دانشمندان واقعی، میتوانند سختگیرترین و خشکترین منتقدان فیلمهای علمی-تخیلی باشند. اما این بدان معنا نیست که آنها از این فیلمها صرفا به خاطر تخلطی از قوانین علم و طبیعت، لذت نمیبرند.
ما چندین دانشمند و تکنیسین را گرد هم جمع کردیم تا از آنها بخواهیم فیلمهای Sci-Fi مورد علاقهشان را بفهمیم. با ما در این مقاله همراه باشید.
10- جنگ دنیاها The War of the Worlds - 1953
این فیلم، نسخه سینمایی رمانی اثر اس.جی. ولز میباشد که اولین بار در سال 1898 چاپ شده است. داستان درباره حمله فاجعهبار مریخیها به زمین است. فیلم در زمان اکران که در اوج جنگهای تسلیحاتی ابرقدرتهای جهان به ویژه رقابتهای تسلیحات اتمی در جنگ جهانی دوم بود، تاثیر بسیاری بر مخاطبان گذاشت. نام فیلم نیز (جنگ دنیاها)، مناسبت جالب توجهی با دوران اکران فیلم یعنی جنگ جهانی دوم داشت.
ایده امکان نابودی نسل بشر بدست بیگانگان فضایی، تماشاگران را به وحشت و قوه تخیلشان را به کار انداخت. "سث شوستاک” فضانورد ارشد موسسه SETI (موسسه جستجو برای هوش فرازمینی) درباره اوین تجربهاش از تماشای جنگ دنیاها، گفت: "من تمام شب ]بعد از دیدن فیلم[ حالم بد بود”. وی همچنین ادامه میدهد: "این نشانه فیلمی است که تفاوت ایجاد میکند.”
9- جنگهای ستارهای Star Wars - 1977
جنگهای ستارهای، یک فیلم فانتزی آینده نگرانه در سبک اوپرای فضایی بود که با الهام از وسترنهای اسپاگتی و آثار سامورایی ساخته شد.با همه این موارد، دانشمندان نیز مانند بقیه، از دیدن آن لذت بردند. "هنوز هم چیزی به زیبایی و الهام بخشی جنگهای ستارهای، بر پرده نقره نقش نبسته است.” این سخن آقای "آرون بلیسدل”، استاد دانشگاه UCLA در نورولوژی رفتاری میباشد که برای اولین بار در سن 9 سالگی به تماشای این اثر نشسته است.
"سیدهِرتا سرینیواسا” از موسسه روباتیک Carnegie Mellon نیز وقتی برای اولین بار جنگهای ستارهای را دید، یک پسربچه بود. اکنون تحقیقات او و تیمش، منجر به ساخت روبات خدمت کاری شده است که ایدههای آن از C-3PO الهام گرفته شده است. وی میگوید: "قصه و داستان، با نشان دادن آیندهای که برای رسیدن به آن تلاش میکنیم، به پیشرفت علم کمک میکند.”
8- بلید رانر Blade Runner - 1982
رباتهای انساننما میتوانند ایدهی خوبی باشند. در این فیلم علمی تخیلی کلاسیک، روباتهای شبه انسانی که "ریپلیکانت” نامیده میشوند بیش از حد به انسانها شبیهاند تا جایی که گاها خود آنها نیز از روبات بودن خود خبر ندارند. در چنین شرایطی ریپلیکانتها به کلونیهای خارج زمین تبعید میگردند.
در صورتی که یکی از این موجودات به زمین بازمیگشت، پلیسهای ویژهای به نام بلید رانر، آنها را شکار میکردند. متخصصان ما نمرات بسیار بالایی به این اثر دادند که بخشی از این بازخوردهای خوب مربوط به نمایش متفاوت و انسانی از روباتهای پیشرفته است. آقای "دنیل نووی” از محققین MIT میگوید: "بلید رانر بیش از هر فیلم دیگری، دنیا را برای پذیرش هوش مصنوعی آماده کرد.” وی ادامه میدهد: "الهام بخشی بسیار مهم است، حتی به قیمت حقیقت.”
7- پارک ژوراسیک Jurassic Park - 1993
پارک ژوراسیک، ایدهای را مطرح نمود که در وهله اول به صورت یک حقیقت علمی پذیرفته شد. این ایه که میتوان دایناسورها را از طریق استخراج DNA آنها از بدن حشراتی که درون کهربا گیر افتادهاند، بازسازی نمود.
با این حال دانشمندان آگاه و دارای ذهن علمی فهمیده و پویا، متوجه شدند که DNA این هیولاهای ماقبل تاریخ، احتمالا مدتها قبل از بین رفته است؛ مدتها قبل از اینکه فیلم بازیابی آنها را نشان میدهد. آقای "جک هورنر” دیرینه شناسی که مسئولیت ساخت مدل دایناسورهای فیلم را بر عهده داشته میگوید: "پارک ژوراسیک، علمی را ترسیم میکند که آرزو داشتیم واقعا به حقیقت میپیوست.”
"دیوید پنی”، دیرینه شناس دانشگاه منچستر، میگوید که او تا الآن بارها این فیلم را دیده و این باعث شده تحقیقاتش "جذاب و فریبنده” به نظر برسند.
6- وال-ای Wall-E - 2008
با وال-ای آشنا بشوید، روباتی که روی زمین باقی مانده تا کره زمین را از زبالهها پاک کرده و آن را آمده بازگشت انسانها کند. انسانهایی که زمین را به دلیل آلودگی بیش از حد ترک کرده و در ایستگاههای فضاییشان زندگی میکنند. هنگامی که وال-ای گیاه خود را به معشوقهاش EVE هدیه میکند، اتفاقات زنجیرهواری رخ میدهد که در نهایت با بازگشت انسانها به موطنشان پیوند میخورد.
آقای "استیون شولزمن” از محققیق و مدرسین دانشکده پزشکی و روانکاوی دانشگاه هاروارد، فیلم را به خاطر اینکه فراتر از زمان خود بود، تحسین میکند. وی میگوید: "این فیلمها همانند آینهای هستند که تصورات و خیالات ما از آیندهمان را به ما نشان میدهند.” آقای شولتزمن ادامه میدهد: "در وال-ای، خود را به انسانها نزدیکتر میبینید یا به روبات؟ ظرفیت تحمل نسخهای از خودتان که شبیه شما نیست، تبدیل به مرکز توجهات و تحقیقات علوم زیستشناسی اعصاب، مثل نظریهی "نورونهای ذهن و آینه”، شده است.”
5- سفر دریایی شگفتانگیز Fantastic Voyage - 1966
یک سفینه فضایی مینیاتوری و خدمهاش، به بدن دانشمندی که در کماست تزریق میشود. ماموریت آنها، نابودی لختهای است که زندگی وی را تهدید میکند تا دانشمند نجات یافته و بتواند از رازی مهم و حیاتی، پرده بردارد. این فیلم که شرح و توضیحات بسیار زیادی از سیستمها و کارکرد ساختارهای مختلف بدن ارائه میکند، توانست در دو رشته از جوایز اسکار برنده و سه نامزدی دیگر اسکار را نیز بدست آورد.
سفر دریایی شگفتانگیز باعث شد تا شخصی مثل "جیمز جیوردانو” درباره ایده داروسازی در کوچکترین مقیاسها فکر کند. اکنون آقای جیوردانو، استاد علوم اعصاب دانشگاه جرج تاون، سالهاست تحقیقاتی در باب مکانیزمهای پاسخ مغز به پیام درد انجام میدهد. او میگوید: "این فیلم در طول زندگی ، الهام بخش من برای کار بر روی توسعهی علم نوروتکنولوژی (فناوری اعصاب) بوده است.”
همچنین آقای "دیوید کرول”، مسئول مرکز نانوتکنولوژی و مواد مولکلولی دانشگاه Wake Forest نیز میگوید که تکنولوژی کوچک کردن اجسام که در فیلم استفاده شده و نیز از لحاظ فیزیکی غیرممکن میباشد، در زمینه کاری فعلی من طنینافکن شده است. او میگوید: "این دقیقا چیزی است که ما درصدد انجام آن هستیم؛ تزریق روباتهایی در ابعاد نانو (نانوبات) که بدنبال سلولهای سرطانی بگردند و وقتی آنها را یافتنند نابودشان کنند.” در واقع این چیزی است که میتوان به آن گفت "شگفتانگیز”!
4- بیگانه Alien - 1979
"سوگورنی ویور” ثابت کرد که یک زن میتواند یک قهرمان بدقلق فیلمهای اکشن باشد. اما چیزی که کارشناسان ما آن را پیشروی داستان پردازیهای علمی تخیلی زیستی میدانند، موجودی است پلید و چسبناک با اسکلت خارجی که از بدن انسانهای زنده به عنوان میزبان جنین خود استفاده میکرد.
آقای "تری جانسون”،محقق مهندسی زیستی دانشگاه بارکلی کالیفرنیا در این باره میگوید: "فرنچایز بیگانه، پایههای چرخه زندگی آن موجود را بر پایه زندگی انگلوار نوعی زنبور روی زمین قرار داده است.” وی ادامه میدهد: "این باعث افتخار است که فیلمی را تماشا کنی که تصدیق میکند زندگی تا چه حد میتواند عجیب و متفاوت باشد.”
3- برزیل Brazil - 1985
"سم لوری” یک خدمتکار مدنی در دنیایی متروک و دیستوپیایی است که در آن با افراد مانند نامهها درون اداره پست رفتار میشود. زندگی فانتزی و خیالی سم که در آن زنان در معرض خطر را نجات میدهد، وقتی با یک رانندهی کامیون زن خرابکار دیدار میکند، کمی بیش از حد به واقعیت تبدیل میشود و سم مجبور میشود از دست سیستم اجتماعی اتوماتیزه و غیر انسانی که اطرافش را فراگرفته، فرار کند. چیزی که باعث شده فیلم اینقدر با محققین ارتباط برقرار کند، وفاداری آن به علم نیست چرا که تکنولوژیهای به نمایش درآمده در برزیل بیش ار حد نامعقول اند که واقعیت داشته باشند. وجه تمایز برزیل، ترسیم آینده است.
"من برزیل را دیدم و تا مدتها در شوک بودم” این سخن "میچل یوشم”، استاد دانشگاه نیویورک و یکی از موسسین شرکت طراحی شهری Terreform ONE بود. وی ادامه میدهد: "برزیل تصویری رویایی و شگفتانگیز از جامعهای پیرفته و برخوردار از تکنولوژی را به ما نشان میدهد که در جنوب شکل گرفته است.
با این حال پیام فیلم درباره ما و آرزوها و هدفهای انسانیمان است که برای ساختن مکانی بهتر با یکدیگر به اشتراک میگذاریم.” فیلم دورنمایی بینظیر از شهرهای آینده به ما عرضه میکند که در آن طراحی شهری به گونهای رخ داده که هر بنا و ساختمانی خاص باشد و هویت منحصربفرد خود را نشان بدهد و این چیزی است که آقای یوشیم را تحت تاثیر خود قرار داده است تا جاییکه میگوید: "من معماری شدم که بر روی طراحی شهرهای آینده کار می کند.”
2- متریکس Matrix - 1999
این فوقالعاده نیست که قهرمان یک فیلم اکشن و پر زد و خورد، قوانین فیزیک را بشکند؟ داستان متریکس درباره هکری به نام "نیو” است که درمیابد دنیایی که در آن زندگی میکند، یک جهان مجازی است که توسط ماشینهایی که از انرژی بدن انسانها تغذیه میکنند به وجود آمده است.
"متریکس واقعیت مجازی را به عامه مردم نشان داد.” این حرفی است که آقای "جرمی بلنسون”، یکی از موسسین آزمایگاه برهم کنشهای مجازی انسانی دانشگاه استنفورد میگوید. او ادامه میدهد: "متریکس کار من را برای ارتباط برقرار کردن با عامه مردم وقتی میخواهم درباره آواتارها، ایجنتها و در کل واقعیت مجازی با آنها صحبت کنم، بسیار راحت کرده است.” آقای بلنسون در پاسخ به این سوال که آیا انسان روزی میتواند دنیایی مجازی به شکل چیزی که در متریکس شاهد آن بودیم بسازد، تنها یک کلمه گفت: "بله”!
1- 2001: یک ادیسه فضایی
اودیسه، فیلمهای علمی تخیلی را از آثاری که در آنها فردی با پوشیدن لباس هیولا، تکان تکان می خورد، به آثار بزرگی که درصدد کشف فضای ناشناخته و بیکران بودند، ارتقا داد.
داستان فیلم و نیز رمانی که فیلم از روی آن ساخته شده، پیرامون ماموریتی فضایی به مشتری است که در آن نوعی تکنولوژی باستانی کشف میشود که میتواند کلید تحول بشریت باشد. آقای "آندرس سندبرگ”، محقق موسسه "آینده انسان” دانشگاه آکسفورد می گوید: "وقتی برای اولین بار در نوجوانی این اثر را دیدم،کلیات آن را میدانستم اما وقتی آن را دیدم، بیش از پیش تحت تاثیر قرار گرفتم.” او ادامه میدهد: "من همیشه به دنبال یک نمای کیهانی بودم: واقعا Monolith (همان تکنولوژی باستانی) چه کاری میکند؟”
تصویری که اودیسه از سفرهای فضایی، ابزارهای مورد استفاده در آن و شرایط زندگی در فضا ارائه میکند، بهترین چیزی است که ساخته شده است. "حق با او (استنلی کوبریک) است، بینظیره!” این سخن آقای "لروی شیائو”، فضانوردی است که تا کنون سه پرواز با شاتل فضایی ناسا داشته و هفت ماه بر روی ایستگاه فضایی بینالمللی اقامت داشته است.
با این حال سکانسی که در آن فرمانده "دیو بومن” وارد Monolith میشود، در ابتدا شیائو را گیج کرده بوده است. او میگوید: "من در ابتدا بسیار متحیر و شگفتزده شدم چرا که کتاب (رمان 2001: یک اودیسه فضایی) را نخوانده بودم.” وی در ادامه میگوید: "بعد از آن (احتمالا بعد از خواندن رمان را می گوید. مترجم) بود که معنا و حس بیشتری را به من منتقل کرد.”