امین شجاعی جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴ - ۰۴:۰۰

زادروز: ۹ اردیبهشت ۱۳۱۰ - تهران

درگذشت: ۲۲ تیر ۱۳۹۱ (۸۱ سال) - تهران

علت مرگ: سرطان کبد

آرامگاه: قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرا

محل زندگی: ایران، تهران، خیابان بزرگمهر

ملیت: ایرانی 

تحصیلات: رشته مهندسی

از دانشگاه: صنعتی برلین

پیشه: کارگردان تئاتر، مدرس، مترجم

آثار: اجرا و کارگردانی نمایشنامه‌های «ملاقات با بانوی سالخورده»، «دایره گچی قفقازی»، «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی»، «مرغ دریایی»، «بازی استریندبرگ» و کرگدن

همسر: هما روستا

فرزندان: کاوه سمندریان

 

حمید سمندریان، پدر تئاتر ایران

 

حمید سمندریان ، همسر "هما روستا" کارگردان تئاتر و مترجم برخی از متون کلاسیک ادبیات نمایشی در سال ۱۳۱۰ در تهران متولد شد.

حمید سمندریان متولد 9 اردیبهشت ۱۳۱۰ در تهران – درگذشتهٔ ۲۲ تیر ۱۳۹۱ در تهران است. او کارگردان ایرانی تئاتر بود که در سال ۱۳۴۲ گروه تئاتری منسجمی به‌نام گروه هنری پازارگاد تشکیل داد. وی همسر هما روستا ، بازیگر و کارگردان ایران است.


زندگی‌نامه

حمید سمندریان در ۹ اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در تهران زاده شد. فعالیت تئاتریش را حین تحصیل در دورهٔ متوسطه آغاز کرد. او در کلاس‌های تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی شرکت کرده‌است که زیر نظر عبدالحسین نوشین اداره می‌شد. سمندریان همچنین ویلون می‌نواخت و از شاگردان محمود ذوالفنون، برادر بزرگتر جلال ذوالفنون بود. او خود دربارهٔ این دوران و گرایشش به تئاتر می‌گوید:

من از اول با خودم شرط کرده بودم هر طوری شده تئاتری بشوم. حتی این‌جا شاگرد ویولن آقای ذوالفنون بودم. وقتی ایشان می‌دید من کلاس حسین خیرخواه هم می‌روم، به من می‌گفت برو آن‌جا. این‌جا توی کلاس ویولن وقتت تلف می‌شود. می‌گفت من نمی‌خواهم روی علاقه‌ات حرف بزنم اما این پرش «آرشه» که به تو گفتم، باید یک هفته وقت بگذاری تا خوب یاد بگیری. نیا این‌جا و وقتت را تلف نکن. من هم آمدم خانه و یک شب گریه کردم و دیگر نرفتم. رفتم کلاس حسین خیرخواه. تئاتر را ترجیح دادم.

وی پس از اتمام دورهٔ دبیرستان به اروپا سفر کرد و در آلمان دورهٔ مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند اما بعد از آن به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ وارد شد. برخورد با تئاتر آن‌قدر برایش جذاب بود که مجالی برای موسیقی نمی‌گذاشت و به همین دلیل برای همیشه از موسیقی خداحافظی کرد.

 

حمید سمندریان، پدر تئاتر ایران


سمندریان که در آلمان به جای مهندسی تأسیسات سر از کلاس‌های مارکس راینهارت درآورده بود، بعدها به مؤسسهٔ ادوارد مارکس می‌پیوندد که در آن‌جا تئاتر را به طور جدی‌تر می‌آموزد. او طی شش سال به صورت آکادمیک تحت آموزش ادوارد مارکس که یکی از استادان برجستهٔ تئاتر بود اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را آموخت و همزمان در آلمان به صورت حرفه‌ای مشغول به کار شد.

وی پس از پایان این دوره به دعوت ادارهٔ هنرهای نمایشی دراماتیک ادارهٔ کل هنرهای زیبای ایران به کشور برگشت. سمندریان به دنبال اجرای تئاتر بود ولی پس از این‌که تلویزیون راه خود را به خانه‌ها باز کرد به تیم او برنامه‌ای تلویزیونی سفارش دادند ولی سمندریان از این اتفاق راضی نبود. به این ترتیب، نخستین کار حمید سمندریان تله‌تئاتر «جراحی پلاستیک» نوشتهٔ پیر فراری بود که در سال ۱۳۴۰ برای تلویزیون ملی ایران (ثابت پاسال) کارگردانی کرد.

 یک سال بعد، او و تیمش در ادارهٔ هنرهای دراماتیک سالن ۵۰ تا۶۰ نفری درست کردند که چند برنامهٔ تئاتری در آن اجرا شد. سمندریان اولین اثر خود، نمایش‌نامهٔ «دوزخ یا در بسته» نوشتهٔ ژان پل سارتر را در همین تالار نوبنیاد به روی صحنه برد و فعالیت‌های خود را به شکل پیوسته در عرصهٔ تئاتر ادامه داد؛همچنین با همکاری مهدی فروغ به تأسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود دست زد.

پس از آن حمید سمندریان به دعوت مهندس هوشنگ، مهدی برکشلی و با همکاری مهدی نامدار دانشکدهٔ تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند و کار تدریس را بدون وقفه تا پایان عمر در دانشگاه‌های تهران و کلیهٔ دانشگاه‌های تئاتری ادامه داد.همچنین در سال ۱۳۴۸ تدریس در دانشکدهٔ هنرهای زیبا را آغاز می‌کند.

پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و در پی انقلاب فرهنگی و پاک‌سازی دانشگاه‌ها از بسیاری از استادان، حمید سمندریان نیز به دلیل سوءظن به گرایش به کمونیسم به دلیل ترجمهٔ «دایرهٔ گچی قفقازی» از فعالیت دانشگاهی منع شد. در نتیجه سمندریان به ناچار رستورانی باز کرد تا خودش و چند نفر از دانشجویانش اگرنه از طریق تئاتر، بلکه از راهی شرافتمندانه زندگی کنند.پس از مدتی با وساطت شاگرد سابق وی، بهروز غریب‌پور که در آن دوران مورد وثوق بعضی از کسانی بود که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وارد شده بودند از این اتهام تبرئه شده و قرار شد سمندریان به دانشکدهٔ هنرهای زیبا برگردد.

در نیمهٔ نخست دهه ۱۳۷۰ ناصر باباشاهی رییس دانشکدهٔ هنر و معماری دانشگاه تهران از حمید سمندریان دعوت کرد تا گروه نمایش این دانشکده را راه‌اندازی کند و بدین ترتیب سمندریان پایه و اساس این گروه را گذاشت.

در سال ۱۳۷۳ به تأسیس کلاس‌های آزاد بازیگری و کارگردانی دست زد که هنرجویان بسیاری از آن‌جا دانش‌آموخته شدند و به عرصهٔ حرفه‌ای هنر وارد شدند.

 

حمید سمندریان، پدر تئاتر ایران

هما روستا همسر "حمید سمندریان"


درگذشت

حمید سمندریان نویسنده، مترجم و استاد شاخص تئاتر ایران که از بیماری سرطان کبد رنج می‌برد، حدود ساعت ۵ صبح روز پنج‌شنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۹۱ در سن ۸۱ سالگی به علت عوارض ناشی از بیماری سرطان کبد در منزل خود درگذشت. این اتفاق در حالی افتاد که همراهان و شاگردان همیشگی‌اش تصمیم گرفته بودند برای بهتر شدن حال استادشان، بار دیگر اجرای نمایش «بازی استریندبرگ» را که او سال‌ها پیش به صحنه برده بود با همان بازیگران قبلی یعنی هما روستا، رضا کیانیان و احمد ساعتچیان پاییز امسال به صحنه ببرند و حتی بخشی از تمرینات اولیهٔ این نمایش نیز در منزل شخصی او آغاز شده بود.


منش و خلقیات

همکاران قدیمی حمید سمندریان با این‌که او را کارگردانی سخت‌گیر و جدی معرفی می‌کنند، اما در عین حال بر شوخ‌طبعی و مهربانی او تأکید دارند. دوستی و رفاقت او با بازیگران و دیگر عوامل نمایش‌هایش همیشه زبانزد اهالی تئاتر بوده‌است. بسیاری به لبخند سمندریان و احوالپرسی‌های او با دانشجویانش اشاره کرده‌اند و این‌که او همواره با لبخند به دیدار شاگردانش می‌رفته‌است.

 

حمید سمندریان، پدر تئاتر ایران


بسیاری بر این نکته تأکید دارند که سمندریان در تمام محافل و نشست‌ها جز از تئاتر دربارهٔ آن از چیزی صحبت نمی‌کرد. حتی چند روز قبل از درگذشتش از گذشتهٔ تئاتر می‌گفت و مسائل امروزش و اظهار امیدواری کرده بود که اگر عمری باقی باشد، باز هم بتواند یک تئاتر به صحنه بیاورد.اسماعیل شنگله هم که خود را اولین شاگرد حمید سمندریان می‌داند و می‌گوید از سال ۱۳۳۸ که هر دو کارمند ادارهٔ هنرهای دراماتیک بودند با هم دوست شدند و هر روز مسیر خانه تا اداره را پیاده می‌رفتند تا از تئاتر بگویند. شنگله این دیدارها و گفتارها را کلاسی شفاهی برای خود دانست که باعث افزایش اطلاعات او از تئاتر شده و منجر به رفتن شنگله به اتریش و آلمان برای تحصیل در این رشته شد. شنگله یکی از مدرسان آموزشگاه سمندریان نیز بوده‌است.

سمندریان به تئاتر عشق می‌ورزید. وی همواره صحنهٔ تئاتر را خانهٔ خود می‌دانست، تا جایی که در یادداشتی نوشته بود:

تئاتر تنها تصویر زندگی نیست، بلکه می‌تواند زندگی را زندگی‌تر کند، فشرده و گویاتر به نمایش بگذارد. به‌تدریج دریافتم می‌توانی آنچه از آرزوها که در واقعیت انجام نیافته را در خیال خلق کنی، از صافی وجود خود عبور دهی، به باور بنشانی و بر صحنه به نمایش بگذاری. آن‌گاه که دانستم بر روی چهار تکه الوار با ساده‌ترین ابزار و انسانی ایستاده در لکهٔ نور می‌توانی دنیایی بسازی لبریز از مفاهیم پررمز و راز، آن‌گاه که دانستم تئاتر به معنای درست کلمه می‌تواند قدرتی باشد به حیرت‌انگیزی کائنات و بی‌پایان مثل کائنات... پس واقعاً تئاتری شدم و این صحنه خانهٔ من شد.

 

حمید سمندریان، پدر تئاتر ایران

حمید سمندریان در کنار مجسمه اش


آثارشناسی

کارگردانی تئاتر صحنه‌ای

دوزخ     ژان پل سارتر     ۱۳۴۱

اشباح     هنریک ایبسن     ۱۳۴۲

مرده‌های بی‌کفن و دفن     ژان پل سارتر     ۱۳۴۲ و

باغ‌وحش شیشه‌ای     تنسی ویلیامز    

طبیب اجباری     مولیر     ۱۳۴۳

لئوکادیا     ژان آنوی     ۱۳۴۳

هرکول و طویلهٔ اوجیاس     فردریش دورنمات     ۱۳۴۴

آندورا     ماکس فریش     ۱۳۴۶

نگاهی از پل     آرتور میلر     ۱۳۴۸

ملاقات بانوی سالخورده     فردریش دورنمات     ۱۳۵۱

بازی استریندبرگ     فردریش دورنمات     ۱۳۵۱

کرگدن     اوژن یونسکو     ۱۵ دی ۱۳۵۱—۱۵ اسفند ۱۳۵۱

مرغ دریایی     آنتون چخوف     ۱۳۵۶

ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی     فردریش دورنمات     ۱۳۶۸ 

دایرهٔ گچی قفقازی     برتولت برشت     ۱۳۷۷

بازی استریندبرگ     فردریش دورنمات     ۱۳۷۸

ملاقات بانوی سالخورده     فردریش دورنمات     ۱۴ دی ۱۳۸۶—۲۴ اسفند ۱۳۸۶


کارگردانی تئاتر رادیویی

حمید سمندریان در رادیو صدای ایران تعدادی نمایش‌نامه را ترجمه کرده که کارگردانی آن را نیز به عهده داشته‌است:

غروب روزهای آخر پاییز، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

پنچری، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

همزاد، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

اقدامات وگا، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

فیزیکدان‌ها، فردریش دورنمات، ۱۳۶۶

آنتیگون، ژان آنوی،۱۳۷۶


آثار اجرا شده در تلویزیون ملی ایران با ترجمه و کارگردانی حمید سمندریان:

جراحی پلاستیک، پی‌یر فراری، ۱۳۴۰

پلوفت (شبح کوچک)، ماریا کل راماشادو، ۱۳۴۰

غروب روزهای پائیز، فردریش دورنمات، ۱۳۴۲

بازی استریندبرگ، فردریش دورنمات، ۱۳۵۱

خمره، لوئیجی پیراندللو، ۱۳۵۳

ساعت شش در خیابان آتن، روژه فردیناند

به‌سوی دمشق، اگوست استریندبرگ، ۱۳۸۱
 
با همکاری بازیگران آلمانی

حمید سمندریان به دعوت پروفسور رگن‌برگ استاد دانشگاه مونیخ و کارگردان تئاتر به انستیتو گوته دعوت شد و نمایش‌نامه‌های بسیاری را با بازیگران آلمانی روی صحنه برد. این همکاری بین سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ ادامه داشت.

شهاب آسمانی، فردریش دورنمات

چگونه رنج‌های آقای موکین پوت برطرف می‌شود، پیتر وایس

پنچری، فردریش دورنمات

سانتا کروز، ماکس فریش

راهب و راهزن، هاینریش بل

خوزه، هاینریش بل

خشم شدید فلیپ هوتس، ماکس فریش

بالماسکهٔ دزدان، ژان آنوی

دوزخ، ژان پل سارتر

ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی، فردریش دورنمات

توراندخت، هیلدس هایمر

مرده‌های بی‌کفن و دفن، ژان پل سارتر

ترجمه‌ها

ترجمهٔ آثار نمایشی در جامعهٔ تئاتری:

غروب روزهای پاییز، فردریش دورنمات، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۰

ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی، فردریش دورنمات، تهران: نشر پیروز، ۱۳۴۱

دایرهٔ گچی قفقازی، برتولت برشت، ۱۳۴۱ (چاپ مجدد ۱۳۷۸)

اقدامات وگا و همزاد، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

پنچری، فردریش دورنمات، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۲

ملاقات بانوی سالخورده، فردریش دورنمات، ۱۳۴۲ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۷۸)

باغ‌وحش شیشه‌ای، تنسی ویلیامز، ۱۳۴۲ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)

لئوکادیا، ژان آنوی، ۱۳۴۳ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)

هرکول و طویلهٔ اوجیاس، فردریش دورنمات، ۱۳۴۳

آندورا، ماکس فریش، تهران: انتشارات روز، ۱۳۴۷

فیزیکدان‌ها، فردریش دورنمات، ۱۳۵۰ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)

خشم شدید فلیپ هوتس، ماکس فریش، ۱۳۵۰ (چاپ مجدد تهران: نشر مرکز هنرهای نمایشی، ۱۳۷۰)

بازی استریندبرگ، فردریش دورنمات، ۱۳۵۱ (چاپ مجدد تهران: نسل قلم، ۱۳۷۴)

فرشته‌ای به بابل می‌آید، فردریش دورنمات، ۱۳۵۲

چگونه رنج‌های آقای موکین پوت بر طرف می‌شود، ۱۳۵۳

رومولوس کبیر، فردریش دورنمات، تهران: مرکز هنرهای نمایشی، ۱۳۶۹

مکبث، ویلیام شکسپیر، ۱۳۵۵ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)



شارژ سریع موبایل