تا حالا چند بار از زمین و زمان ناامید شدیم و شروع کردیم به گله و شکایت از دست روزگار؟
چند بار کارد به استخونمون رسیده و گفتیم که دیگه بدتر از این نمیشه؟
چند مرتبه داد زدیم و از خدا شاکی شدیم و گفتیم "آخه چرا مــــــــن"؟؟
گاهی وقتها که دیگه فکر می کنیم روزگار بدتر از این برای ما نخواهد چرخید و بدبخت تر از ما تو این دنیا وجود نداره، آدم یه صحنه هایی می بینه که از خودش خجالت می کشه!
صحنه هایی از جنس عشق، مردونگی، امید...
مثل همین تصاویری که در ادامه ی این پست با هم می بینیم.
تصاویری از زندگی عاشقانه ی یک زوج کم نظیر ایرانی که به حق عشق و امید را معنا کردند...
احمد از نعمت داشتن دست بی بهره است و فاطمه از نعمت داشتن پا! اما زندگی برای این زوج، به معنای حقیقی خوشبختی است و به قول معروف در این تصاویر خواهیم دید که زندگی فقط ثروت و پست و مقام نیست؛ گاهی تنها عشق کافی است…
تصاویر زیر مربوط به زندگی احمد 29 ساله و فاطمه 28 ساله است.
دیگه از این به بعد فکر می کنم قبل از اینکه شروع کنیم غر زدن از دست زمین و زمان و جور روزگار، یه لحظه صبر کنیم، این تصاویر رو مرور کنیم و بدونیم که تاریکترین لحظه ی شب، درست قبل از سپیده دم است... امیدمون رو از دست ندیم و بدونیم که هر مشکلی با عشق و امید قابل حله!