هرمز شجاعیمهر ۲۰ سالی میشود که برنامه «سیمای خانواده» را در شبکه یک اجرا میکند؛ دو دهه ماندگاری که کمتر مجری آن را تجربه کرده است. با این حال او همچنان مخاطبان فراوانی را با این برنامه قدیمی که او از ابتدا با آن همراه بوده، پای تلویزیون مینشاند. گویی مردم شجاعیمهر را عضوی از خانواده خودشان میدانند.این حرف را وقتی جدی تر میگیرید که بدانید برخی از مردم عادی یا کارمندان سازمان صدا و سیما که شجاعی مهر شاید صرفا با آنها سلام و علیک داشته باشد، از او میخواهند به مجلس خواستگاری یا عروسی شان بیاید و برای حل مشکلات خانوادگی پادرمیانی کند.
این مجری با سابقه، با لیسانس تعاون و تامین اجتماعی در سال ۱۳۶۱ کار در رسانه ملی را با گویندگی در رادیو آغاز کرده و به جز «سیمای خانواده»، اجرای برنامههایی چون «سلام صبح بخیر»، «تهران ساعت ۲۰»، «ساعت خوش» و… را در کارنامه دارد. یک نکته جالب درباره او، حضورش به عنوان صاحب امتیاز یکی از نشریات پرخواننده ایران است؛ «خانواده سبز» که از سال ۷۹ به صورت ۱۵ روز یک بار منتشر میشود.با سوالات بسیار سراغ این مجری مردمی میرویم و ریتم تند و تسلط او به کلام، پاسخگویی به سوالات را در کوتاهترین زمان، ممکن میکند. گپ مان با هرمز شجاعی مهر را در ادامه میخوانید:
تجربه سالیان سال اجرا در تلویزیون آن هم در برنامههای روتین، شغل شما را چقدر با زندگی شخصیتان درآمیخته و این دو چه مرزهایی با هم دارند؟
- من در برنامه خانواده با بسیاری از کارشناسان و اساتید مسائل خانوادگی و اجتماعی گفتگو میکنم و آنها بهترین شیوهها را برای داشتن یک زندگی سالم و بی دغدغه ارائه میکنند. طبیعی است که من هم از این اطلاعات در زندگیام استفاده میکنم. به همین جهت توانستهام در زندگی خانوادگی موفق باشم و خانواده خوب و سالم و نازنینی دارم که همه عشق من در دنیا است. فکر میکنم همه آنچه در برنامه گفته میشود قابل اجرا است و من به عنوان کسی که مطالب را گوش داده و آنها را بررسی میکنم، میتوانم از قابلیت اجرایی آنها بهره ببرم.
این تجربه باعث میشود شما فارغ از فاکتورهای متفاوت نحوه حضور در خانه با آنتن زنده جمهوری اسلامی، روی آنتن احساس کنید در خانه خودتان هستید؟
- اعتقاد من این است که یک مجری در برنامه زنده اجرا نمیکند بلکه زندگی میکند. حرفهایی را که با مخاطبان میزند با زبان خودشان میگوید و فکر میکند آنها از دوستان و نزدیکان و خانواده خودش هستند. من همه مردم را خانواده بزرگ ایران میبینم. طبیعی است که احساس میکنم با خانواده خودم حرف میزنم و به همان راحتی هستم. همانطور که حالا دارم با شما صحبت میکنم.
قرار گرفتن مقابل دوربین دیگر برایتان عادی شده و خبری از استرس یا هیجان زمان اجرا در شما نیست؟
- استرس نه اما هیجان وجود دارد و به منزله انگیزه است. این هیجان به انسان کمک میکند کارش را بهتر انجام دهد، زیباتر اجرا کند، حرفهای تازه یاد بگیرد، اطلاعاتش را افزایش دهد. هیجان باید باشد و انگیزه اصلی همان است اما استرس نه، چون دیگر خیلی تحت تاثیر اضطراب نیستم.
به هر حال برنامه زنده است و ممکن است مشکلی پیش بیاید. واکنش شما بعد از تپق زدن چیست؟
- همواره سعی میکنم پیش از رفتن به استودیو خودم را برای حرفهایی که میخواهم بزنم آماده کنم و درباره موضوع مورد بحث اطلاعات بگیرم. واقعا اجرای این برنامه برای من اتفاق مقدسی است و استراحت و آرامش خاطرم را برایش میگذارم، خانواده ام هم نهایت همکاری و محبت را با من دارند. من خیلی اهل تپق زدن آنچنانی نیستم، مگر موارد خاصی که سرفه حرفم را قطع کند و برگردم و حرفم را از ابتدا بزنم. این هم اجتناب ناپذیر است. فکر میکنم چون ما در زندگی طبیعیمان هم این اشکالات را داریم خیلی عادی از کنارش رد میشوم.
خانواده تان مخاطب همیشگی اجراهایتان هستند؟
- بله. خانمم بهترین داور است و همیشه کارهایم را نقد میکند. فرزندان من درباره نحوه لباس پوشیدن یا برخوردن، به من کمک میکنند و نظر میدهند و من با توجه به نظرات و انتقادات آنها سعی میکنم خودم را بهروز کنم. اینکه من با زبان مردم صحبت میکنم پیشنهاد همسرم است؛ اینکه گوینده نباید خیلی تیپ بگیرد یا صدایش را خاص کند. همیشه حرف او این است که با همین زبانی که با من حرف میزنی با مردم سخن بگو و از جملات عادیتری استفاده کن تا بیشتر به دل مردم بنشیند. من هم سعی کردم به همین شکل عمل کنم.
همانطور که مقابل دوربین با مردم صمیمی هستید در کوچه و خیابان هم چنین برخوردی با آنها دارید؟
- تلاش میکنم همینطوری باشم. واقعا همانطور که در برنامهام، پیش مردم هستم و تغییری در رفتار من حاصل نمیشود. سعی میکنم با مردم خیلی راحت باشم و خودم را مخلص و خدمتگزار آنها میبینم. این فقط یک حرف نیست. احترامی که مردم برایم قائلند ارزنده است، قدر آن را میدانم و خدا را همیشه شاکرم. با مردم هم همیشه صمیمی هستم. میگویم خدایا تو این موقعیت را در اختیار من قرار دادی، حوصله و صبرش را هم به من بده. چون برخی وقتها باید خیلی حوصله و صبر داشته باشی. مشکلات زندگی و کارهای فوری هست اما یکی جلویم را میگیرد و میخواهد با من گپ بزند و من باید حوصله کنم و خدارا شکر این حوصله را دارم.
هنوز هم پیش میآید از شما بخواهند در مراسم خواستگاری یا عروسیهایشان شرکت کنید؟
- من همیشه استقبال کردم. پنجشنبه هفته گذشته برای مراسم خواستگاری یک دختر و پسر جوان رفتم که خیلی عاشق هم هستند اما خانوادههایشان با هم مسئله دارند و من برای پادرمیانی رفته بودم تا اگر همه چیز درست و صحیح بود این اتفاق بیفتد. من همیشه از این موضوع استقبال کردم و خیلی هم آن را دوست دارم.
شما صاحب امتیاز یکی از مجلات خانوادگی پرمخاطب هستید. مشغله اجرا چقدر اجازه میدهد در روند چاپ این مجله همکاری بیشتری داشته باشید یا حضورتان در مجله بیشتر اسمی است؟
- چون فعالیت من هم در تلویزیون و هم در مجله در یک راستا قرار دارد و هر دو یک هدف را دنبال میکند، در جریان مسائل اجتماعی و خانوادگی قرار گرفتن به من کمک میکند. من خیلی وقتها از رادیو و تلویزیون اطلاعاتی کسب کرده و در مجله استفاده میکنم و خیلی وقتها مطالب مجله را در تلویزیون بیان میکنم. این دو مکمل هم هستند.
کار در تلویزیون سختتر است یا مطبوعات؟
- اثرگذاری تلویزیون بیشتر است. سختتر نیست. اما لذت و شیرینی آن هم بیشتر است.
برخلاف رویه مجریانی چون شما که قدیمی هستید و نهایت ادب و احترام را در اجرایتان لحاظ میکنید، امروزه انگار مجریها برای رشد و ترقی و به چشم آمدن، گستاخی و حاضر جوابی یا تمسخر مهمانان را در دستور کارشان قرار میدهند. ریشه این اتفاق و این همه تحول در مسیر اجرا از کجاست؟
- من آرزو میکنم و امیدوارم اینطور نباشد. ما ناخواسته برای مردم ملاک و معیار هستیم. چیزی که به شدت به آن نیاز داریم این است که گوینده سواد، صدای خوب و اجرای قشنگی داشته باشد، از همه اینها واجبتر داشتن ادب و تربیت است. یک گوینده باید اول شخصیت گویندگی داشته باشد و ریشه شخصیت ادب و تربیت است. خدا نکند مجری بخواهد بیادبی کند یا کسی را به تمسخر بگیرد و حال مخاطب را بگیرد. انشالله که در بین ما چنین کسی نیست.
اصولا یکی از ارکان شهرت، حاشیه است. یک مجری با پیشینه و ویژگیهای شما هم هیچوقت دچار حاشیه شده است؟
- نه حاشیه خاصی برای من نبوده است. البته وقتی فردی در تلویزیون است در جامعه باید رعایت کند. شاید ما نتوانیم مثل مردم عادی با خانوادهمان بیرون برویم و بستنی دست بگیریم و بخوریم و… شاید باید کمی رعایت کنیم. من حاشیه خاصی نداشتم و زندگی عادیام را ادامه میدهم. خیلی خیلی معمولی.
و نکته پایانی؟
- آرزو میکنم اطلاعات و دانش خانوادههای ما زیاد شود. چون خانواده تنها پایگاهی است که ما بسیاری از مهارتها و آداب زندگی را در آن یاد میگیریم و شخصیت و هویت آنجا شکل میگیرد. انشالله خانوادههای ما آنقدر صاحب معرفت و دانش و اطلاعات باشند تا بتوانند همه لحظات زندگیشان را از عشق و دوست داشتن و صمیمیت سرشار کنند.