این روزها بازار از روی دست هم نوشتن ها حسابی گرم شده است. یعنی یک نفر تمام عمر و خلاقیت خود را برای موضوعی می گذارد تا بتواند اثر متفاوتی خلق کند اما در چشم برهم زدنی که در نهایت سه، چهار ماه به طول می انجامد، یک گروه سریال ساز یا سینمایی ساز ایرانی، در کوتاه ترین زمان ممکن ماحصل تلاش های فرد خلاق را روز روشن و مقابل چشم همگان از او می گیرند (شما طور دیگری بخوانید)، بعد هم بدون نام بردن از اصل اثر با افتخار می گویند اقتباس بود!
کاری به این نداریم که این اثر هنری چقدر به اصل خودش شبیه یا چقدر از نسخه اول بهتر از آب درآمده است؛ مهم این است تعدادی از عوامل که وظیفه شان فکر کردن و پیدا کردن سوژه و نوشتن فیلمنامه است و اتفاقا هنر اصلی هر سریال یا فیلمی هم به همین است، حالا کارشان را به ترجمه و چندباربینی یک سریال برای کپی درست از پلان ها کاهش داده اند.
این حرف ها را زدیم که بگوییم ما هم مثل همه دنیا فهمیدیم «هفت سنگ» همان «مدرن فامیلی» است و به همین خاطر داغ دلمان تازه شد و رفتیم سراغ فیلم هایی که از روی دست یکی دیگر ساخته شده اند.
تفاهم فکری
اولین گزینه یکی از فیلم های روی اکران بود که شباهت عجیب و غریبی به فیلم «زیبا» دارد اما دیدیم آقای هادی در مصاحبه هایشان در همان هنگام جشنواره گفته است که وقتی این فیلم را می نوشتیم، اصلا به «زیبا» فکر نمی کردیم و اصلا نمی دانستیم چنین فیلمی هست! بعدا عده ای گفتند «زندگی جای دیگری است» کمی به آن فیلم شباهت دارد و دیدیم راست می گویند.
البته ناگفته پیداست که ما به عنوان اولین فیلم تقلیدی اصلا سراغ گزینه خوبی نرفتیم چرا که انگار در این مورد خاص اصلا بحث بازسازی مطرح نیست. فقط تفاهم فکری نویسنده و کارگردان «زندگی جای دیگری است» با نویسنده و کارگردان فیلم «زیبا» مطرح است.
خواستیم به دنبال گزینه های مناسب تر بگردیم اما با جستجویی ساده روی گفتگوی فیلمنامه نویسان این دسته فیلم ها دریافتیم که غالب آنها وقتی فیلمنامه می نوشتند، نسخه غربی اش را ندیده بودند و خلاصه که فهمیدیم فیلمنامه نویسان ما کلا تفاهم فکری خاصی با فیلمنامه نویسان غربی دارند. مثلا «کافه ستاره» سامان مقدم شباهت خاصی به فیلم «کوچه میداک» دارد اما پیمان معادی در یکی از مصاحبه هایش گفته که اصلا چنین فیلمی را ندیده بوده است. البته ناگفته نماند که نسخه اصلی از روی یک رمان به نام «کوچه مدق» نوشته نجیب محفوظ ساخته شده است.
بازسازی آثار غربی به طور کاملا وفادارانه
بعد از نمایش «جیب بر خیابان جنوبی» وقتی کاشف به عمل آمد که حتی میزانسن هایش درست مثل فیلم «دزدان» بوده، سیاوش اسعدی گفت: «من فیلم را از روی کتابی با همین فیلم ساختم اما در تیتراژ پایانی ذکر کردم با احترام به فیلم «دزدان». گرچه به نظر می رسد حتی نورپردازی مشابه با فیلم «دزدان» در سکانس عین کپی شده تمرین جیب بری با مانکن چیزی بیش از یک احترام باشد!
محمد بانکی هم که کلا دو فیلم با محمدرضا گلزار ساخته در هر دو فیلمش وفاداری صددرصدش را به نسخه اصلی حفظ کرده و البته نامی از آن در تیتراژ نیاورده و توضیحی نداده که این فیلم ها از روی آن فیلم ها ساخته شده است.
البته به نظر می رسد ایشان با بازسازی موبه موی آن فیلم ها و حتی ترجمه دیالوگ هایشان به فارسی نیازی به اشاره به نام آنها ندیده است چرا که تقریبا همه متوجه می شدند این دو فیلم چقدر به نسخه های اصلی وفادارند. احتمالا جناب بانکی برای جلوگیری از ریا خواسته است تعریف از خود نکند وگرنه با یک بار دیدن هم می شود به یکی بودن سناریوی «دو خواهر» و «دوتا زیاده» و همینطور «تو و من» و «خواستگاری» پی برد.
در سال های دورتر هم مشابه چنین اتفاقاتی می افتاد و کسی هم چیزی نمی گفت، مثلا این را که «زن بدلی» یک فیلم درجه چندم از روی فیلم موفق «مرد خانواده» است، با این تفاوت که جای مرد و زن در فیلم تغییر یافته، همه متوجه شدیم، چون سکانس ها در دو فیلم مشابه اند؛ چیزی که متوجه نشدیم این بود که دو فیلم مو به مو مثل هم چرا یکی شان خوب از آب درآمد و دیگری نه؟ مگر نه اینکه ماهایا پطروسیان ما بهتر از نیکلاس کیج آنهاست و نقش را بسیار باورپذیرتر درآورده؟
«50 قرار اول» را دیده اید؟ به نظرم اگر ندیده اید، بیخود وقت صرفش نکنید. نسخه ایرانی اش را ببینید. البته اصلا در تیتراژ فیلم «چپ دست» دنبال رد و نشانی از نام فیلم «50 قرار اول» نگردید.
اگر فکر می کنید آرش معیریان فقط در «چپ دست» دست به چنین ابتکاری زده، سخت در اشتباهید، چون او کلا به بازسازی علاقمند است و این در کارنامه اش دیده می شود.
تواضع و فروتنی در بازسازی اثر
وقتی موضوع جالب می شود که کارگردانی زحمت کپی کاری را صددرصد می کشد و برای جلوگیری از ریا هم اسمی از فیلم اصلی در تیتراژ نمی آورد اما وقتی بعدا کسانی که پیگیرند متوجه می شوند فیلم ترجمه شده نسخه خارجی است، فیلمساز در مصاحبه ها اصرار می کند که فیلمش هیچگونه شباهتی به نسخه اصلی ندارد؛ مثالش فیلم «همه چی آرومه» که از روی کمدی «خماری» ساخته شده است و کارگردانش مصر به کتمان این تقلید بود، آخر تواضع و فروتنی تا کجا؟
وطن دوستی
اگر دارید فکر می کنید که ما مثل هندی ها اینقدر اجنبی پرستیم که فقط به سراغ آثار اجنبی ها برویم و آن را بازسازی کنیم، اصلا چنین نیست؛ ما حتی از روی فیلم های خودمان می سازیم؛ مثلا «عروس فراری» بازسازی فیلم «همسفر» و البته بسیاری از فیلم هایی که توسط پویا فیلم و آقای فرح بخش ساخته شده.
تازه ما نه فقط آثار پیش از انقلاب را که اصلا قابل تماشا در محیط خانواده نبودند، جهت نمایش برای عموم خانواده ها بازسازی می کنیم، بلکه نسخه های بعد از انقلاب را نیز برای یادآوری دوباره می سازیم. مثلا همین آقای محمد حسین فرح بخش در اولین تجربه کارگردانی اش «عطش» را از روی فیلم پیش از انقلاب «خداحافظ رفیق» ساخته بود. در دومین ساخته اش می خواست ما تجدید خاطره ای با «شوکران» داشته باشیم. حالا اگر با دیدن «زندگی خصوصی» تجدید خاطره ای برایتان نشده، ربطی به فیلم آقای فرح بخش ندارد، مشکل از نسخه اصلی است.
بازسازی سریال های مطرح
باز اگر فکر می کنید دامنه بازسازی های ما فقط به تولیدات سینمایی محصور می شود، در اشتباهید، چرا که ما برای ساختن سریال هایمان نیز بازسازی های دقیقی از نسخه های خارجی انجام می دهیم. مثال تازه اش شباهت واضح سریال «بچه های نسبتا بد» به سریال «برکینگ بد» یا اصلا چرا راه دور برویم، همین «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» که از روی «کلید اسرار» بازسازی شده است.
یک بازسازی فیلم که این همه سروصدا ندارد!
با تمام این تفاسیر امیدوارم کاملا اقناع شده باشید که ما هنوز به آن درجه از عقب افتادگی سینمای هند نرسیده ایم که برویم برای بازسازی فیلمی، حقوق آن فیلم را پرداخت کنیم و اشاره ای به نسخه اصلی کنیم.
اصلا این آقای ورما خجالت نکشیده حقوق فیلم «آتش بس» را برای بازسازی خریده؟ آن هم از کارگردان و فیلمنامه نویسی که خودش در نهایت تواضع و فروتنی هیچ اشاره ای به این نکرده که ایده فیلمش را از «آقا و خانم اسمیت» گرفته است؟
در نهایت ما بسیار برای سینمای هند متاسفیم که فیلمسازانش نه مثل برخی سینماگران ما می توانند با تکیه بر تفاهم فکری خودشان با فیلمنامه نویسان سراسر جهان بی آن که فیلمشان را دیده باشند، سناریویی بنویسند و به جای اینکه حقوق اصلی را بدهند، به خاطر این تفاهم فکری لبخند بزنند و نه هنوز به اصول حرفه ای فیلمسازی آشنا هستند که بدانند بازسازی یک فیلم این همه سروصدا ندارد و می شود بی سروصدا بهترین و صددرصدترین بازسازی ها را کرد. واقعا عجیب است که سینمای هند با چنین اوضاع اسفباری سعی می کند با نام بالیوود خودش را به هالیوود بچسباند!