سمانه ربانی سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۰

52 سال، کم عمری نیست برای فعالیت در عرصه هنر. آن هم هنری همچون دوبله با سختی ها و پیچ و تاب های کاری اش. این 52سال، حاصلش شده است یکی از آشناترین صداهای دوبله. صدایی که از نسل طلایی دوران دوبله تا به حال آن را می‌شنویم: ناصر طهماسب.

 

آقای طهماسب! سال‌هاست که مدیریت دوبلاژ هشدار برای کبری 11 را که یکی از سریال‌های پرمخاطب تلویزیون است برعهده دارید. از کم و کیف دوبله این سریال برایمان بگویید؟

 

بیشتر از 10 سال است که مدیریت دوبله هشدار کبری 11 را برعهده دارم. این سریال جزو آثار خوبی است که در صنعت سریال‌سازی کشور آلمان ساخته شده است. سریال موثری است. جزو آثار به قول معروف قهوه‌خانه‌ای است که مخاطبان به‌صورت گروهی به تماشای آن می‌نشینند. درباره گوینده‌ها هم باید بگویم که طی این سال‌ها تغییر کردند. مثلاً ابتدا آقای جلال مقامی نقش اول را با نام سمیر گرکان می‌گفت. بعد از آقای مقامی چند وقتی است که افشین زی نوری، سمیر گرکان را می‌گوید. شخصیت‌های داستان اصلی عوض می‌شوند. آنجا هم مثل کشور ما ممکن است برای سری‌های بعدی بازیگران با دست‌اندرکاران پروژه به توافق نرسند.

مثلاً قبلاً بهروز علیمحمدی نقش دوست سمیر را می‌گفت و در سری جدید کسری کیانی دوبله نقش دوست سمیر را برعهده دارد.کاراکتر زن هم در داستان هست اما در چنین آثاری به دلیل اکشن بودن شخصیت‌های اصلی زن هم زیاد وجود ندارند و شخصیت‌های زن بیشتر در نقش‌های منفی ظاهر می‌شوند یا مثلاً همسر سمیر و نقش رئیس پلیس دیگر کاراکترهای زن داستان هستند. به هر حال آنها مثل یک کارخانه سریال تولید می‌کنند. به قول معروف با مذاق ملت ما هم جور در می‌آید چون کار اکشن است و با آثار دیگری که از تلویزیون ما پخش می‌شود، تفاوت دارد.

در دوبله این سریال، سعی کردیم به قول معروف این سریال بی‌نمک نشود هر چند که اصل سریال نیز در پخش از تلویزیون ما به لحاظ تصویری و دیالوگی، سانسور می‌شود. باید بگویم زحمت بسیار زیادی در شبکه تهران کشیده می‌شود تا سریال آماده شود و برای دوبله به دست ما برسد.

 

همچنان مشغول دوبله سری جدید هستید؟

خیر، سری جدید هنوز به دست ما نرسیده است. حتماً سری جدید را هم خریداری می‌کنند چون هم سریال خوبی است و هم برای تلویزیون ما امتیازاتی دارد. مثلاً به دلیل پرطرفدار بودن سریال، آگهی زیادی در زمان این سریال جذب می‌شود و جزو برنامه‌های مهم شبکه تهران به حساب می‌آید. عناصر مهم و اساسی سینما در این سریال وجود دارد. ضمن اینکه سریال پیام‌های روانی و علمی هم دارد و به همین دلیل هم پرمخاطب شده است.

 

اشاره کردید که نسل جدیدی هم تربیت کنیم اما این طور هم نباشد که هر کسی هم از راه رسید، وارد این حیطه شود، پس نگاهتان تخصص‌گرایی است. به این تخصص در دوبله چقدر نیاز داریم؟

دوبله که تقریباً کار تعطیل شده‌ای است چون کاری است برای سینما نه برای تلویزیون. دوبله برای عکس بزرگ 16 متری در یک سالن تاریک همچون بطن مادر است، به طوری که به فیلم دل ببندید و تمام توجهتان را به آن بدهید. در سینما انتخاب کردید که این 2 ساعت را فیلم ببینید و به همین خاطر سعی می‌کنید انتخاب خوبی داشته باشید. می‌گویند دوران طلایی دوبله، خب آن زمان سینما بوده و الان هم اگر دوبله سینمایی توجه شود، اتفاقات خوبی می‌افتد.الان متأسفانه برای اکران فیلم‌های خودمان هم سالن سینما کم داریم.

متأسفانه سینمای ما با سینمای خارجی قیاس نمی‌شود گویی با خودمان رقابت می‌کنیم در حالی که در اکران باید هم آثار داخلی باشد و هم فیلم‌های خارجی تا بین سطح آثار مقایسه انجام شود. آثار کشورهایی را اکران کنیم که ادبیات در سینمایشان وجود دارد. سینمای ما بازار جهانی خوبی هم ندارد در حالی که باید حداقل در آسیا بچرخد و بازار پیدا کند. وقتی رقابت و مقایسه شکل بگیرد، کارها محک می‌خورد. یادمان باشد که سینما آخرین ابداع بشر در عرصه هنر است، پس باید بیشتر توجه کنیم.

 

راستی چرا بازیگری را جدی نگرفتید و ادامه ندادید، در حالی که تجربه بازیگری هم دارید؟

جدی نگرفتم البته در چند کار، خوب بازی کرده‌ام اما چون در دوبله وضعیت خوب کاری را تجربه کردم، برای سینما نمی‌توانم در سطح نازل‌تری کار کنم، ضمن اینکه وقتی برای کسی کار می‌کنید، باید برایتان جذاب باشد.در بازیگری پیشنهادهای زیادی داشتم اما نپذیرفتم، نمی‌توانم دیالوگ‌های بدی را که اصلاً به من نمی‌آید بگویم. کار من این نیست و بلد نیستم به آدم کاسبکاری تبدیل شوم که برای پول هر شرایط کاری را بپذیرم یا خودم را اذیت کنم تا کاری که دوست ندارم، انجام دهم.

 

باز هم درباره آن نسل طلایی صحبت کنیم. آن نسل چه ویژگی‌های خاصی داشت که ماندگار شد؟

آن زمان دوبله سینمایی وجود داشت و گذشته از این رفاقت‌ها بسیار محکم و خوب بود. رفاقت و دوستی خیلی چیزها از آدم کم می‌کند و خیلی چیزها به فرد اضافه می‌کند. آن دوستی‌ها دیگر وجود ندارد.همان طور که اشاره کردم، شرایط دوبله هم مهم است. الان با دیجیتالی شدن دوبله، یک فیلم را یک روزه دوبله می‌کنند و انرژی در کار وجود ندارد.آن زمان دوبلور دیالوگ‌هایش را از جان و دل می‌گفت و تمرینات زیاد بود. به همین دلیل هر کسی تمبر خودش را داشت، مثل خط که ممکن است بین تعداد زیادی دستخط، دستخط شما مشخص شود. در واقع دوبلورها تمبر شخصی خودشان را داشتند الان این تمبر وجود ندارد. در واقع دوبلور به شخصیت به قول خودمان مزه و نمکی می‌داده و چیزهایی اضافه می‌کرد که مختص خودش بود اما الان این گونه نیست یک صبح تا غروب یک فیلم دوبله می‌کنند و به این موضوع توجه نمی‌شود.جاری بودن نسل‌ها هم خیلی مهم است. الان کسی مطالعه نمی‌کند.

 

یعنی نسل مخاطبان هم عوض شده است.

بله، آن عشق و مهر دیگر در مخاطب وجود ندارد. حتماً دیده‌اید بچه‌ها وقتی کفش می‌خرند، بغلش می‌کنند و به خواب می‌روند. چیزی شبیه آن ذوق دیگر در مخاطب وجود ندارد. سینما دیگر برای مردم مهم نیست.گذشته از اینها اگر هنرمندان تشویق نشوند، انگیزه‌هایشان را از دست می‌دهند. این تشویق‌ها هم امروز وجود ندارد.

 

از پاسختان این گونه استنباط کردم که گذشته از اینکه مخاطب عوض شده و زندگی‌ها ماشینی شده، روح زندگی هم از دوبله به خاطر دیجیتالی شدن گرفته شده است.

اصلاً سینمایی وجود ندارد. دوبله در سینما نوعی ترجمه کردن چپ به راست زبان انگلیسی است و فیلمی که به زبان دیگری ساخته شده، با دوبله تراش می‌خورد. این دیگر وجود ندارد، پرده سینما کجاست؟وقتی فیلم دوبله شده را می‌خرید و در دستگاه منزلتان تماشا می‌کنید، چه فرقی می‌کند یک کارگردان دست چندم این فیلم را ساخته یا یک کارگردان مطرح ضمن اینکه تمام کارگردان‌های ما خودشان فیلمنامه می‌نویسند. همین می‌شود که آثار بی‌خاصیتی تولید می‌شود که اگر کسی نبیند هم اتفاقی نمی‌افتد. کمدی‌های مبتذل یا این فیلم‌های سخیف سوپرمارکتی تولید می‌شود. اصلاً اینها سینما نیست یا دوبله‌هایی که در تلویزیون می‌بینیم، درست نیست. دوبله برای سینما است، برای صدایی حجیم روی پرده وسیع نه در تلویزیون که مجبور شویم صدا را کم و زیاد کنیم.

 

این روزها صدای شما را کمتر می‌شنویم و بیشتر به عنوان مدیر دوبلاژ فعالیت می‌کنید.

بله، چون دیگر فیلمی نمی‌آید که نقشی مناسب من باشد. گاهی نقش می‌گویم ولی وقتی سطح کارها خوب نباشد، خودبه‌خود آدم از کار منصرف می‌شود اما به هر حال وقتی نقش خوبی می‌گویم، لذتبخش است. نقشی که آنقدر درگیرش می‌شوم که یادم می‌رود چه کسی هستم و غرق در نقش می‌شوم.

 

نگاهتان به جوان‌ترها چیست؟

حقیقت زندگی این است. اخوان می‌گوید «رسیده‌ام من و نوبتم به آخر خط/ نگاه دار بگو جوان‌ها سوار شوند.» ولی نمی‌شود جوان‌ها، همین طوری و بی‌ساماندهی وارد شوند و چیزی را یاد بگیرند. دوبله زبان و ترجمه نیست بلکه یک آفرینش است که به نظر ساده می‌آید در حالی که این گونه نیست. بین صداهای مختلف فقط صدای یک دوبلور در عمق جان مخاطب نفوذ می‌کند. آن وقت مخاطب آن صدا را به خاطر می‌سپارد. در سریال «مرگ تدریجی یک رویا» شمال کار می‌کردم وقتی می‌خواستم برگردم تهران تا با راننده صحبت کردم، گفت‌ هارول لوید. آن شخصیت در ذهن او به عنوان مخاطب چنان تأثیر گذاشته بود که در جانخانه ذهنش رفته بود. این طور نیست،

همین طوری و بی هیچ دلیلی چنین اتفاقی بیفتد. رادیو تعداد زیادی گوینده دارد که شاید کسی آنها را نشناسد اما اگر نصرالله مدقالچی برود سوپرمارکت بگوید کبریت دارید، مغازه‌دار او را می‌شناسد.ضمن اینکه جوان‌ها هم باید مشتاق یاد گرفتن باشند و دنبال پیشکسوت‌ها بروند. برخی جوان‌ها آن تمبر و خاصیت و ماندگاری را ندارند و باید به این موضوع توجه کنند. جوان‌ها می‌خواهند زود به مراتب بالا برسند در حالی که هنرمند زمانی موفق می‌شود که دردی از درونش رها شود نه اینکه فقط توفیقی نصیبش شود. باید آن درد را پیدا کند.



شارژ سریع موبایل