ازدواج از آن دست اتفاق هایی است که در زندگی همه ما نقطه عطفی بزرگ و اساسی به حساب می آید؛ اتفاقی که اگر با چشمانی باز و با کمک عقل و البته چاشنی عشق همراه باشد می تواند باعث خوشبختی و اوج گرفتن انسان شود و دریچه هایی جدید از زندگی را به روی او باز نمایند. در این میان از انواع ازدواج هایی که در صنوف مختلف صورت می گیرد، ازدواج های سینمایی به واسطه جذابیت سینما برای مردم، زیر ذره بین جامعه قرار دارند و خیلی زود سروصدا به پا می کنند.
آخرین مورد از ازدواج های سینمایی که همین چندی پیش در سایت های اینترنتی سروصدای زیادی به همراه داشت، ازدواج ماه چهره خلیلی، بازیگر خوب و پرکار کشورمان بود. تیتر خبر این بود: «ازدواج ماه چهره خلیلی با یکی از تصویربرداران مطرح سینما!»
در این خبر اسمی از همسر خلیلی برده نشده بود تا بازار شایعات در این مورد حسابی داغ شود و هر کسی از ظن خود یار خانم خلیلی را پیدا کند. در این گفتگوی جالب و پر تیتر برای اولین بار پای صحبت های ماه چهره خلیلی و همسر هنرمند خوش انرژی اش، «ابراهیم اشرفی» نشستیم و داستان آشنایی و ازدواج آنها را مرور کرد، ضمن عرض تبریک به عروس جدید سینمای ایران؛ با هم این گفتگوی جالب را مرور می کنیم.
یکی دو هفته پیش خبر ازدواج شما در فضای مجازی منتشر شد و سروصدای زیادی هم به پا کرد، چرا اینقدر بی سروصدا؟
- ابراهیم: خیلی هم بی سروصدا نبود. حدود سه ماه برای برگزاری مراسم برنامه ریزی کرده بودیم و اینطور نبود که امروز تصمیم بگیریم و فردا ازدواج کنیم.
- ماه چهره: البته به نسبت ازدواج های معمول، دوران نامزدی کمتری داشتیم. رابطه ما از ابتدا با قصد ازدواج شکل گرفت و می دانستیم از رابطه چه می خواهیم. ما سه ماه نامزد بودیم و در این مدت بیشتر با هم آشنا شدیم، برنامه ریزی و بعد هم ازدواج کردیم.
گفتید از ابتدا با قصد ازدواج وارد رابطه شدید. این، یعنی حس کردید آدم مورد نظرتان را پیدا کرده اید؟
- ابراهیم: یک مثلی وجود دارد که می گوید «وقتی حس کردی یک نفر هست که به حرف هایت گوش می کند، وقت ازدواجت فرا رسیده!» این حس سراغ من هم آمده بود و حس کردم ماه چهره همان آدمی است که می تواند حرف هایم را بشنود و در کنارم باشد.
- ماه چهره: راستش خیلی درگیر کار بودم و تمرکز زیادی روی زندگی شخصی ام نداشتم و در روزهایی که اصلا انتظار ازدواج را نمی کشیدم و به آن فکر نمی کردم، این موضوع اتفاق افتاد. در این سال ها یا مدام درگیر کار بودم یا برای دیدار خانواده ام به لندن می رفتم و واقعا وقتی برای فکر کردن به ازدواج نداشتم اما همانطور که گفتم درست لحظه ای که به ازدواج فکر نمی کردم، اتفاق افتاد.
همه ما تصویر مبهمی از همسر آینده مان در ذهن مان ترسیم می کنیم، انتخابی که داشته اید چقدر به تصویر ذهنی تان نزدیک است؟
- ماه چهره: هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که شوهرم باید چه تیپ و قیافه ای داشته باشد بلکه یکسری ویژگی اخلاقی بود که برای انتخاب همسر آینده ام مد نظر داشتم. مهمترین موضوع این بود کسی را انتخاب کنم که بتواند مرا درک کند. من گاهی حتی برای خودم هم پیچیده می شوم و خودم هم نمی توانم به راحتی خودم را درک کنم. به همین دلیل دنبال آدمی بودم که بتواند درکم کند و به خواسته هایم احترام گذارد. یک بار که با پدرم در مورد همسر آینده ام صحبت می کردم و ایده آل هایم را در مورد ازدواج می گفتم، پدرم می گفت آدمی را که تو می خواهی باید سفارش بدهیم تا بسازند! (خنده) اما امروز خوشحالم که ابراهیم در کنارم است و با حضورش مرا به آرامش کامل رسانده است.
- ابراهیم: به دلیل مشغله کاری که داشتم هیچ وقت فکر نمی کردم روزی برسد که بخواهم ازدواج کنم. البته این به معنای فرار از مسئولیت نبود و با توجه به شرایط کاری پدرم و سفرهای متعددی که داشت، در قبال خانواده ام مسئولیت داشتم و با این مقوله بیگانه نبودم. با خودم می گفتم حالا برای ازدواج وقت هست و نباید عجله ای برای آن داشته باشم اما وقتی ماه چهره را دیدم و با هم آشنا شدیم نگرشم در مورد ازدواج عوض شد.
چطور با هم آشنا شدید؟
- ماه چهره: سر یکی از پروژه ها که با هم همکاری داشتیم، آشنا شدیم. آن کار خیلی سخت و طولانی بود و من و ابراهیم خیلی زود با هم وارد تعامل شدیم و سر صحنه راجع به کار صحبت می کردیم و به یکدیگر ایده می دادیم. به نظر من در شرایط کار خیلی بهتر می توان یک نفر را شناخت. در همان چند ماه اگرچه هنوز بحث ازدواج مطرح نبود اما تا حد قابل توجهی با خصوصیات اخلاقی ابراهیم آشنا شدم. فکر می کنم اگر یک نفر پیدا شود که بتواند اینقدر دوست خوبی برای تو باشد، قطعا می تواند به عنوان همسر هم در کنارت قرار بگیرد.
زندگی شما یک اتفاق عاشقانه است یا این عشق قرار است در طول زندگی به وجود بیاید؟
- ماه چهره: رابطه ما اگرچه قبل از ازدواج عمر بلندی نداشت اما به جایی رسیدیم که حس کردیم نمی توانیم بدون هم ادامه دهیم و باید وارد زندگی مشترک شویم. آنقدر نقاط و اهداف مشترک بین ما وجود داشت که از یک جایی به بعد حس نمی کردم ابراهیم یک اتنسان غریبه است بلکه او را جزوی از وجود خودم می دانستم. بی شک بدون عشق این زندگی شکل نمی گرفت.
چه کسی برای اولین بار حرف ازدواج را پیش کشید؟
- ابراهیم: به رسم معمول پیشنهاد از طرف من مطرح شد. مدت ها بود که تصمیم خودم را گرفته بودم و می خواست موضوع ازدواج را مطرح کنم. ماه چهره تهران نبود و در شهرستان مشغول فیلمبرداری بود که حلقه نامزدی سفارش دادم و منتظر فرصت خوبی بودم تا به شکلی خاص از او خواستگاری کنم.
- ماه چهره: ابراهیم خیلی سنتی جلو رفت، من در جریان سفارش حلقه نبودم. از طرف دیگر، جالب است بدانید که ابراهیم پیش از سفارش حلقه، بدون اینکه من مطلع شوم با پدر و مادرم صحبت کرده بود و از آنها اجازه خواسته بود تا از من خواستگاری کند.
- ابراهیم: ماه چهره از شهرستان برگشت و من هم دنبال فرصتی بودم که بتوانم خواستگاری خاصی از ماه چهره داشته باشم. حتی یک بار که به همراه ماه چهره، خواهرش (گلچهره) و باجناقم (بهنام) به کیش رفتیم، تصمیم گرفتم زیر آب و با لباس غواصی حلقه را به ماه چهره بدهم و از او خواستگاری کنم که البته خوب شد این اتفاق نیفتاد... (خنده)
- ماه چهره: بعدها که فهمیدم ابراهیم قصد داشته به این شکل موضوع خواستگاری را مطرح کند، گفتم خدا را شکر که این کار را نکردی، چون لباس غواصی خیلی دست و پای آدم را می گیرد. (خنده)
پس در نهایت ماجرای این خواستگاری خاص به کجا ختم شد؟
- ابراهیم: در فرصت های مختلف قصد داشتم موضوع را با ماه چهره در میان بگذارم و صحبت ازدواج را پیش بکشم اما هر بار اتفاقی می افتاد و نمی توانستم این کار را انجام بدهم تا اینکه بدون مقدمه گفتم، من دیگر نمی توانم صبر کنم، همسر من می شوی؟ (خنده)
واکنش ماه چهره بعد از گرفتن حلقه چی بود؟
- ابراهیم: برای چند لحظه شوکه شده بود و نفس نمی کشید. بعد هم اشک شوق در چشمانش حلقه زد...
- ماه چهره: آره گریه ام گرفت چون واقعا فکر نمی کردم اینقدر زود به جایی برسیم که هر دو نفرمان مایل به ازدواج با هم باشیم. گریه ام به این دلیل بود که خیلی دوست داشتم بگویم آره! ابراهیم از من پرسید با من ازدواج می کنی؟ من هم در پاسخ گفتم هیچ چیز در دنیا برایم خوشحال کننده تر از این نیست که همسر تو باشم!
از مراسم ازدواج تان برای مان بگویید.
- ماه چهره: بین خواستگاری تا روز عروسی فقط سه ماه فاصله بود و به دلیل اینکه قراردادهای کاری داشتیم تصمیم گرفتیم زودتر مراسم ازدواج را برپا کنیم تا این جشن با کارمان تداخل پیدا نکند. مراسم ازدواج ما به دلیل اینکه اقوام و خانواده ام خارج از کشور زندگی می کنند، در ایران برگزار نشد و این جشن را همراه با 50 نفر از همسفرهای مان در خارج از کشور برگزار کردیم.
پس هم عروسی بود و هم ماه عسل
- ابراهیم: نه، ماه عسل نبود. بیشتر یک دید و بازدید بود. در واقع هم فال بود و هم تماشا! این مراسم بهانه ای شد تا اعضای فامیل که سال ها بود یکدیگر را ندیده بودند، دور هم جمع شوند. خوشحالم که شور و شوق این دید و بازدید با شادی مراسم عروسی ما توأم شد.
با توجه به اینکه خانواده ماه چهره در ایران زندگی نمی کنند، مراسم خواستگاری رسمی به چه شکل انجام شد؟
- ابراهیم: جالب است بدانید خواستگاری ما از طریق نرم افزار OOVOO برگزار شد. یک لپ تاپ در خانه آقای خلیلی و یک لپ تاپ در خانه ما روشن بود و خانواده ها از این طریق یکدیگر را می دیدند.
- ماه چهره: صحبت ها به صورت تلفنی انجام شده بود. برای تولد پدر و برادرم به لندن رفته بودم که موضوع خواستگاری ابراهیم را خانواده ام با من در میان گذاشتند و قرار شد خواستگاری به شکل سنتی از طریق اینترنت انجام شود. خانواده ابراهیم میوه و شیرینی و گل گرفته بودند و جلوی لپ تاپ قرار داده بودند. ما هم دقیقا این کار را انجام داده بودیم و خانواده ها از طریق اینترنت دقیقا به همان شکل سنتی مراسم خواستگاری را انجام دادند. در نهایت هم خانواده ابراهیم نقل پاشیدند و من هم رفتم و چایی آوردم. (خنده)
اگرچه شب عروسی یکی از خاطره انگیزترین شب های عمر هر انسانی است اما به دلیل خستگی هایی که در پی دارد به خیلی از عروس و دامادها خوش نمی گذرد. برای شما هم همین موضوع مصداق داشت؟
- ابراهیم: به من که خیلی خوش گذشت و آن شب حس می کردم روی ابرها هستم. اکثر مهمان ها می گفتند تا به حال در هیچ عروسی اینقدر به آنها خوش نگذشته بود. ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم و آنقدر به ما خوش گذشت که هنوز هم مدام راجع به آن صحبت می کنیم.
- ماه چهره: به ما واقعا خوش گذشت. ما برای این مراسم سه ماه برنامه ریزی کرده بودیم و تمام تلاش مان را به کار بستیم تا همه چیز به بهترین شکل ممکن اجرا شود اما با اینحال با هم قرار گذاشته بودیم که اگر هر اتفاق بدی هم افتاد باز ما از لحظات مان لذت ببریم. البته خدا را شکر همه چیز عالی و حتی فراتر از حد تصورمان پیش رفت و همه چیز رویایی بود. خواهرها و برادرهای من و ابراهیم هم در این مراسم به عنوان ساقدوش در کنارمان بودند و خیلی به ما کمک کردند تا خیالمان راحت باشد و شب خوبی را پشت سر بگذاریم.
و مهریه چطور تعیین شد؟
- ماه چهره: شاید باور کردنش سخت باشد اما ما تا لحظه ای که سر سفره عقد نشستیم و عاقد از ما در مورد میزان مهریه سوال کرد، حرفی در این مورد نزده بودیم.
ولی اکثر دخترها دوست دارند مهریه شان بالا باشد...
- ماه چهره: من به مهریه زیاد اعتقادی ندارم. در دوران نامزدی هیچ وقت راجع به مهریه صحبت نکرده بودیم و وقتی عاقد در این مورد از ما سوال کرد، من و ابراهیم با تعجب به هم نگاه می کردیم.
- ابراهیم: واقعا این موضوع برای مان اهمیت نداشت...
- ماه چهره: آدم ها خودشان انتخاب می کنند که یک زندگی مشترک را آغاز کنند و اگر خدایی نکرده روزی با هم تعامل خوبی نداشتند، باز هم باید به اتفاق هم به این نتیجه برسند که نمی توانند با هم ادامه دهند! این درست نیست که از مهریه به عنوان یک عنصر فشار استفاده شود. فکر می کنم ارزش زن خیلی بالاتر از مبالغی است که برای مهریه در نظر گرفته می شود.
ماه عسل کجا رفتید؟
- ماه چهره: چون جشن عروسی مان خارج از کشور بود و یکسری از مهمان ها بعد از 20، 30 سال با یکدیگر دیدار می کردند، هیجان زیادی به ما منتقل شده بود و واقعا نیاز داشتیم کمی استراحت کنیم. از طرف دیگر باید خیلی زود به پروژه هایی که قرارداد داشتیم ملحق می شدیم و به همین دلیل هم فرصتی برای ماه عسل نداشتیم.
اگر مادر شوید باید شاهد کمرنگتر شدن حضورتان در عرصه بازیگری باشیم؟
- ماه چهره: تا الان زمان زیادی از زندگی ام را به سینما و کار اختصاص داده ام. بنابراین بدون شک اگر عضو جدیدی وارد زندگی ما شود بخش بزرگی از وقتم را به او اختصاص خواهم داد.
و از الان برای فرزندتان اسم انتخاب کرده اید؟
- ماه چهره: پدر و مادرهای مان قبلا این کار را انجام داده اند. فامیلی ابراهیم، اشرفی است و نام خانوادگی من هم خلیلی است که از تلفیق این دو کلمه اسم «اشلی» را برای پسرمان انتخاب کرده اند. (خنده)
- ابراهیم: اگر فرزندمان دختر شود نامش را «ماهیما» خواهیم گذاشت که تلفیقی است از نام ابراهیم و ماه چهره که البته به زبان هندی به معنای شکوه و عظمت پروردگار است.
به دلیل نگرشی که نسبت به عرصه بازیگری وجود دارد، خیلی از خانواده ها حاضر نمی شوند پسرشان با یک بازیگر ازدواج کند؛ وقتی موضوع ازدواج تان را با خانواده در میان گذاشتید، چه واکنشی نشان دادند؟
- ابراهیم: اول باید بگویم که من نگرش های موجود در جامعه را در مورد بازیگران قبول ندارم. روزی که موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و گفتم وارد رابطه ای شده ام که خیلی دوستش دارم، از من پرسیدند چه کسی را انتخاب کرده ای؟ من هم گفتم غریبه نیست، از همکارانم است که قطعا او را می شناسید. مادرم هم وقتی اسم ماه چهره را شنید، گفت که آهان همان خوشگله؟ (خنده). خانواده ام خیلی مشتاق بودند زودتر ماه چهره و خانواده اش را ببینند و به این ترتیب بود که همه چیز خیلی زود پیش رفت.
اصلا به ازدواج سینمایی فکر می کردید؟
- ماه چهره: راستش هیچ وقت به سینمایی بودن یا نبودن همسرم فکر نکرده بودم اما واقعیت این است که برای کسانی که سینمایی نیستند، شرایط کاری این حرفه یک مقدار سخت است؛ پس قاعدتا وقتی دو نفر آدم سینمایی با هم وصلت می کنند، درک بهتری از شرایط کاری هم دارند و می توانند راحت تر با هم تعامل داشته باشند.
با این تفاسیر چرا آمار طلاق های سینمایی بالاست؟
- ماه چهره: خیلی از آدم هایی که در سینما فعالیت دارند، به دلیل فشار بالایی که در این حرفه وجود دارد، ترجیح می دهند با کسی ازدواج کنند که در این حوزه فعالیت نداشته باشد تا از این طریق زمان بیشتری را در کنار هم سپری کنند. شاید یکی از دلایلی که باعث می شود طلاق های سینمایی افزایش پیدا کند این است که به دلیل فشار کاری، آدم ها برای مدتی طولانی از هم دور هستند و از یک جایی به بعد ترجیح می دهند برای همیشه از هم جدا زندگی کنند.
- ابراهیم: به نظرم طلاق چیزی نیست که به سینما ارتباطی داشته باشد و فکر می کنم در همه صنوف وجود دارد اما چون اهالی سینما بیشتر زیر ذره بین قرار دارند، اتفاقات زندگی مشترک شان هم بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. من و ماه چهره به تعامل و درک خوبی از کار یکدیگر رسیده ایم.
اگر یک روز ابراهیم بگوید دیگر نیازی نیست بازیگری را ادامه دهی، چه واکنشی نشان می دهی؟
- ماه چهره: با توجه به شناختی که از ابراهیم دارم مطمئنم چنین چیزی از من نمی خواهد. در دوران نامزدی هیچ وقت از هم نخواستیم که کارمان را کم یا آن را به طور کامل کنار بگذاریم، ضمن اینکه همانطور که من به شغل ابراهیم احترام می گذارم، او هم به کار من احترام می گذارد و شغلم را دوست دارد. در تمام این مدت فقط در مورد این صحبت کردیم که در چه مسیری باید حرکت کنیم که با هم پیشرفت کنیم و به آرزوهای مان برسیم.
و آرزوهای تان چیست؟
- ماه چهره: یکی از نقاط مشترک بین ما این است که خیلی بلندپرواز، با جدیت و مصمم هستیم تا به کمک هم تا آنجا که می توانیم پیشرفت کنیم و به اهداف مان برسیم.
- ابراهیم: ما هم مثل همه دوستان سینمایی علاقه داریم به جایی برسیم که کارمان به بهترین شکل دیده شود. مثلا من دوست دارم بابت فیلمبرداری که انجام می دهم مورد تقدیر قرار بگیرم. ماه چهره هم دوست دارد طوری کار کند که کارش به نحو احسن دیده شود.
کنار هم قرار گرفتن شما، سرعت رسیدن به این اهداف را بیشتر می کند، درسته؟
- ابراهیم: بدون شک. فیلمنامه هایی را که به من پیشنهاد می شود، ماه چهره می خواند و من هم فیلمنامه هایی که به ماه چهره پیشنهاد می شود را مطالعه می کنم و راجع به آنها صحبت می کنیم تا بهترین تصمیم گرفته شود... قطعا وقتی دو عقل سینمایی در کنار هم قرار می گیرد، طرفین می توانند به نتیجه بهتری دست پیدا کنند.
- ماه چهره: من سال ها به دلیل عشقی که به سینما داشتم از خانواده دور بودم و به ازدواج هم فکر نمی کردم، چون تصورم این بود که اگر عشق دیگری وارد زندگی ام شود، عشق و علاقه ام به کار کمرنگ می شود و نمی خواستم این اتفاق بیفتد اما الان که ابراهیم در کنارم قرار گرفته می بینم نه تنها علاقه ام به کار کمتر نشده بلکه من و ابراهیم مدام با هم در مورد کار صحبت می کنیم و در واقع زندگی حرفه ای و زندگی مشترکم در یک مسیر قرار دارد و فکر نمی کنم هیچ اتفاقی شیرین تر از این باشد.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
- ماه چهره: من از سال پیش، مشغول حضور در سریال «گذر از رنج ها» به کارگردانی آقای فریدون حسن پور هستم که بیشتر آن در شمال کشور تصویربرداری می شود.
- ابراهیم: من هم چند روزی هست که به عنوان مدیر فیلمبرداری فیلم جدید آقای کاهانی (استراحت مطلق) در خدمت ایشان هستم. این فیلم نسبت به آثار قبلی آقای کاهانی فضایی کاملا متفاوت دارد و باید منتظر فیلمی غافلگیرکننده از ایشان باشیم.
حرفی مانده که برای مان بگویید؟
- ابراهیم و ماه چهره: از این فرصت استفاده می کنیم و از همه کسانی که در این مدت در کنارمان بودند تشکر می کنیم، مخصوصا پدر و مادرها و همچنین خواهرها و برادرهای عزیزمان که با حمایت خود اجازه ندادند سختی برگزاری مراسم عروسی را به تنهایی به دوش بکشیم... همچنین باید از تمام دوستان و همکاران عزیزی که بعد از انتشار خبر ازدواج مان لطف کردند و ما را مورد عنایت خود قرار دادند، تشکر ویژه ای داشته باشیم.