تب مکس دیوانه میان سینمادوستان ایرانی و فرنگی بالا گرفته است. این فیلم اکشن پرحادثه که تلاش می کند داستان پرافت و خیز خود را از منظری آخرالزمانی روایت کند (و البته شکست هم می خورد) به سرعت طرفداران و شیفتگان ویژه خود را پیدا کرده و در فهرست IMDb نیز به سرعت اوج گرفته است.
درواقع موفقیت و جایگاه این نوع فیلم ها مثل مکس دیوانه و یا نمونه های مشابه اعتبار خود را از تحسین های بی حد و مرز گروهی دریافت می کنند که نامشان را باید عاشقان سینما و یا با عبارت بهتر و مشخص تر «عشق سینما»یی ها گذاشت. این ها دسته ای هستند که بی توجه به محتویات انتقادی فیلم ها، با آنها زندگی می کنند و آنها را ستایش می کنند و آماده هستند آنها را در زمره بزرگ ترین شاهکارهای تاریخ سینما ستایش کنند.
لیست زیر نگاهی دارد به برخی از فیلم هایی که جایگاهی در آن بالا و در میان عشق و هیجان «عشق سینما»یی ها یافته اند. این عشاق سینما و انتخاب هایشان را دست کم نگیرید.
سماجت و انرژی این گروه از سینمادوستان شاید گاه بی ربط به نظر برسد مثلا در هیجانی که در استقبال از شوالیه تاریکی نشان می دهند اما گاه بوده اند فیلم هایی که از کانال پافشاری و پایمردی این دسته از عشاق سینما بالاخره به جایگاهی مرتفع در ارزیابی های انتقادی تاریخ سینما رسیده اند و منتقدان را نیز به دنبال خود کشیده اند. نمونه مهم فیلم پدرخوانده است که عشق سینمایی ها خیلی زودتر از منتقدان جایگاه آن را تعیین کردند...
آدمکش ها درس زندگی می دهند
پدرخوانده/ The Godfather
«پدرخوانده» اولین فیلمی است که تاثیرش تا امروز تا این حد فراگیر بوده و به تار و پود زندگی آمریکایی تماما رسوخ کرده است. برخلاف تمام فیلم های قبل از خود، تصویری که «پدرخوانده» از ایتالیایی هایی که در نیمه نخست قرن بیستم به ایالات متحده مهاجرت کرده اند ارائه می دهد احتمالا بیش از هرچیز در پیوند با تجر به زیسته کارگردانش است. آنهایی که دلشان می خواهد تا سرحد مرگ فیلم ها را تجزیه و تحلیل کنند احتمالا با این سوال رو به رو می شوند که چرا بعد از گذشت نزدیک به یک ربع قرن، «پدرخوانده» همچنان جایگاه خودش را به عنوان یک فیلم کالت حفظ کرده است.
فیلم های برتر خوش ساخت بسیاری قبل و بعد از «پدرخوانده» ساخته شدند، با کارگردانی های تحسین برانگیز و بازی های قوی، اما ظاهرا تنها «پدرخوانده» است که از آزمون زمان سربلند بیرون آمده و تخیل نسل های بعدی سینماروها را درگیر خود کرده است. مهم ترین دلیل آن، احتمالاسوژه جهان شمول فیلم است؛ اگرچه به لحاظ قومی پدیده ای منحصر به فرد به نظر می رسد، اما پیام های «پدرخوانده» را می توان به تمام زبان های دنیا ترجمه کرد.
پیام هایی که در تمام نظام های دیگر در هر زمان و مکانی کاربرد دارند. فیلم همزمان جامعه و افرادی را به تصویر می کشد که آزادی شان را از دست داده اند چون بیش از حد احساس ناامنی داشته اند یا آماده پذیرش مسئولیت نبوده اند.
آنچه واقعا سه گانه «پدرخوانده» را به عنوان یک فیلم کلاسیک کالت ماندگار ساخته، طرفدارانی است که در طول 40 سال هر روز به تعدادشان افزوده شده. اما این سه گانه موفقیتش را تنها مرهون طرفدارانش نیست؛ دیالوگ های فیلم به فرهنگ و زبان عامه در سراسر جهان راه یافته است. خیلی ها می گویند درس های مهم زندگی شان را با تماشای این فیلم یاد گرفته اند: «هیچ وقت از دشمنانت بیزار نباش. روی قضاوتت تاثیر می گذاره» یا «مردی که با خانواده اش وقت نگذرونه هیچ وقت نمی تونه یه مرد واقعی باشه.»
دریچه ای تازه به دنیای تخیل
جنگ های ستاره ای/ Star Wras
قرنچایز (سری فیلم های دنباله دار) «جنگ های ستاره ای» که جرج لوکاس به عنوان خالق بی چون و چرایش شناخته می شود تاثیر بسزایی بر فرهنگ مدرن عامه از خود به جا گذاشته است. ارجاعات «جنگ های ستاره ای» در فرهنگ عامه عمیقا ریشه دارد؛ ارجاعاتی که معمولا به کاراکترهای اصلی و مضامین «جنگ های ستاره ای» در بسیاری از کشورهای انگلیسی زبان صورت می گیرد معمولا بر این فرض استوار است که این ارجاعات برای دیگران نیز قابل فهم است.
دارث ویدر بدل به نماد شر شده است. عباراتی مانند «امپراتوری شیطانی» و «باشد که نیرو با تو باشد» به بخشی از فرهنگ واژگان عامه بدل شده اند. اولین «جنگ های ستاره ای» در سال 1977 روی پرده رفت و در حکم یک متحدکننده فرهنگی بود که طیف وسیعی از مردم از تماشای آن لذت بردند.
از 1977، یعنی از وقتی اولین نسخه سینمایی «جنگ های ستاره ای» اکران شد، ژانر علمی تخیلی به ویژه در دنیای فیلم و سینما به شکل منحصر به فردی تحت تاثیر ساخته لوکاس قرار گرفت و با آن مقایسه شد. صداها، جلوه های بصری و حتی موسیقی سری فیلم های «جنگ های ستاره ای» به متن جامعه آمریکایی راه یافته و به بخشی از آن بدل شده است.
این فرنچایز همچنین به شکوفایی ژانر علمی تخیلی در اواخر سال های دهه 1970 و اوایل دهه 1980 کمک شایانی کرد و فیلم های علمی تخیلی را به ژانر بلاک باستری بدل ساخت. آخرین سری «جنگ های ستاره ای» به کارگردانی جی. جی. آبرامز از 18 دسامبر امسال در سینماهای آمریکای شمالی اکران خواهدشد.
شرورهای پرطرفدار
ترمیناتور/ Terminator
فرنچایز «ترمیناتور» که این روزها قسمت پنجمش به کارگردانی آلن تیلور روی پرده رفته و توانسته گیشه اکران تابستان را به تسخیر خود درآورد، اولین بار با هدایت جیمز کامرون در پاییز 1984 اکران شد. دو فیلم اول «ترمیناتور» و «ترمیناتو 2: روز داوری» به شکلی باورنکردنی فرهنگ عامه را تحت تاثیر قرار داد. این فرنچایز در رده هفدهم 25 فرنچایز برتر تاریخ سینما و همچنین 30 فرنچایز پرفروش دنیا قرار دارد.
کتابخانه کنگره آمریکا با توصیف «ترمیناتور» به عنوان یک فیلم «تاثیرگذار به لحاظ فرهنگی، تاریخی و زیبایی شناسی»، آن ار در فهرست ملی ثبت فیلم قرار داده است. دیالوگ «بازخواهم گشت» از قسمت اول «ترمیناتور» رده 37 ام بهترین دیالوگ های تاریخ سینما را به خود اختصاص داده است. هر دو فیلم منبع بسیاری از ارجاعات فرهنگی در میان عامه مردم هستند، مثل استفاده از «بازخواهم گشت» در بی شمار رسانه های دیگر.
خود آرنولد هم در بسیاری از فیلم های بعدی اش این دیالوگ را به اشکال مختلف به کار برده است. هر چهار قسمت قبلی «ترمیناتور» به فروشی چشمگیر و آبرومند در گیشه دست یافتند، هرچند بعد از جدایی جیمز کامرون از این فرنچایز، «ترمیناتور» در قسمت های سوم و چهارم با کاهش درآمد در گیشه مواجه شد.
ارباب سه گانه های سینمایی
ارباب حلقه ها/ The Lord of the Rings
سه گانه «ارباب حلقه ها» که بعدا با سری فیلم های «هابیت» کامل تر شد و مجموعه کتاب های حماسی، اسطوره ای جی. آر. آر تالکین را در قالب فیلم سینمایی به مخاطب عرضه کرد یکی از بزرگ ترین و جاه طلبانه ترین پروژه های سینمایی است که تا امروز جلوی دوربین رفته است. پیتر جکسن کارگردان این فانتزی ماجراجویانه کل این پروژه را که ساختش هشت سال به طول انجامید با بودجه ای در حدود 281 میلیون دلار (و به گفته بعضی منابع موثق دیگر 310 تا 330 میلیون دلار) جلوی دوربین برود. سری فیلم های «ارباب حلقه ها» با موفقیتی چشمگیر در گیشه عنوان پرفروش سه گانه تاریخ سینما را از آن خود کردند.
درواقع، جکسن توانست گوی سبقت را از سه گانه هایی مانند «جنگ های ستاره» و «پدرخوانده» برباید و برتری خودش را به اثبات برساند. بیشتر منتقدان نیز از این فیلم با تحسین یاد کردند. کنت توران در لس آنجلس تایمز نوشت: «به این زودی ها همتایی برای این سه گانه پیدا نخواهدشد- اگر اصلا پیدا شود.»
حرف اول و آخری سینمای دهه نود
پالپ فیکشن/ Pulp Fiction
اواخر تابستان 1994 بود که کمدی تریلر شدیدا خشن کوئنتین تارانتینو روی پرده رفت و جریانی را به وجود آورد که دنیای سینمای را دگرگون کرد. «پالپ فیکشن» خیلی زود به یکی از تاثیرگذارترین فیلم های دوران خودش بدل شد. جین سیسکل، روزنامه نگار و منتقد فیلم آمریکایی درباره چالش عمده ای بحث می کند که «پالپ فیکشن» پیش پای فیلم های آمریکایی و فرمول های خشونت شان قرار می دهد.
از نگاه سیسکل، شدت خوشنت دومین فیلم بلند سینمایی تارانتینو بعضی فیلم های خشن سینمای کلاسیک را به ذهن متبادر می کند. «روانیم» هیچکاک (1960)، «بانی و کلاید» آرتور پن (1967) و «پرتقال کوکی» استنلی کوبریک (1971). هرکدام از این فیلم ها صنعت خسته و از رمق افتاده فیلمسازی را به لرزه انداختند و نشان دادند فیلم های دیگر تا چه اندازه کسالت بار و ملال آور شده اند.
«پالپ فیکشن» نه فقط با تایید روشنفکران اروپایی موفق به دریافت نخل طلای جشنواره کن شد، بلکه در گیشه هم به فروشی برابر با دویست میلیون دلار در سطح جهان دست پیدا کرد، آن هم در حالی که با بودجه ای 8 میلیون دلاری جلوی دوربین رفته بود. راجر ایبرت در زمان حیاتش «پالپ فیکشن» را «تاثیرگذارترین فیلم دهه 90» توصیف کرد.
هیجان و نوستالژی در یک قاب
آواتار/ Avatar
جیمز کامرون رگ خواب مخاطب را خوب می شناسد. کارنامه حرفه ای او در طول این سال ها نشان داده کارگردان «تایتانیک» خوب می داند که چگونه خیل عظیم تماشاچیان را روانه سالن های سینما کند و به موفقیت تجاری دست یابد. «آواتار» هم یکی از همان فیلم هاست که در ژانر علمی- تخیلی، حماسی تولید شد و در سال 2009 روی پرده رفت. فیلم در زمان اکرانش توانست نظر مثبت اغلب منتقدان را به خود جلب کند.
به گزارش «راتن تومیتوز»، 83درصد از 292 نقد حرفه ای نثبت شده در این وبسایت، رویکرد مثبتی نسبت به فیلم داشته اند. امتیاز «آواتار» در سایت IMDb 7.9 از 10 ثبت شده است. راجر ایبرت فقید در آن زمان نقدی برای روزنامه شیکاگو سان تایمز نوشت و «آواتار» را یک فیلم «خارق العاده» توصیف کرد و از چهار ستاره به فیلم امتیاز کامل چهار را داد. ایبرت نوشت: «موقع تماشای آواتار همان احساسی را داشتم که زمان تماشای جنگ های ستاره در 1977 تجربه کردم.»
ایبرت همچنین اضافه می کند این فیلم نیز مانند «جنگ های ستاره ای» و «ارباب حلقه ها» نسل جدید از جلوه های ویژه را پیش چشم مخاطب به تصویر می شکد. هرچند، اسکات مندلسن، منتقد سینمایی مجله «فوربز» معتقد است با این که «آواتار» در زمان خودش به فروشی باورنکردنی دست یافت و تبدیل به پرفروش ترین فیلم تمام دوران شد، اما بعد از گذشت 6 سال در چشم اندازه فرهنگ عامه یک فیلم فراموش شده محسوب می شود.
زلزله در چارچوب فیلمسازی
باشگاه مشت زنی/ Fight Club
«باشگاه مشت زنی» یکی از جنجالی ترین فیلم های سال های دهه 1990 است که بارها و بارها درباره آن حرف زده شده است. مانند تمام فیلم هایی که در آن سال (1999) روی پرده رفتند. از «ماگنولیا» و «جان مالکوویچ بودن» گرفته تا «چشمان باز بسته» و «سه پادشاه»، فیلم نئو- نوآر دیوید فینچر نیز به عنوان یکی از نوآوری های انجام گرفته در فیلم و استایل سینمایی مطرح شد.
دنی پییری، منتقد فیلم و نویسنده کتاب «فیلم های کالت» (1981) معتقد است فیلم های کالت در بحبوحه مناقشه و تعارض متولد می شوند و شور و اشتیاقی آتشین در دل سینماروهایی که مدت ها پس از ارکان اولیه فیلم سروکله شان پیدا می شود، به وجود می آورند. با درنظر گرفتن چنین معیارهایی، «باشگاه مشت زنی» دیوید فنیچر فیلمی است که وقتی بیش از یک دهه قبل اکران شد موجی از خشم و انتقادات تند و تیز را برانگیخت، اما به نوشته نویسنده نیویورک تایمز، امروز روشنفکران و عامه مردم با نگاهی موشکافانه و ستایش آمیز در مورد این فیلم حرف می زنند و بحث می کنند.
میراث یک مرد دیوانه
مکس دیوانه/ Mad Max
فرنچایز پرفروش جرج میلر به شیوه خودش تاثیر شگرفی بر فرهنگ مدرن عامه به جا گذشته است. ارجاعات سری فیلم های «مکس دیوانه» نیز عمیقا در دل فرهنگ عامه ریشه دوانده؛ ارجاعاتی به مضامین دیستوپیاپی، آخرالزمانی و پساآخرالزمانی و مناظر غریب و تصویرسازی عجیبی که از زمین ویران شده پیش چشم تماشاچی به نمایش می گذارد به منبع الهام بعضی از هنرمندان عصر جدید بدل شده است.
فیلمسازانی مانند گییرمو دل تورو، دیوید فینچر و رابرت رودریگز از «مکس دیوانه 2» به عنوان یکی از محبوب ترین فیلم های زندگی شان یاد کرده اند و جیمز کامرون نیز این فیلم را به همراه «جنگ های ستاره ای» یکی از تاثیرگذارترین فیلم های زندگی اش توصیف کرده است.
قهرمان محبوب پدرها و پسرها
شوالیه تاریکی/ The Dark Knight
این سه گانه ابرقهرمانی نیز از جمله مجموعه فیلم هایی است که قبلا در پرونده ای با عنوان «فرفره های جادویی آقای نولان» حسابی به آن پرداخته ایم. «بتمن آغاز می کند» (2005)، «شوالیه تاریکی» (2008) و «شوالیه تاریکی بر می خیزد» (2012) هرکدام در گیشه به فروشی موفقیت آمیز و چشمگیر دست یافتند به ویژه قسمت های دوم و سوم که با اقبالی بارونکردنی از سوی منتقدان و مردم مواجه شد.
فروش جهانی هر یک از این دو قسمت از مرز یک میلیارد دلار فراتر رفت. منتقدان و تماشاچیان در سراسر دنیا از کارگردانی نولان، اجرای بازیگران اصلی، شیوه روایی تماتیک و عمق فیلم با ستایش و تحسین یاد کردند. این سه گانه با لحنی تاریک تر از همیشه، کلیشه های مشخص فیلم های ابرقهرمانی را فروریخت و شخصیت محوری بروس وین را به شیوه ای متفاوت بازآفرینی کرد.
کاراکتر بتمن دهه های متوالی است که در فرهنگ عامه مردم برای خودش جایگاهی پیدا کرده و چندین و چند نسل هوادار او هستند. حضور بازیگران شناخته شده و محبوب کارگردانی که به ساختن فیلم های کالت معروف است، همگی در محبوبیت فراگیر این سه گانه تاثیر انکارناپذیر به جا گذاشته اند.
اینجا از موجودات فضایی خبری نیست
بین ستاره ای/ Interstellar
تازه ترین ساخته کریستوفر نولان یکی از آن فیلم های فضایی و علمی تخیلی است که در آن فضانوردان به پایان کیهان- و هستی اش- سفر می کنند، اما با زندگی موجودات فضایی عجیب و غریب رو به رو نمی شوند. «بین ستاره ای» تاثیر گذاشته اند و «آینه» آندری تارکوفسکی نیز بر طرز استفاده او از عناصری مانند باد، خاک و آب تاثیر گذاشته است.