هیمن زارعی شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۰

یک نقد موسیقی خوب چه ویژگی هایی دارد؟ «سهند اطهری» مقاله‌ای را در خصوص نقد نویسی در حوزه‌ی موسیقی برای مجله‌ موسیقی ملودی نگاشته است که با هم آن‌را می‌خوانیم. در این نوشته سعی شده است تا با مروری سریع بر رویکردهای نقد در موسیقی، ملاک و روشی عملگرایانه برای نوشتن نقدی خوب و اصولی در موسیقی ارائه شود.


کلمه ی نقد در زبان فارسی به معانی مختلفی به کار رفته است. اغلب این معانی به پول و سیم و زر ربط پیدا می کنند. مثل جدا کردن درم های سره از ناسره، سره کردن سیم، نظر کردن در درم ها و جز آنها و خوب و بد آنها را از هم جدا کردن. اما در لا به لای معانیِ مرتبط با سیم و زر، معانی دیگری هم یافت می شوند، مثل: بهینِ چیزی بر گزیدن، آشکار کردن عیب کلام را، نظر کردن در شعر و سخن و تمیز دادن خوبِ آن از بدش. در واقع یعنی وقتی ما چیزی را نقد می کنیم، قصد داریم خوبی هایش را از بدی هایش جدا کنیم و به نمایش بگذاریم. در مورد یک اثر هنری هم کم و بیش ماجرا همین است. نقد یک اثر هنری به مثابه درشت نمایی کردن نقاط قوت و نقاط ضعف آن است که همینطوری، در اثر با هم مخلوط هستند. با این هدف که از طرفی، مخاطبِ آن اثر با اطلاعات و تحلیل هایی دقیق از همان اثر آشنا شود و از طرف دیگر، اگر خالق اثر هم مایل بود نظراتی در مورد اثرش بداند این امکان برایش فراهم باشد. نظراتی که از دید مطلع و اصطلاحاً کارشناسی بیان شده اند.


نقد، در انواع و اقسام رسانه ها و مدیوم های هنری وجود دارد. مثلاً نقد کتاب، نقد داستان، نقد فیلم، نقد تئاتر و … . در هر کدام از این رسانه ها هم، معیارهای مختلفی برای نقد وجود دارد. در واقع اتفاقی که در نقد می افتد این است که یک اثر، بر اساس معیار ها و محک های مشخصی که متناسب با آن اثر هستند مورد بررسی قرار می گیرند و سبک و سنگین می شوند. در مورد موسیقی هم، فرایند نقد تقریباً مشابه است. یعنی در درجه ی اول، نظراتِ بیان شده در نقد، از دید کارشناسی مطرح شده اند و در واقع دیدگاهِ این فرد منتقد قرار است به افزودن بر آگاهی خوانندگانِ نقد بیانجامد. در درجه ی بعدی هم، وجود معیار و محکی متناسب با بستر یا مکتبی که نقد در آن صورت می گیرد ضروری است. حال پرسشی که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که منظور از دیدگاه کارشناسی چیست؟


در واقع منظور این است که اگرچه انگیزه ی آغازین یک نقد تا حد زیادی سلیقه یا عقیده ی فردیِ منقتد است، اما این سلیقه زمانی به عنوان بُن مایه ی نقد قابل ارائه است که ساخته و پرداخته شده باشد و چیزی پر و پیمان تر از یک ابراز سلیقه ی عادی باشد. مثال های زیر را در نظر بگیرید:

 

۱- من آبدوغ خیار را به تاس کباب ترجیح می دهم. اگرچه تاس کباب هم بد نیست.

۲- من تحمل کله پاچه را ندارم. بویش را اصلن دوست ندارم.

۳- شکلات تلخ بهتر از شکلات شیری است. این از لحاظ علمی هم ثابت شده است.

 

در این مثال ها، ما مواجه با ابراز سلیقه های ساده ای هستیم که معیار مشخصی را برایشان نمی توان ارئه داد. به عبارت دیگر، دلیل یا سلسله دلایل منسجم و قاطعی برایشان موجود نیست، و دلیلی هم ندارد موجود باشد. حال آن که در مورد هنری مثل موسیقی که قواعد، ساختار، اصول و مفاهیم زیباشناختی و ژانر ها و سبک های زیادی دارد، معیارهای زیادی هم برای بررسی نقاط قوت و ضعف یک اثر وجود دارد. حالا مثال های زیر را در نظر بگیرید:

 

۱- بازه ی صدایی آقای «ایکس» بیشتر از محدوده ی دو اکتاو را پوشش می دهد که این به لحاظ تکنیکی نقطه قوت بزرگی است.

 

۲- خانم «ایگرگ» موقع خواندن از حنجره ی خود استفاده می کند، یعنی به تارهای صوتی اش فشار می آورد و این امر در آواز کلاسیک نقطه ضعف به شمار می رود. اگرچه رنگ صدایی که تولید می شود، بی شباهت به رنگ آواز کلاسیک نیست و این می تواند نقطه قوتی برای ایشان باشد.

 

۳- گروه «فلان» تناقض های اجتماعی را به عنوان دستمایه ی شعرها و ترانه هایشان انتخاب کرده اند و این، به آثارشان رنگ و بوی طنز تلخ اجتماعی می دهد. ویژگی ای که در دهه ی ۶۰ میلادی در کارهای گروه «فلان ها» هم وجود داشت.

 

در این مثال ها، ما مواجه با نظراتی هستیم که از دید شخصی نسبتن مطلع از اصول و تاریخچه ی موسیقی و تناقض های اجتماعی بیان شده و در عین این که اطلاعات مفیدی در بر دارند، نشان دهنده ی ظرایفی هم هستند که ممکن است شنونده یا مخاطبِ کم دقت تر، از آنها به راحتی گذشته باشد.
علاوه بر اینها، باید توجه داشت که نقد موسیقی گونه های مختلفی دارد. یک گونه ی رایج نقد، گزارش کنسرت است. این بخش از ژورنالیسم موسیقی، که معمولن اختصاص به طیف گسترده ای از مخاطبین دارد، در پی این است که آنچه در یک کنسرت رخ داده است را ارزیابی کند، تا هم یک برآورد برای کسانی که در کنسرت شرکت نداشته اند به دست بدهد و هم از زاویه های جدیدی، برای کسانی که در کنسرت شرکت داشته اند تفاسیر و توضیحاتی ارائه دهد. این توضیحات معمولن شامل دو بخش است: یکی شرح آنچه اجرا شده است و این که چقدر خوب اجرا شده، و دومی اظهار نظر نویسنده ی گزارش بر اساس معیارها و عقاید مشخص.


و اما در گونه ی تخصصی تری از نقد، موسیقی از دیدگاه زیبایی شناختی، اثرگذاری یا ارزشمندی هنری ارزیابی می شود. یکی از رایج ترین فوت و فن های مفید در این گونه نقد، مقایسه است: آثاری که در یک ژانر قرار می گیرند یا در یک دوره ی تاریخی خلق شده اند یا توسط یک آهنگساز ساخته شده اند، می توانند با وام گیری از یکدیگر مورد بررسی قرار بگیرند. بدین ترتیب، با نگاه کردن به اثر از یک چشم انداز موسیقایی وسیع تر، تصویرِ گویاتری از موسیقی یا اثر مورد نقد به خواننده ارائه می شود.


علاوه بر اینها، گونه ای دیگر از نقد وجود دارد که در آن، موسیقی در پرتو فرهنگ و جامعه، گذشته و حال مورد ارزیابی قرار می گیرد. نقطه ی آغازین نقدهایی از این دست، این دیدگاه است که موسیقی در خلاء به وجود نمی آید، بلکه در اساس، زوایای مختلف جامعه ای که در آنها تولید شده، و آهنگسازانی که آنها را تولید می کنند را باز می تابند. در این گونه از نقد، رویکرد های مختلفی وجود دارد. از جمله مهم ترین رویکردهایی که در نقدِ از دیدگاه فرهنگی اجتماعی وجود دارند عبارتند از نقد فرهنگی، نقد فمینیستی، نقد جنسیتی و نقد مارکسیستی. در اینجا تنها مختصری درباره ی این رویکرد ها ارائه می شود و در پایان این نوشتار منابعی برای علاقمندان به مطالعه ی بیشتر پیشنهاد خواهد شد.

 

نقد فرهنگی: در نقد از منظر تاریخ اجتماعی یا تاریخ فرهنگی این امر مورد مطالعه قرار می گیرد که موسیقی از چه طریقی با محیط فرهنگی اش ارتباط می یابد و آیا این محیط مربوط به گذشته است، یا حال، یا تلفیقی از این دو. به عنوان مثال از آنجایی که سبک موسیقی جَز در اوایل قرن بیستم از خلال سبک های آفریقایی- امریکایی ظهور کرده است، می تواند نه تنها به ازای محتوای موسیقایی اش مورد مطالعه قرار بگیرد، بلکه می تواند به ازای پیوندهای مفهومی ای که بین شنونده و نوازنده یا خواننده ی آفریقایی- امریکایی برقرار می کند هم مورد بررسی قرار بگیرد.

 

نقد فمینیستی: نقد موسیقی از منظر فمینیستی از این طرز فکر سرچشمه می گیرد که جنسیت آهنگسازان و شنوندگان نه تنها بر شیوه ی تولید و شنود موسیقی اثر می گذارد، بلکه بر نحوه ی پذیرشِ موسیقی در جامعه نیز اثر می گذارد. باید توجه داشت که نباید نقد فمینیستی را صرفن به نقد نوشته شده توسط زنان یا نقدِ موسیقی دانان زن تلقیل داد. این رویکرد، سرفصل های زیادی را گشوده است [۳].

 

نقد جنسیتی: نقد جنسیتی که اشتراکات زیادی با نقد فمینیستی دارد، اغلب در حوزه ای به نام مطالعات جنسیت با آن پیوند می خورد.

 

نقد مارکسیستی: این رویکرد که پیش از فروپاشی کمونیسم، در کشورهای کمونیستی خصوصن اتحاد جماهیر شوروی رایج بوده است، به دلیل اثرگذار بودنش مهم ترین رویکرد در نوشتار موسیقایی به شمار می رود. دیدگاه سیاسی مارکسیستی بر این امر تکیه می کند که تقابل بنیادی ای بین کارگران و صاحبان سرمایه، و پیش از آن بین طبقه ی رعیت و طبقه ی فئودال یا ارباب وجود دارد [۲]. بررسی گرایش به سبک های ساده تر و ارزانتر در طبقات زیرین جامعه و گرایش به موسیقی پیچیده تر و پرهزینه تر در طبقات بالای جامعه می تواند در بستر نقد مارکسیستیِ موسیقی موضوعیت بیابد.

 

بنابر آنچه گفته شد، نقد موسیقی به لحاظ محتوا ممکن است شامل بررسی یک کنسرت یا یک اثر هنری و یا فعالیت های یک هنرمند باشد که در آن، منتقد، از دیدگاهی مطلع و اصولی به ارزیابی موضوع می پردازد. منتقد باید نظرات شخصی خود را نیز به گونه ای اصولی و عاری از “خشونت قلم” و همینطور “دلدادگی و سرسپردگی” بیان کند. در عین حال ممکن است منتقد در نقدش، یکی از رویکردهای ذکر شده را انتخاب کرده باشد. و اما این محتوا هرچه باشد، نیاز به ساختاری برای نوشته شدن دارد.


ساختارهای مختلفی را می توان برای نوشتن نقد موسیقی انتخاب کرد. یکی از ساختارهایی که می توان به مثابه یک استاندارد از آن سود جست، که هم مفید و گویاست و هم خالی از زواید، به شرح زیر است:

 

۱. مقدمه: این بخش در واقع آغاز متن است. هدف از نوشتن متن و معرفی موضوع نقد در این بخش بیان می شود. اگر مناسبتی یا بهانه ای انگیزه ی نوشتن متن شده، خالی از لطف نیست که به آن نیز اشاره ای بشود. این بخش در مجموع معرف چیزی است که خواننده قرار است در طول متن بخواند.

 

۲. شرح: در این بخش توضیحاتی در باب هنرمند، گروه یا ساختار اثر مورد بررسی یا آنچه در کنسرت گذشته است ارائه می شود. در واقع در این قسمت کلیات آنچه قرار است نقد بشود به شکلی عینی و بدون قضاوت فراهم می شود. اگر موضوعِ نقد یک آلبوم موسیقی باشد، ممکن است کلیاتی در مورد میکس و مسترینگ هم بیان شود.

 

۳. نقاط قوت: حالا در این قسمت، نقاط قوت موضوع مورد نقد به لحاظ هنری – و اگر لازم باشد و از توان منتقد بر بیاید از دیدهای فنی مثل صدابرداری، ضبط، میکس و مسترینگ و … – بسط و توضیح داده می شود. طبعن به اقتضای ضرورت، باید از اطلاعات ارائه شده در بخش ۲ یعنی شرح هم استفاده کرد. بیان نقاط قوت، باید با پرهیز از به کار گیری صفات اغراق آمیز انجام شود تا القا کننده ی “سرسپردگی” منتقد نسبت به اثر نباشد.

 

۴. نقاط ضعف: می توان این بخش از نقد را بخش ظریف و حساس آن شمرد. بیان نقاط ضعف یک اثر هنری یا فعالیت های یک هنرمند این نگرانی را با خود به همراه دارد که باعث ناراحتی خودِ هنرمند یا طرفداران و علاقمندان او یا هنرش گردد. از این رو همچنان مثل بخش ۳، لازم است که به دور از غرض ورزی یا “خشونت قلم” و بر اساس معیارهای متناسب با رویکرد انتخابی مان به بیان نقاط ضعف پرداخته شود. این روش درواقع به نوعی “اخلاق نقد” مورد توجه قرار می دهد.

 

۵. نتیجه گیری: در این بخش که بخش پایانی نقد است، آنچه در بخش های ۲ و ۳ پرورانده شد، به بار می نشیند و به صورت یک پاراگراف کوتاه بازنویسی می شود. به عنوان یک نمونه ی کلیشه ای ساده می توان نقاط مثبت بخش ۳ را دوباره برشمرد و از آنها ابراز خرسندی کرد و در عین حال ابراز امیدواری کرد که نقاط منفی بیان شده در بخش ۴ در کارهای بعدی یا آثار بعدی بهبود بیابند.

 

بد نیست به خاطر داشته باشیم که موسیقی ایران شرایط آسیب پذیری را از سر می گذراند و نیاز به فضا برای رشد و بلوغ دارد. خوب است نقدهایمان همواره پیام تشویق آمیزی را در خورد نهفته داشته باشد ولی در عین حال از نقاط ضعف یا راه حل های ممکن برای بهبود آنها چشم نپوشند. هدف اصلی ما از نوشتن نقد این است که با دقت و وسواس اطلاعات و تحلیل های مفیدی را به مخاطب اثر ارائه دهیم. بعد از آن هدف ما بیان آن چیزی است که به مثابه منتقد، معتقدیم. فراموش نکنیم که هدف از نقد نویسی این نیست که کسی را مذموم یا محکوم کنیم و یا اینکه روش کاری یک یا چند هنرمند را به کل متحول کنیم. کاربردی ترین روش برای رسیدن به این هدف هم به همان شیوه که در این نوشته آمد، بیان نقاط قوت و نقاط ضعف اثر هنری به طور همزمان است. با امید به این که در عرصه ی موسیقی و نقد موسیقی شاهد نوشتارهای متین و پرباری باشیم.



موضوعات داغ


شارژ سریع موبایل