نام فیلم: The Gift (هدیه)
ژانر: معمایی،هیجانی
مدت زمان: ۱۰۸ دقیقه R
کارگردان : Joel Edgerton
نویسنده : Joel Edgerton
بازیگران : Joel Edgerton, Jason Bateman, Rebecca Hall
هزینه تولید: ۵ میلیون دلار
محصول کشور: ایالات متحده آمریکا
کمپانی توزیع کننده: STX Entertainment
منتقد: جیمز براردینلی - امتیاز ۷.۵ از ۱۰ (۳ از ۴)
خلاصه داستان : جان زوج جوانی به مخاطره میافتد وقتی که آشنایی از گذشته شوهر هدایای اسرارآمیزی برایشان می آورد و بعد از ۲۰ سال مهر از سر راز وحشتناکی بر میدارد.
«هدیه»(The Gift) نام تریلری (thriller) روانشناسانه از جوئل ادگرتون، نویسنده/ کارگردان/ بازیگر، است که بعد از آمیخته شدن با کمی طعم «مظنونین همیشگی»(Usual Suspects) در حد و اندازههای «جذابیت کشنده»(Fatal Attraction) تنزل پیدا کرده است. به عنوان فیلمی هوشمند و مطبوع، «هدیه» از پیچشهای کافی برای مشکوک نگه داشتن بیننده متوسط برخوردار است. انگیزههای شخصیتی عمداً مبهم هستند و احتمال وجود یک راوی غیرقابل اعتماد دائم در ذهن بیننده نهیب میزند (ریشه این شک در ارجاعات فیلم به یک فروپاشی روانی در گذشته است). همچنین چند از جا پریدن برای بینندههایی که یک تجربه احساسی را دوست دارند پیش بینی شده است. در پایان، جنبه اخلاقی داستان این است که کارما را نمیتوان انکار کرد.
اینجا موقعیت مناسبی است که میتوانم درباره تمایل ذاتی تریلرها (trailer) به نابود ساختن فیلم پرچانگی کنم. روند پیشرفت داستان برای افرادی که تریلر «هدیه» را دیدهاند جذابیت کمتری دارد. گرچه تریلر، فیلم را نابود نکرده اما تاثیر آن را به حداقل رسانده است. این خیلی بد است، برای این که داستان زمانی بهترین نتیجه را میدهد که اجازه داشته باشد بر اساس روند طبیعی خودش جلو برود و نه این که مجبور باشد به خاطر اهداف بازاریابی یکی از پیچشهای کلیدی خود را لو دهد.
«هدیه» با یک موقعیت آشنای راحت شروع می شود. یک زوج عاشق پیشه، سایمون (جیسون بیتمن) و روبین (ربکا هال)، برای یافتن زندگی بهتر- یک شغل جدید برای سایمون و شروع تازه برای ازدواج شان، از شیکاگو به کالیفرنیای جنوبی نقل مکان کردهاند. لذت بردن از خانه جدید با پیدا شدن سر و کله فردی از گذشته سایمون مخدوش میشود. گوردو (جوئل ادگرتون)، یک همکلاسی قدیمی، نیاز به بازگشایی رابطهای دارد که بنابر اصرار سایمون هرگز تمام نشده بود. با این حال، گوردو چیز دیگری فکر میکند و هدایای کوچکی به آن ها میدهد و در عین حال ناشیانه خودش را به زندگی آن دو تحمیل میکند. از نظر روبین او انسان بی آزاری است، اما سایمون فکر میکند که او مزاحم و خطرناک است. وقتی که گوردو متوجه اهانت های دوست دوران مدرسهاش می شود، به طرزی غیرقابل پیش بینی واکنش نشان میدهد.
از تماشای فیلمهای دارای شرایط قابل شناسایی لذت میبرم، چون این فیلمها باعث میشوند که بینندهها فکر کنند می دانند که چه چیزی را دریافت میکنند، بعد ناگهان زیر پایشان را خالی میکند.ادگرتون بر اساس اطلاع ما ازتریلرهای دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بازی میکند و از آن انتظارات و توقعات برای شکل دادن به داستان به طرقی غیرمنتظره استفاده میکند. هیچکاک استاد این تکنیک بود و اگرچه من هیچکاک و ادگرتون را هرگز در یک جایگاه قرار نمیدهم، اما اعتراف میکنم که ادگرتون اصول را میداند.
این فیلم ادگرتون است. علاوه بر این که او نخستین فیلم خود در مقام کارگردان را ساخته است، فیلمنامه را نیز خودش نوشته و نقش گوردو را بازی میکند. گرچه «هدیه» با بودجه کمی ساخته شده است، اما به خوبی از موقعیتهای محدود خود استفاده میکند (همه موقعیتها مکانهای واقعی هستند). انتخاب نماهای او به شدت برگرفته از تریلرها و فیلمهای وحشتناک قدیمی هستند. هر وقت ربکا هال زیر دوش میرود، انتظار داریم اتفاق وحشتناکی رخ دهد. ما شرطی شدهایم به طوری که انتظار دیدن اتفاقات بد را در این قبیل فیلمها داریم، وقتی که کاراکترها لخت و خیس (و بالطبع آسیب پذیر) هستند، و ادگرتون از غافلگیر کردن ما لذت میبرد.
بازاریابی «هدیه» ضربه بزرگی به فیلم زده است. نه تنها جنبههایی از داستان را لو میدهد که بهتر بود مجهول میماندند، بلکه فیلم را به صورت یک تریلر (thriller) درجه دو ژنریک جلوه میدهد. اما «هدیه» بهتر از یک فیلم درجه دو ژنریک است. شخصیتها از آن انسانهای کلیشه ای مقوایی نیستند و فیلمنامه چیزی دارد که به ندرت در این قبیل فیلمها دیده میشود و اجازه میدهد که درام موقعیت با قدرت تمام ظاهر شود. این فیلم جزء آن تریلرهای «غریبه خبیث بین ما» نیست. اگرچه ادگرتون میخواهد ما را غافلگیر و مرعوب کند، اما به خوبی از تاثیر تراژدی موجود در این داستان آگاه است. جدیت به کار رفته در فیلم (از جمله یک پایان غیرمتقاعد کننده) ما را به تماشای این اثر مجاب میکند.