داستان ضربالمثل نانش بده ایمانش مپرس
بعضیها هنگام احسان و نیکوکاری هم دست از تعصب و تقید برنمیدارند و از کیش و آیین و سایر معتقدات مذهبی سائل مستمند پرسش میکنند به قسمی که آن بیچاره به جان میآید تا پشیزی در کف دستش گذارند. درحالیکه نوع پروری و بشردوستی از آن نوع احساسات و عواطف عالیه است که ایمان و بیایمانی را در حریم حرمتش راهی نیست به راه خود ادامه میدهد و هر افتادهای را که بر سر راه بیند دستگیری میکند.
احسان و نیکوکاری با دین و مسلک تلازمی ندارد و بیچاره در هر لباس بیچاره است و گرسنه به هر شکلی قابل ترحم است. وقتی که آدمی را قادر حکیم علی الاطلاق به جان مضایقه نفرمود افراد متمکن و مستطیع مجاز نیستند به نان دریغ ورزند.
اگر چنین موردی احیاناً پیش آید جواب این زمره از مردم را با استفاده از عبارت مثلی بالا میدهند و میگویند: نانش بده، ایمانش مپرس.
داستان ضربالمثل به دنبال نخود سیاه فرستادن
هر وقت که میخواهند کسی از ماجرایی آگاه نشود و او را به بهانهای بیرون فرستند و یا به قول علامه دهخدا پی کاری فرستادن که کمی طول کشد، از باب مثال میگویند: فلانی را به دنبال نخود سیاه فرستادیم؛ یعنی جایی رفت به این زودیها بازنمیگردد.
اکنون ببینیم نخود سیاه چیست و چه نقشی دارد که به صورت ضربالمثل درآمده است:
به طوری که میدانیم نخود از دانههای نباتی است که چند نوع از آن در ایران و بهترین آنها در قزوین به عمل میآید. انواع و اقسام نخودهایی که در ایران به عمل میآید همه به همان صورتی که درو میشوند، مورد استفاده قرار میگیرند یعنی چیزی از آنها کم و کسر نمیشود و تغییر قیافه هم نمیدهند. مگر نخود سیاه که چون به عمل آمد آن را در داخل ظرف آب میریزند تا خیس بخورد و به صورت لپه دربیاید و چاشنی خوراک و خورشت شود.
مقصود این است که در هیچ دکان بقالی و سوپر و فروشگاه نخود سیاه پیدا نمیشود و هیچ کس دنبال نخود سیاه نمی رود؛ زیرا نخود سیاه به خودی خود قابلاستفاده نیست مگر آنکه به شکل و صورت لپه دربیاید و آن گاه مورد بهرهبرداری واقع شود.
فکر میکنم با تمهید مقدمۀ بالا ادای مطلب شده باشد که اگر کسی را به دنبال نخود سیاه بفرستند.
در واقع به دنبال چیزی فرستادند که در هیچ دکان و فروشگاهی پیدا نمیشود.