بر اثر انفجار در پشت صحنه فیلم «معراجیها» در شهرك سینمایی دفاع مقدس، حداقل پنج نفر كشته شدند، علیاكبر رنجبر مدیر شهرك سینمای دفاع مقدس، جواد شریفیراد مسوول جلوههای ویژه، رضا فرجی دستیار تولید، جمشید احسانی نگهبان و مرتضی مولایی دستیار طراح صحنه از دنیا رفتند. حمید شهیری، طراح صحنه و مهدی مرادی جلوههای ویژه به بیمارستان صاحبالزمان اسلامشهر منتقل شدند.
هاشمی: تا به حال چنین صحنه تلخی ندیده بودم
جواد هاشمی یكی از شاهدان سانحه انفجار در پشت صحنه فیلم - سریال «معراجیها» جزییاتی از این اتفاق را تشریح كرد.
سیدجواد هاشمی یكی از بازیگران فیلم - سریال «معراجیها» در گفتوگو با خبرنگار مهر در حالی كه از وضعیت روحی مناسبی برخوردار نبود، گفت: این نخستینبار بود كه بعد از 30 سال فعالیت در حوزه سینما و تلویزیون و بهویژه در حوزه دفاع مقدس با چنین صحنهیی مواجه شدم. وی با تاكید این مطلب كه پنج نفر از عوامل پشتصحنه «معراجیها» بر اثر انفجار كشته شدهاند، توضیح داد: TNT مورد نظر برای انفجار در یكی از صحنههای این فیلم - سریال در كنار خودروی سمند جواد شریفی قرار داشت كه ناگهان TNT منفجر شد كه باعث انفجار خودروی سمند هم شد.
هاشمی ادامه داد: جواد شریفی و چهار نفر دیگر از عوامل پشت صحنه كنار خودرو ایستاده بودند و در حال آماده كردن صحنه برای آغاز فیلمبرداری بودند كه ماشین منفجر شد.وی در حالی كه بغض گلویش را گرفته بود، گفت: من اجساد هر پنج نفری را كه كشته شدند، دیدم و این مساله برای من خیلی ناگوار بود. جواد شریفی یكی از بهترین مدیران جلوههای ویژه بود كه هیچگاه بیاحتیاطی نمیكرد. هاشمی در پایان گفت: سه نفر از دیگر عوامل «معراجیها» نیز زخمی شدهاند كه به بیمارستان منتقل شدند.
عباس شوقی: مسوولیت را به خود ما بسپارید
عباس شوقی، مسوول جلوههای ویژه سینمای ایران در گفتوگو با «اعتماد» درباره این حادثه گفت: جواد شریفی استاد تخریب و جلوههای ویژه بود. وقتی در تلویزیون و سینما ما اجازه نداریم كه با مواد ویژه خود كار كنیم و فقط باید از مواد و مشتقات جنگی استفاده كنیم، این فجایع پشت سر هم اتفاق میافتند. ما بارها گفتهایم كه با چوب اسلحه درست میكنیم و از مواد دست ساز خود استفاده میكنیم اما مسوولان موافقت نمیكنند.جالب اینجاست كه تلویزیون مدتهاست اجازه نمیدهد نیروی ماهر و با تجربهیی چون نجف فتاحی كار كند.
وی افزود: وقتی در هر فیلمی به دست هر آدم نابلدی اسلحه میدهند و حتی در پروژههایی مدیر جلوههای ویژه هم كار خود را بلد نیست، این اتفاقهای ناگوار روی میدهند. جواد شریفی كار خود را بلد بود و در بیش از 600 فیلم بدون هیچ مشكلی كار كرده بود. باید تمام مسوولیتها را به انجمن جلوههای ویژه خانه سینما بسپارند و این انجمن قانون واحدی را راجع به استفاده از مواد ویژه جلوههای ویژه تصویب كند و همه بر همین اساس عمل كنند. نه اینكه انجمن دفاع مقدس و تلویزیون و هر نهاد دیگری ساز جداگانه خود را بزند و هرج و مرجی ایجاد شود كه منجر به این حادثههای تلخ شود.
روزبهانی: نباید استفاده سلیقهیی از مواد منفجره شود
محسن روزبهانی، دیگر مسوول جلوههای ویژه سینمای ایران در این باره به «اعتماد» گفت: ما مدتهاست در خواست میزگرد درباره جلوههای ویژه دادهایم و به حرفهای ما توجهی نكردهاند. حتی به موسسه روایت فتح رفتیم و درخواستهای خود را مطرح كردیم و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. مدتهاست كه درخواست دادهایم كه آرپیجی را از سینمای ایران حذف كنند.
از سر سریال در چشم باد من سعی كردم كه با امكانات موجود اسلحه و آر پی جی درست كنم. مواد غیراستاندارد متاسفانه هنوز وجود دارند. مثلا فسفر سفید بسیار خطرناك است.روزبهانی در ادامه حرفهایش گفت: جواد شریفی یكی از بهترینهای این حرفه بود و بابت مرگش عمیقا متاسفم. باید یك گروه تخصصی ایجاد و قانون واحدی تصویب شود تا دیگر شاهد این حادثههای تلخ نباشیم. مهم این است كه استفاده سلیقهیی از مواد ویژه جلوههای ویژه نشود و همه با یكسری مواد واحد كار كنند وشیوه استفاده از آنها را بدانند.
لیست اتفاقهای ناگوار در پشت صحنه سینمای ایران
این نخستینبار نیست كه چنین حادثه تلخی در پشت صحنه سینمای ایران اتفاق میافتد. در زیر بعضی از این حوادث تلخ آورده شدهاند؛ حوادثی كه باعث مرگ و مصدومیت عوامل سینمای ایران شدهاند.
سید علی سجادی حسینی؛ مرگ با فشنگ جنگی
یكی از تلخترین مرگهای سینمای ایران را باید به نام سیدعلی سجادی حسینی نوشت؛ كارگردانی كه كار جدیاش را در سینمای ایران با دستیاری كامبوزیا پرتوی در فیلم خاطرهانگیز گلنار آغاز كرد اما در سینمای ایران با كارگردانی مدرسه پیرمردها ماندگار شد. او در صبح یك روز كاری در پشت صحنه فیلم تازهاش (كه با مرگش نیمه تمام نماند و بالاخره روی پرده هم رفت) با شلیك گلولهیی به قتل رسید. ماجرا از این قرار بود كه او اطراف شهر اراك سر لوكیشن فیلمش یعنی «خط آتش» با گروهی مشغول آمادهسازی صحنه بود كه ناگهان گلولهیی به پیشانیاش اصابت كرد و پیش از آنكه هر اقدامی صورت گیرد، جانش را از دست داد.
رعایت نكردن عوامل ایمنی كه شرط ابتدایی هر كاری در سینماست بهویژه در فیلمهای جنگی باعث مرگ این كارگردان شد. بعدها مشخص شد، یكی از فشنگهای سلاح استفاده شده در فیلم، برخلاف همه فشنگ «جنگی» بوده نه «مشقی» و تقدیر كارگردان طوری بوده كه همان فشنگ بر پیشانی او بنشیند و مرگ او را رقم بزند. از همان روزهای بعد از این اتفاق یعنی سال 1373 بحثهایی درباره ایمنی و بیمه هنرمندان در رسانهها آغاز شد كه بعد از فروكش كردن این اتفاق مثل همیشه به فراموشی سپرده شد.
پیمان ابدی؛ مرگ در اتوبوس آتش گرفته
اردیبهشت سال 88. پیمان ابدی بدلكاری كه به تازگی وارد ایران شده بود و به واسطه فعالیتهایش در سینما بهویژه در سریال موفق «هشدار برای كبری11 » حتی به شهرتی فراتر از بازیگران رسیده بود، در سانحهیی دلخراش كشته شد. ماجرا از این قرار بود كه در صحنهیی از فیلم «چشمهای نامحسوس» پیمان ابدی به جای بازیگر اصلی قرار بود از اتوبوسی مشتعل به بیرون بپرد. قرار بود او كوكتل مولوتفی را روشن كند و داخل اتوبوس بیندازد و سپس از آن بیرون بپرد. بار اول فندك عمل نكرد و تا او خم شد كوكتل مولوتف را بردارد و روشن كند، اتوبوس به انتهای مسیر رسیده بود. او دیر خود را از اتوبوس پرت كرد. قرار بود این وسیله نقلیه در دره پایین بیفتد، اما روی سینه پیمان ابدی توقف كرد و مواد منفجره عمل كردند. ابدی كه پس از ?? سال به ایران آمده بود در اینجا آموزشگاهی دایر كرده و به تعلیم علاقهمندان پرداخت.
او همچنین در تعداد زیادی از آثار سینمایی و تلویزیونی همكاری داشت كه از آن جمله میتوان به سریالهایی همچون ساعت شنی، مرگ تدریجی یك رویا، بیصدا فریاد كن و... همچنین فیلمهای سینمایی و تله فیلم مانند مخمصه، پستچی سه بار در نمیزند و صندلی خالی اشاره كرد. این هنرمند در این چند ساله سطح بدلكاری و جلوههای ویژه میدانی را در سینمای ایران به حد مطلوبی رساند. در این نكته كه سینمای ایران بهویژه در بخش جلوههای ویژه و بدلكاری از استانداردهای جهانی فاصله دارد شكی نیست. ابدی كه بارها به این نكته در مصاحبههایش اشاره میكرد، سعی داشت با اصول و قوانین صحیح این حرفه پرخطر را در سینمای ایران جا بیندازد و ارتقا دهد كه متاسفانه با مرگ دلخراشش این فعالیت نا تمام ماند.
پگاه آهنگرانی؛ سقوط از تور ماهیگیری
سال 1386، پشت صحنه فیلم آتش سبز ساخته محمدرضا اصلانی، پگاه آهنگرانی قرار بود در سكانسی در تور ماهیگیری معلق میان زمین و آسمان بازی كند. از قرار طنابها پوسیدهاند و برخی عوامل هم به كارگردان گوشزد میكنند اما اعتماد و اطمینان كارگردان بقیه را مجاب میكند كه اتفاقی نمیافتد. بازیگر جوان سینمای ایران داخل تور رفته، تا ارتفاع 9 متری بالامی رود و نخستین سكانس گرفته میشود. همین اطمینان از سالم بودن طناب در برداشت دوم اینبار در ارتفاع دو و نیم متری تكرار میشود با این تفاوت كه اینبار طناب تور ماهیگیری تاب وزن بازیگر جوان را ندارد و در این ارتفاع پاره میشود تا پگاه آهنگرانی از آن ارتفاع سقوط كند.
دو نقطه از مهرههای ستون فقرات او میشكند، رباط پشت او پاره میشود و تاندون پای چپش هم قطع میشود تا او به جای نقشآفرینی جلوی دوربین در بیمارستان جم روی تخت بیمارستان بخوابد. این اتفاق باعث شد مادر این بازیگر یعنی منیژه حكمت كه خود یكی از كارگردانهای خوب سینمای ایران است در نامهیی به عوامل فیلم شكایت و گله كند و البته حقش را برای شكایت به مراجع قضایی محفوظ بداند. از طرفی خانه سینما كمیتهیی حقیقت یاب تشكیل میدهد و پس از آن دو صنف از این خانه به دلیل بیمبالاتی در حین اجرای این پروژه سینمایی جریمه میشوند و البته تكراریترین قصه این ماجرا باز شدن دوباره بحث بیمه هنرمندان و ایمنی در پروژههای سینمایی است كه مثل دفعات پیش به زودی فراموش میشود.
مصطفی كرمی؛ قطع دستها در اثر برق گرفتگی
تیرماه سال 86. دستیار فیلمبردار جوان سینما قرار است برای كار در فیلمی كوتاه به تهیهكنندگی حوزه هنری گرگان همكاری كند. در شرایطی كه به گروه اطمینان داده شده بود، دكلهای منطقه بدون برق است و اعضا با همین پشتوانه با فراغ بال در آنجا كار میكردند، این فیلمبردار دچار حادثهیی دلخراش میشود.هنگام فیلمبرداری یكی از صحنههای فیلم، ناگهان یك سیم برق از روی دكل به روی «مصطفی كرمی» دستیار فیلمبردار میافتد كه بر خلاف پیشبینیهای اداره برق منطقه، در آن برق جریان داشته است. براین اساس، برق سه فاز به دستهای مصطفی كرمی منتقل میشود. ابتدا وی را به بیمارستان شهید مطهری در تهران انتقال میدهند و سپس با انتقال وی به بیمارستان مهر، پس از عمل جراحی، دو دست او را از ساعد به همراه انگشتان پایش قطع میكنند.
مصطفی كرمی از دستیاران فیلمبردار حرفهیی سینمای ایران بوده و از جمله كارهایش، فیلمبرداری بعضی از سفرهای استانی رییسجمهور سابق بوده است.هرچند از او بارها در رسانهها نام برده شد و از كمكهای مالی برای پروتز دستهایش گفته شد اما هیچ كاری برای او از سوی هیچ نهاد و صنفی صورت نگرفته به جز قولهای به بار ننشسته! حتی شكایت از اداره برق منطقه هم كه به گروه اطمینان داده بود تا ارتفاع یك متر و نیم برق وجود ندارد، راه به جایی نبرد. قولهای آقایان جعفری جلوه و البته جواد شمقدری هم به نظر میرسید مصرف تبلیغاتی رسانهیی داشته و كسی در این میان به فكر دستهای او نبود. دلخوشی آن روزهای این سینماگر پرامید به عیادتهایش از سوی بزرگان سینمای ایران همچون پرویز پرستویی محدود ماند.