پردیس احمدی يكشنبه ۲ آذر ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۵

سینما چه تصویری از معلولیت در اذهان ساخته است؟ این سوالی است که شاید پاسخ آن را نباید در فضای سالن‌های سینما که پر است از احساسات ناب ایرانی جست‌وجو کرد، بلکه باید از تاثیرات فرهنگی که مدت‌ها بعد از ساختن یک فیلم در جامعه ایجاد می‌شود، به آن دست یافت.

فیلم‌سازان به عنوان یک قشر فرهنگ‌ساز می‌توانند چراغ راه فرهنگ جامعه باشند و با رویکرد پیشروانه، این مقوله را به سمت مطلوب هدایت کنند. این مساله که صاحبان دوربین چقدر در پمپاژ مولفه‌های فکری ارزشمند به جامعه موفق عمل کرده‌اند موضوع سخن ما نیست بلکه می‌خواهیم به بخشی جزئی وارد شده و رویکردی را که نویسندگان، کارگردانان و تهیه‌کنندگان آثار سینمایی درخصوص نحوه‌ی معرفی افراد دارای معلولیت به جامعه اتخاذ کرده‌اند مورد بررسی قرار دهیم.

برای ورود به بحث ابتدا لازم است سه رویکرد کلی نسبت به جامعه‌ی معلولان در میان اجتماع مورد اشاره قرار گیرد؛ رویکرد اول که تا حدی می‌شود گفت یک رویکرد فطری و طبیعی است، می‌تواند نگاه از روی ترحم و دلسوزی باشد. این رویکرد در بهترین حالت نهایتا کمک‌های مقطعی را برای معلولان به همراه می‌آورد.

رویکرد دوم، رویکرد بی‌تفاوتی است که ممکن است در برخی افراد جامعه وجود داشته باشد. برای این قبیل افراد اساسا مشکلات دیگران اعم از معلول و غیرمعلول موضوعیت ندارد و نگاه دغدغه‌مند نسبت به همنوعان در این رویکرد مشاهده نمی‌شود. معمولا از نگاه معلولان این رویکرد نسبت به دیدگاه قبلی قابل تحمل‌تر است.

اما رویکرد سوم اگرچه ممکن است در باطن رگه‌هایی از رویکرد اول نیز در آن وجود داشته باشد اما زهر آن را نداره. این رویکرد عبارت است از نگاهی «مسوولانه و وظیفه‌محور» در قبال آحاد جامعه که معلولان نیز جزئی از آن هستند. از نگاه افراد صاحب این رویکرد، هیچ مرز و دیواری بین افراد معلول و غیرمعلول وجود ندارد و اساسا باید به بنی‌آدم کمک کرد تا بتواند زندگی بهتری در کنار سایر افراد جامعه داشته باشد.

بدون شک رویکرد اخیر بهترین نوع نگاهی است که می‌توان به معلولان داشت؛ چون از این رهگذر خود معلول هم تفاوتی میان خود و دیگران نمی‌بیند و بر همین اساس می‌تواند کیفیت زندگی خود را همانند یک انسان سالم تنظیم کند.

از نگاه جامعه‌شناسان هیچ پدیده‌ای در اجتماع جز با ریشه‌های تربیتی و فرهنگی وجود ندارد. لذا زندگی اجتماعی ایجاب می‌کند که برای برخورد با پدیده‌های گوناگون، زمینه‌های فکری، تربیتی و فرهنگی وجود داشته باشد و بر این اساس زندگی جمعی شکل بگیرد.

یکی از ابزارهای فرهنگ‌سازی در هر جامعه‌ای ابزار هنر و به طور خاص سینما است. حال باید ببینیم هنر هفتم به‌ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در قبال معلولان کدام‌یک از رویکردهای ذکر شده را اتخاذ کرده است. اگر ما در حال حاضر صحبت از سینمای بعد از انقلاب می‌کنیم به این دلیل است که اساسا معتقدیم بعد از پیروزی انقلاب و تدوین قانون اساسی بر پایه‌ی کرامت و تعالی انسانی، توقعات شهروندی طبعا در تراز این میثاق ملی قرار گرفته و باید با همین معیار مورد پایش و ارزیابی قرار گیرد.

بررسی آثار و نمونه‌هایی که در سینمای پس از انقلاب با محوریت معلولان یا بیان مشکلات این قشر از جامعه مشاهده می‌شود متاسفانه چندان با رویکرد سومی که ذکر شد یعنی «نگاه مسوولانه و وظیفه‌محور» منطبق نیست و فراتر از آن، گاه به رویکرد اول که موجب رنجش جامعه‌ی معلولان بوده دامن زده و آن نگاه را به اذهان القا کرده است.

برای پرداختن به موضوع و رفع این چالش باید یک کار مبنایی صورت بگیرد، به این مفهوم که اساسا خود صاحبان اثر رویکردشان نسبت به معلولان تغییر کند. یعنی باید ببینیم نویسنده‌ای که قرار است اثر او به یک اثر سینمایی تبدیل شود، چه نگاهی به معلول و مقوله‌ی معلولیت دارد. تا زمانی که نگاه صاحبان قلم و اثر اصلاح نشود بدون شک همین روند ادامه پیدا می‌کند و نمی‌توان نسبت به رفع مشکلات معلولان در این حوزه امید بست. قبل از هر چیز باید ضرورت نگاه منطقی به مقوله‌ی معلولیت در میان اصحاب هنر احساس شود تا بتوانیم انتظار دیدن آثاری مطلوب را در سینما داشته باشیم. بنابراین ضمن اصلاح نگاه فیلمنامه‌نویسان و کارگردانان باید این دغدغه و ضرورت در نگاهشان تقویت شود.

با ذکر این مقدمه می‌توان آثار سینمایی بعد از انقلاب که در آنها مولفه‌ای از جامعه‌ی معلولان حضور دارند را مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. یعنی با این سنجه، به تحلیل بپردازیم تا دچار رویکرد افراط و تفریطی نسبت به معلولان در حوزه‌ی آثار فرهنگی و هنری نشویم. اولا فهرست‌وار برخی آثار سینمایی بعد از انقلاب اسلامی که در حیطه‌ی بحث ما می‌گنجد را ذکر می‌کنیم:

از فیلم‌های ابتدایی می‌توان به آثاری نظیر «رابطه»، «گلهای داوودی»، «پرنده کوچک خوشبختی»، «مسافران مهتاب»، «مادر» و در سال‌های اخیر هم به فیلم‌هایی نظیر «رنگ خدا»، «این‌جا چراغی روشن است»، «چشمان سیاه»، «وقتی همه خواب بودند»، «شهر زیبا»، «طلا و مس»، «اینجا بدون من»، «میم مثل مادر»، «بچه‌های ابدی»، «حوض نقاشی» و تعدادی دیگر اشاره کرد.

در اکثریت قریب به اتفاق این آثار معلولیت عنصری صرفا ترحم‌برانگیز بوده و همان رویکرد مشمئزکننده‌ی اول را به مخاطب القا کرده‌اند. فقط می‌توان تعدادی اثر انگشت‌شمار نظیر فیلم «بچه‌های ابدی»، «چشمان سیاه»، «میم مثل مادر» و «حوض نقاشی» را نام برد که قدری از رویکرد اول فاصله گرفته و به رویکرد سوم نزدیک‌ترند. در ابتدا به بررسی اجمالی چند فیلم در حوزه‌ی معلولان می‌پردازیم تا بتوانیم نتیجه‌گیری بهتری را از اثرات فرهنگی – اجتماعی آنها به دست آوریم.

مادر:

فیلم «مادر» ساخته زنده یاد علی حاتمی که در آن نقش غلامرضا، یک معلول ذهنی به اکبر عبدی سپرده شده بود، بدون شک یکی از آثار ارزنده تاریخ سینمای ایران است.

اکبر عبدی در آن سال با بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد را از آن خود کرد. کاراکتر غلامرضا که در لحظاتی از فیلم تصویر یک شخصیت ساده و بانمک از آن احساس می‌شد، در میان بازیگرانی چون محمدعلی کشاورز، جمشید هاشم‌پور و امین تارخ به خوبی پررنگ بود. صحنه‌هایی از مهر و محبت مادر (رقیه چهره آزاد که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را به دست آورد) به فرزند دارای معلولیتش، یا بدرفتاری‌های محمدابراهیم (محمدعلی کشاورز) برادر بزرگ‌تر غلامرضا با او تضادهایی را نشان می‌داد که سعی داشت تصویری واقعی از زندگی یک معلول ارایه دهد. تصویری که بعضا دلسوزی عاطفی بیننده را برمی‌انگیخت.

با همه‌ی این احوال تلاش علی حاتمی برای ارایه‌ی نمایشی حقیقی از یک فرد دارای معلولیت - و نه صرفا استفاده‌ی ابزاری از او – ستودنی بود.

رنگ خدا:

«رنگ خدا» چهارمین ساخته بلند مجید مجیدی است که توانسته به خوبی از نابازیگران، بازی بگیرد. محسن رمضانی که در بهمن 1377 در هفدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر با بازی در این فیلم دیپلم افتخاررا به دست آورد یک فرد نابینا است که محوریت داستان حول او می‌چرخد. این فیلم توانسته به خوبی مشکلات یک فرد نابینا را در زندگی تصویر کند، در عین حال بیشترین احساس ترحم نسبت به یک فرد معلول را به نمایش می‌گذارد؛ به طوری که به تصویر کشیدن سختی‌ها تا آخرین لحظات فیلم ادامه دارد.

میم مثل مادر:

«میم مثل مادر» فیلمی در ژانر اجتماعی ساخته رسول ملاقلی‌پور در سال ۱۳۸۵ است. این فیلم بنا به تشخیص کمیته‌ای ازبنیاد سینمایی فارابی به عنوان نماینده ایران دراسکار۲۰۰۷ انتخاب شد. پزشکان دلیل معلولیت سعید (علی شادمان) فرزند سپیده (گلشیفته فراهانی) را ناشی از استنشاق گازهای شیمیایی در زمان جنگ توسط سپیده می‌دانند.

سهیل (پدر سعید) اصرار دارد تا فرزند را به یک آسایشگاه تحویل دهند اما سپیده مخالفت می‌کند و ... جدال یک زن با زندگی برای نجات فرزند دارای معلولیتش شروع می‌شود. سکانس‌هایی زیبا از قهرمانی‌های یک مادر فداکار، تصویری از فرزند معلولش می‌سازد تا تماشاچی فکر کند شاید اگر این کودک وجود نداشت، این همه مصیبت هم بر سر مادر نمی‌رفت. به هر حال فیلم تلاش خوبی برای متقاعد کردن مادرانی که بچه معلول دارند به حمایت از فرزندشان انجام می‌دهد.

طلا و مس:

اما فیلم «طلا و مس» از ساخته‌های همایون اسعدیان است که در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. محوریت این فیلم بر روی شخصت زن داستان است که بعد از ازدواج مبتلا به بیماری ام اس می‌شود. روحیه‌ی لطیف و حساس زنی دلسوز که نگران نادیده گرفته شدنش و هم‌چنین گرفته شدن وظایف زندگی از خود است، این کاراکتر را به شخصیتی بهانه‌جو و ناامید تبدیل می‌کند که با گذشت زمان با رفتار خوب اطرافیان و خانواده موفق می‌شود با شرایط جدیدش کنار بیاید.

شوهر در این داستان بسیار به همسرش محبت می‌کند و ترحمی به او ندارد اما زن به طور مداوم چنین برداشتی می‌کند و باعث می‌شود تماشاچی نسبت به مرد دلسوزتر شود. زن در این فیلم حس ترحم بیننده را نسبت به خانواده‌ی خود تحریک می‌کند. بنابراین این فیلم نیز در ورطه‌ی استفاده‌ی ابزاری از معلولیت برای برانگیختن عواطف بیننده می‌افتد.

حوض نقاشی:

فیلم سینمایی «حوض نقاشی» نیز به عقیده‌ی کارشناسان به عنوان فیلمی اجتماعی و نمادین در حوزه‌ی معلولیت مطرح می‌شود که مازیار میری کارگردان آن درباره عاشقانه‌ی خاص دو زوج کم‌توان ذهنی در این فیلم یادآور شده است: «درهمان جلسه‌ی اول که با هم صحبت کردیم در طرح منوچهر محمدی (تهیه‌کننده) بیماری وجود داشت و انگار هر دوی ما دنبال سخت‌ترین نوع عاشقانه بودیم».

منوچهر محمدی هم که طرح اولیه «حوض نقاشی» برای اوست درباره این فیلم گفته است: «من طبق معمول گاهی طرح‌ها را برای خودم سخت‌تر کرده و فکر می‌کنم این ایده است که در سینما می‌تواند مخاطب را جذب کند و تاثیرگذار باشد. بنابراین فکر کردیم اگر این زوج غیرمتعارف باشند به ما این امکان را می‌دهد که فضای سینمایی تازه‌تری را تجربه کنیم؛ درحالیکه اگر با دو آدم عادی فیلم را می‌ساختیم، ظرافت‌ها و لطافت‌هایی که الان در حوض نقاشی وجود دارد، دیگر وجود نداشت.»

منوچهر محمدی درخصوص فیلم «حوض نقاشی» تاکید کرده که «یک نکته‌ی بسیار مهم برایم، اراده‌ی انسانی برای تغییر وضع موجود و تلاش برای جلو رفتن بوده است؛ حتی در اینگونه آدم‌هایی که دچار مشکل هستند؛ انسان‌هایی که می‌خواهند مستقل باشند و این حس استقلال را حفظ کنند. باید در نظر داشت هر شرایطی گذراست و ما باید خودمان را باور کنیم».

شاید نکته‌ی حائز اهمیت این فیلم نیز بیان چنین دیدگاه‌های مثبتی است. البته قطعا در تمامی این فیلم‌ها ارزش‌های مثبت بسیاری وجود دارد اما کمتر در خدمت افراد دارای معلولیت به کار گرفته شده و بیشتر تعلیم ارزش‌های انسانی را به دیگر آدم‌های جامعه مدنظر قرار داده است.

همین نگاه صرف‌نظر از نحوه‌ی پردازش و خروجی‌ای که به ذهن بیننده القا می‌کند شاید در بقیه آثار این‌چنینی هم وجود داشته باشد که نیازمند تحلیل بیشتر نیست؛ زیرا آن‌چه که از اتمسفر کلی این فیلم‌ها برمی‌آید، حس ترحم و دلسوزی بی‌مورد نسبت به معلولان است. گریه تماشاچیان فیلم «رنگ خدا» در هنگام خروج از سالن سینما گواه این مدعاست.

آن‌چه که آفت همه‌ی مقوله‌ها در یک جامعه است چیزی نیست جز افراط و تفریط که متاسفانه در این حوزه هم آثار این آفت مشاهده می‌شود. چنان‌که برخی افراد با نمایش این فیلم‌ها چنان از معلولان و توانمندی‌های آنها تعریف و تمجید می‌کنند که گویی معلولی که در موردش صحبت می‌کنند یک سوپرمن است! از طرف دیگر افرادی با روایت خودشان از زندگی یک معلول، طوری القا می‌کنند که انگار تمام مصائب دنیا بر سر این فرد خراب شده است.

به نظر می‌رسد باید با اتخاذ رویکردی میانه، به سمتی رفت که ضمن بیان واقعیات زندگی یک معلول اعم از معلول حرکتی و ذهنی، راهکارهای رفع مشکلات این قشر از جامعه و به‌ویژه اصلاح نگاه جامعه به آنها مدنظر قرار گیرد. از طرف دیگر دستگاه‌های مسوول را به این مهم هدایت کند که معلولان نباید به دنبال حقوق خود بدوند و از وضعیت و شرایط جسمی یا روانی خود مایه بگذارند تا بلکه جزئی از حقوق خود را استیفا کنند. بلکه لازمه نگاهی که از طریق آثار سینمایی به بدنه‌ی تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز جامعه تزریق می‌شود حاوی یک رویکرد منطقی و مبتنی بر واقعیات باشد تا به صورت اتوماتیک‌وار حقوق معلولان به آنها داده شود.

یکی دیگر از الزامات ضروری که باید بر بخش فرهنگی جامعه به‌ویژه درخصوص آن‌چه که ما در این بحث دنبال می‌کنیم حاکم باشد این است که صاحبان قلم، تریبون و دوربین، باید همواره با نگاه متعالی کیلومترها جلوتراز وضعیت فعلی جامعه را رصد کنند و برای چالش‌هایی که ممکن است بر سر راه جامعه ایجاد شود چاره‌ای بیندیشند؛ نه این‌که بایستند و نظاره‌گر مشکلات باشند و تنها کاری که انجام می‌دهند اخذ سوژه از ویترین جامعه باشد. لازمه هنرمندان و فرهنگ‌سازان همان‌طور که گفته شد این است که چراغ راه فرهنگ جامعه باشند و با رویکرد پیشروانه، فرهنگ عمومی را به سمت مطلوب هدایت کنند.

با همه‌ی این احوال همین که درخصوص معلولان فیلم‌هایی به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی ساخته شده، خوب است و کمک کرده تا از نقطه‌ی صفر حرکت کنیم اما قدم بعدی باید شناسایی نقاط ضعف این فیلم‌ها در جهت بهتر شدن آنها باشد. هم‌چنین اگر بخواهیم کارنامه‌ی سینما را در مقایسه با رقیبش یعنی تلویزیون بررسی کنیم، انصافا «پرده نقره‌ای» در ارایه‌ی تصویر از معلولان، بسیار بهتر از «جعبه جادویی» عمل کرده است.



شارژ سریع موبایل