از همین ۱۵۰ سال پیش و درست از وقتی که شهرها قلب تپنده همه اتفاقات جدید بشری شدند یکباره شیوه های سنتی همسر یابی و تشکیل خانواده از دسترس بسیاری از ساکنین جوان شهرهای بزرگ خارج شد. از آن پس نه سرچشمه ایی بود که دختران و پسران جوان موقع حمل آب مصرفی به خانه های شان همدیگر را ببینند.
نه رقص و عروسی های معمول بعد از برداشت خرمن که فرصتی برای دید زدن و آشنایی های اولیه بود. حتی روابط به هم تنیده قبیله ها و خانواده های بزرگ که معمولا در روستاها وجود داشت نتوانست در شهرها ابقا شود تا ازدواج های فامیلی و از پیش تعیین شده زوج ها را به هم پیوند دهد.
خبری هم از تلفن شخصی و شبکه های اجتماعی نبود و در این میان فقط فروشگاه ها و مراکز تفریح عمومی نظیر تئاتر و سالن های اجرای موسیقی و سیرک ها بود و جمعیت کاملا غریب که همدیگر را نمی شناختند.
به نظر می رسد همزمان با درست شدن کارت های شخصی بازرگانی، به فکر بعضی ها هم رسید که نمونه های متفاوتی از کارت های معرفی بسازند که لحن شوخی و طنز داشت که در این پست آنها را مشاهده می نمایید..
کارت هایی که فقط جای خالی یک اسم بر آن کم داشت و مردان در طی روزها و شب های هفته، هر جا که زنی را می دیدند که برای شان مطبوع و دوست داشتنی بود و یا کنجکاوش را بر انگیخته بود مورد استفاده قرار می گرفت. از قطعات ساده منظوم که پیامی ساده مبنی بر اینکه از شما خوشم امده است و اگر اجازه دهید تا در منزل تان بدرقه تان کنم و تا معرفی شغل و موقعیت و …
این یکی به طور مشخص اسم واقعی خودش و اینکه تنها پسر خانواده است و مجرد است را اعلام کرده است.
این یکی می گوید من هر ریسکی را ( شلیک گلوله و سگ و لگد و چماق) می پذیرم اگر اجازه دهی برای دیدنت تا کنار خانه تان بیایم!