و چه مهربان بودى
	وقتى دروغ میگفتى
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	کسانی که از شنیدن هر حرف حقی خشمگین می شوند
	همه زندگیشان بر دروغ استوار است
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	ساعت همیشه دروغ میگوید
	من فقط
	به زمان با تو بودن ایمان دارم
	انجا که عقربه ها می ایستند
	و من عاشقانه به تو خیره میشوم
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	راست یا دروغ مهم نیست!
	تو فقط با من حرف بزن!
	چشمانت زیر نویس می کنند
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	گاهی دلم برای چوپان دروغگو خیلی می سوزد
	بیچاره دو بار بیشتر دروغ نگفت انگشت نما شد
	ولی ما هنوز صادق ترینیم
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	گمان میکردم قانع باشی
	و به شکستن دلم اکتفا کنی
	نه اینکه فستیوالی از دروغ به راه بیندازی
	و در آخر بگویی:
	میروم تا اذیت نشوی
	بهترین من
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	مــوجــودات ِ غــریبـی هـستیـم !
	نـه طاقــت ِ دروغ را داریـــم …
	و نــه تحــمّل ِ حـقــیــقت را !!
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	ما مردمانی هستیم
	که به راحتی به هم دروغ میگیم
	ولی بزرگترین معیارمون برای شروع دوستی
	صداقته
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	چگونه در این چشم های زیبا جا داده ای،،،
	این همه دروغ را؟
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	دنیای عجیبی شده است . . .
	برای دروغ هایمان ،
	خدا را قسم میخوریم ،
	و به حرف راست که میرسیم ؛
	می شود جان ِ تــو…
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	صدای سکوت نفس هایت را دوست میدارم
	وقتی که تمام حرف هایت
	بوی "دروغ” گرفته اند
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	از دروغ خیلی چیزا رو میشه بدست اورد
	ولی نمیشه نگهشون داشت
	قدیما ... تا کسی مجبورنبود ، دروغ نمی گفت ...
	الان تا کسی مجبور نباشه ، راست نمیگه ... !
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	آدَم با حـَرف ِ...راسـت داغون شــــِه...
	بـِهتـَر اَز ایـنه با ...دروغ آروم شــــِه...
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	اگر دروغ رنگ داشت
	هر نور شاید ده ها رنگین کمان از دهن ها نطفه می بست
	و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	ساعت همیشه دروغ میگوید
	من فقط
	به زمان با تو بودن ایمان دارم
	انجا که عقربه ها می ایستند
	و من عاشقانه به تو خیره میشوم
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	سلامتی اونایی که ترجیح میدن یک حقیقت نابودشون کنه
	تا اینکه یه دروغ الکی
	آرومشون کنه
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	در مرداب های دروغ
	چیزی جز ماهی های مرده نیست
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	من از تمامیت ارضی یک عشق سخن میگفتم
	بر فراز ویرانه های قلبم ویرانه هایی حاصل از تهاجم ناگهانی چشمانت!
	و چه کودکانه دروغ میگفتم
	که شهر در امن و امان است
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
	دلتنگیم را برای تو با مدادکودکیم مینویسم
	که هیچ گاه دروغ نمی گوید
 
 
                     
 
 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
 
                 
 
 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                






 
             
 
 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                