چه چیزی باب مارلی را از خیلی از ترانهسراهای بزرگ و سرشناس جهان متفاوت و جدا میکند؟ آنها نمیدانند معنی اینکه آب به آرامی داخل خانه آدم نفوذ کند چیست. آنها نمیدانند بدون مایکروویو و قابلمه چهکار باید کرد، نمیتوانند آتشی با چوب روشن کنند و ماهی خود را کنار اقیانوس بپزند.
مارلی به دوره فقر و بیعدالتی در جامائیکا تعلق دارد و این مساله را خودش در ترانههای عصیانگرانهاش به معرض نمایش میگذارد. مردم الگوی اصلی او برای خوانندگی و نوازندگی بودهاند. او همچون جان لنون به این تفکر میپردازد که از طریق موسیقی و لغات واقعا میتوان در جهان صلح و آرامش برقرار کرد. مقایسه او با دیگر موسیقیدانها دشوار است، برای اینکه موسیقی تنها بخشی از واقعیتی بود که نام مارلی بر خود داشت .
او یک بشردوست و انقلابی نیز بود. تأثیر او بر سیاست جامائیکا بسیار زیاد بود، به گونهای که حتی بارها تهدید شد و مورد حمله قرار گرفت. مارلی مثل موسس بود. وقتیکه موسس حرف میزد، مردم به خروش آمده و حرکت میکردند. وقتیکه مارلی حرف میزد همچنین بود. ترانههای مارلی تقریبا برای اولین بار سبک موسیقی کارائیبی با ریتمی قوی را در سراسر دنیا پخش کرد.
وقتی که من در هائیتی بودم و پدرم آنجا در نقش مسؤول کلیسا مشغول بهکار بود، ما به سختی میتوانستیم موسیقی راک مسیحی گوش نکنیم و اصلا اجازه گوش دادن به موسیقی رپ را نداشتیم. وقتیکه چهارده سالم بود، داشتم به آهنگ اکسیدوس گوش میکردم، پدرم که خیلی خوب انگلیسی صحبت نمیکرد از من پرسید: «این آهنگ در مورد چیست؟» به او گفتم در مورد انجیل است و در مورد قیامت حرف میزند.
وقتیکه این موسیقی به گوش او رسید یا بهطور کلی هنگامیکه موسیقی مارلی به گوش شنونده میرسد، بهطور خودکار و مستقیم در ذهن شما نفوذ پیدا میکند. با نگاهی به اشعار او میتوان به این نکته پی برد که آنها در سال ۳۰۱۴ میلادی هم همین مفاهیم و معانی را خواهند داشت.
امروز، مردم سخت تلاش میکنند تا بفهمند چه چیزی حقیقی است. همه چیز باید بهگونهای باشد که اغلب مردم بتوانند با امیدواری به آن نگاه و آنرا درک کنند و بفهمند. اگر هنوز مردم بلوزهایی را که روی آن عکسهای باب مارلی چاپ شده، بر تن میکنند، علت آن این است که موسیقی وی یکی از معدود چیزهایی است که این خصوصیت را داراست.