مهسا همایونفر، بانوی ایرانی موتورسواری است که سفرش را حدود دو سال پیش از اسپانیا (کشوری که نزدیک به 20 سال است در آن زندگی میکند) شروع کرد و به دلیل شکستن یکی از پاهایش در تصادفی در جزیره قشم، سفر اولش را نیمهکاره رها کرد. حالا او بار دیگر با موتور یاماها ایکستی 360CC خود به دل جادهها زده و میخواهد آرزوی همیشگیاش را برای دیدن رشته کوه «پامیر» در میان تاجیکستان و قرقیزستان برآورده کند.
همایونفر در سفر قبلیاش با موتور به اسپانیا، مراکش، موریتانی، مالی، سنگال، گامبیا، گینه، پاکستان و ویتنام رفته و در طول چهار ماه 18 هزار کیلومتر را طی کرده بود و میخواست از نوار ساحلی خلیج فارس هم گذر کند که به دلیل تصادفی در جزیره قشم سفرش نصفه ماند و مجبور شد به اسپانیا برگردد. او پس از بهبودی دوباره با موتورش همراه شده و اینبار سفر در کشورهایی را آغاز کرده که ذهنیت متفاوتی درباره آنها داشته است.
با مهسا همایونفر وقتی در تهران بود درباره برنامه جدید سفرش گفتوگو کردیم. اینبار انگیزهاش از آمدن به ایران که میگوید "بیشتر مسیرهای آن را قبلا با موتور رفته"، گرفتن ویزای کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و چین بیان میکند. ظاهرا گرفتن ویزای همه این کشورها قرار است چند هفتهای از وقتاش را بگیرد و زمانبندی سفرش را کمی تغییر دهد.
پیشبینی میکند اگر ویزاها را کامل بگیرد، حدود یک و نیم ماه دیگر برای ادامه سفرش تا چین، زمان لازم داشته باشد.
به گفته همایونفر، مشکلات لجستیکی همیشه بزرگترین مسأله چنین سفرهایی بوده و برنامهریزیها را با اختلال مواجه کرده است. مثلا او میخواسته به عربستان برود، اما قوانین این کشور برای زنان مجرد زیر 40 سال که بدون محارم نمیتوانند به این کشور سفر کنند، مانع از صدور ویزا شد.
این بانوی ایرانی موتورسوار میگوید: قبلا یک دختر جوان اهل اسلواکی موفق شده با موتور در عربستان سفر کند. البته او شکل و وسیلهی سفرش را به مقامات این کشور اعلام نکرده بود و با مانعی هم مواجه نشد. همایونفر هم میخواست که با موتور تجربه سفر به عربستان را پیدا کند، اما مجبور شد برنامهاش را تغییر دهد.
او که اینبار با موتور خودش سفرش را انجام میدهد، قبلا با موتور دیگری در ایران سفر کرده بود، یک کاوازاکی 250CC. دلیلاش هم برای این انتخاب هزینه بالای انتقال موتور از اروپا به ایران بود، با این وجود این بار تصمیم گرفت همه مسیرش را از آفریقا تا کشورهای حاشیه خلیج فارس و از ایران تا چین را با همان موتور خودش طی کند.
بانوی ایرانی موتورسوار تاکنون 10 هزار کیلومتر از مسیرش را با موتور آمده است.
همایونفر برای خبرنگار گردشگری ایسنا برنامه سفر جدیدش را اینطور تعریف میکند: مبدأ حرکت اینبار اتیوپی در آفریقا بود، کشوری با آب و هوای مناسب و جمعیت زیاد که یک امپراطوری بزرگ به حساب میآید. سفر در اتیوپی سه ماه طول کشید. قبلا دربارهی این کشور تعریفهای خوبی نشنیده بودم، مثلا اینکه کودکان به سمت موتورسواران و دوچرخهسواران سنگ پرتاب میکنند. انتظار سفری سخت و نازیبا را داشتم، اما اتیوپی کشوری بود که زیباترین لبخندها را در آن دیدم و آن را کشوری زیبا و هیجانانگیز یافتم.
این بانوی ایرانی موتورسوار میگوید: زیباترین قسمت سفر این است، جاهایی که انتظار داشتم و فکر میکردم سخت و نازیبا باشد، بهترین بودند، مثل اتیوپی.
او ادامه میدهد: میخواستم به جیبوتی و سپس از راه دریا با کشتیهای چوبی به یمن بروم؛ اما یمن جنگ شد و ویزا ندادند. مشکل سفر از همان ابتدا آغاز شد. برای همین برنامه را به سمت حاشیهی خلیج فارس و به مقصد عمان تغییر دادم. به کشور سومالیلند رفتم؛ اما آنجا قایقی نبود تا به عمان بروم. دوباره به اتیوپی برگشتم تا با هواپیما به عمان بروم.
وی اضافه میکند: عربستان هم یکی دیگر از مقاصد این سفرم بود، اما به خاطر آنکه مشمول قوانین این کشور برای زنان مسافر نمیشدم، نتوانستم ویزا بگیرم و آن کشور را هم حذف کردم.
همایونفر درباره تصوراتش از عمان میگوید: تا پیش از دیدن عمان، هیچ برداشتی از آن نداشتم؛ ولی مردم آن را بسیار متشخص و مهربان دیدم. عمان کشور امنی بود که به راحتی میشد در خیابانهای آن و کنار خانههای مردماش کمپینگ زد و بدون هیچ مزاحمتی شب را استراحت کرد.
او ادامهی سفرش را اینطور شرح میدهد: بعد از عمان به امارات رفتم و سپس از آنجا با هواپیما به تهران آمدم. قبلا ایران را با موتور گشتهام. میخواستم در این سفرم به آبادان و خرمشهر بروم که به دلیل معطلی ویزای دیگر کشورها، مجبور شدم وقت بیشتری را در تهران صرف کنم و ترجیح دادم در این مدت موتورم را تعمیر کنم تا برای ادامه سفر آماده باشد.
همایونفر به محدودیتهایی که برای تامین تجهیزات و ابزار مورد نیاز موتورش در ایران وجود دارد، اشاره و اضافه میکند: با وجود این محدودیتها فکر میکنم چند هزار کیلومتر دیگر بتوانم با موتورم برم.
بانوی موتورسوار برای ادامه سفرش هیجان بیشتری دارد، چرا که میگوید: هدف اصلیام از این سفر رسیدن به رشته کوه و جادهی معروف و زیبای «پامیر» میان دو کشور تاجیکستان و قرقیزستان است که پر هیجانترین بخش سفرم به حساب میآید. منتظر دیدن آن رشته کوه و جادهی زیبای آن هستم.
او برای رسیدن به پامیر باید به تاجیکستان و قرقیزستان برود؛ اما هدف نهایی سفرش رسیدن به چین است، برای همین باید از ترکمنستان و ازبکستان هم گذر کند که پیشبینی میکند طی این مسیر از این چهار کشور تا چین، یکونیم ماه زمان ببرد.
از همایونفر سوال میکنم با کدام گذرنامه برای گرفتن ویزاهای مورد نیازش اقدام میکند، ایرانی یا اسپانیایی که پاسخ میدهد: من با هر پاسپورتی اقدام کنم با مشکلاتی مواجه میشوم، مثل آنچه در عربستان و یا یمن رخ داد و یا حتی چین که اجازه نمیدهند با موتور به هر جایی که خواستم آزادانه بروم. باید پلاک، گواهینامه و راهنمای چینی بگیرم و انجام همهی این کارها ساده نیست.
او ادامه میدهد: سفر زمینی مشکلات خاص خود را دارد؛ اما با این وجود من همه کارهای گمرکی، نقل و انتقال موتور و گرفتن ویزاها و سایر مدارک مورد نیاز را شخصا انجام میدهم.
همایونفر، تاریخ، هنر و بازرگانی خارجی خوانده و به زبانهای اسپانیولی و آلمانی مسلط است. در مواجهه با شخصی چون او که روزهای زیادی از سال را در سفر است و برای جابجایی موتور و مسافرتش حتما هزینهی قابل توجهی را متقبل میشود، این سوال مطرح است که شغل بانوی ایرانی موتورسوار چیست که در پاسخ میگوید: یکسری از افراد کارشان نانوایی، معلمی، وکالت و کارهایی از این دست است که هر روز باید سر کارشان حاضر شوند، کار من هم سفر کردن است، اینکه برنامه سفرم را برای فردا تنظیم کنم. البته یک شرکت کوچک گردشگری به نام "Not Just Tourist" در اسپانیا دارم که تور اجرا میکنم.
این بانوی ایرانی موتورسوار درباره اینکه با توجه به موقعیت کاری و همچنین نوع سفری که برگزیده چقدر برای جذب دیگران به ایران تلاش و یا تبلیغ میکند؟ میگوید: جذب گردشگر به ایران تاکنون کمی سخت بوده و شاید حدود یک سال و نیم باشد که ایران به عنوان کشوری گردشگرپذیر مطرح شده است، برای همین گردشگران سفر به کشورهای دیگر را راحتتر انتخاب میکنند، در این شرایط جذب آنها به ایران کمی دشوار است.
او ادامه میدهد: پیشداوری درباره مردم سایر کشورها همیشه یک مانع بزرگ بوده است، خیلیها از ایران میترسند. خیلیها حتی نمیدانند ایران در آسیا است و من سعی میکنم در سفرم دربارهی این ابهامها روشنگری کنم.
همایونفر معتقد است، سفرش با موتورسیکلت به سایر کشورها به عنوان یک بانوی ایرانی تبلیغ مستقیمی برای ایران است و در اینباره توضیح میدهد: موتور من اسپانیایی است و کسی از دیدن آن و زنی که با این موتور در حال سفر است تعجب نمیکند، ولی وقتی میگویم ایرانی هستم همه تعجب میکنند. این موضوع جالبی برای مردم است و باعث میشود آنها از ایران بیشتر بدانند.
وی اضافه میکند: وقتی میخواستم از امارات به ایران بیایم با موتورسوارانی در این کشور روبرو شدم که اصلا نمیدانستند میتوانند با موتور به ایران سفر کنند و سوالهای زیادی پرسیدند. برایشان جالب بود که میتوانند کشوری را در نزدیکی خود برای موتورسواری انتخاب کنند.
همایونفر که برنامه این سفرش به دلیل شرایط خاص کشورهای مقصد مدام تغییر میکند، درباره اینکه روزانه چه مسافتی را با موتور طی میکند، میگوید: مسافت به شرایط زیادی بستگی دارد، مثلا وقتی از بندر لنگه تا تهران میخواستم بیایم حدود چهار روز راه داشتم؛ ولی آن را یک روزه آمدم. پیش آمده مسیری که 670 کیلومتر بوده را حدود هفت ساعته طی کردم.
همایونفر با آنکه در این برنامه با موتورش در ایران سفری نداشته؛ اما در هر فرصتی که بدست میآورد و حتا برای ترددهای داخل شهری از موتور استفاده میکند و درباره برخوردهایی که با او میشود، بیان میکند: در هر سفری که با موتور به ایران داشتم هیچ مشکلی نداشتم. خیلی وقتها از پلیس کمک گرفتم و آنها همیشه به خوبی جواب دادهاند و هیچ مشکلی نبوده است. البته جز بیدقتی برخی از مردم در رانندگی، دیگر مسالهای وجود ندارد و محبتی که ایرانیها دارند بسیار قابل توجه است.