مهناز حسنی يكشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰

کامران مالکی نوه برادر استاد قوامی در سال‌های پایانی زندگی این استاد در کنار او زندگی می‌کرد، بخشی از خاطرات این خواننده و نوازنده را در مورد زندگی استاد قوامی مرور می‌کنیم.

 استاد حسین قوامی (فاخته‌ای) خواننده نام‌آور رادیو، بیش از سیصد برنامه در “گل‌ها” اجرا کرده است. مشهورترین ترانه وی سرگشته (تو ای پری کجایی) با آهنگسازی مرحوم همایون خرم است.

گزیده‌ای از مصاحبه کیارش پاکزاد با نوه برادر استاد قوامی (کامران مالکی) را در ادامه می‌خوانید.

 

کمی از روزهای که نزد استاد قوامی بودید و از خاطرات‌تان را تا آنجا که بیاد دارید کمی صحبت بفرمائید چه عاملی باعث شد که شما هر روز به منزل این استاد بزرگ می رفتید و از صحبت‌های این استاد بزرگ بهرمند می‌شدید و بفرمائید دقیقا از چه سالی بود که نزد استاد می‌رفتین و این رفت و آمد تا چه زمانی ادامه داشت؟

من اول از همه از شما دوست عزیز بسیار تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من گذاشتید تا از این استاد بزرگ موسیقی صحبت کنم. من البته در زمان بچگی به اتفاق مادر و پدرم به منزل استاد قوامی زیاد می‌رفتیم که در آن زمان بیشتر هنرمندان کشورمان را منزل استاد قوامی می دیدم.

 

شما در آن زمان چند سال داشتید؟

من از چهار پنج سالگی یادم است می‌رفتیم که می‌شود سال 1350 و 1351 و من پنج ساله بودم ولی من به طور دائم از سال 1361 به منزل استاد می‌رفتم که 16 سال داشتم در این چند بار رفت و آمد احساس می‌کردم که نزد پدر بزرگ یا مادر بزرگم هستم. از شهریور ماه 1361 تا اسفند 1368 که عموی مادرم استاد قوامی فوت کردند یعنی به مدت هشت سال نزدشان بودم.

 

آیا تا آن زمانی که نزد استاد بودین آیا به همراه استاد در مجلسی که ایشان میرفتند شما هم همراه ایشان میرفتید؟

البته چون استاد در این چند سال اخیر حال مساعدی نداشتند شاید کم پیش می آمد که به مجلسی برویم البته ناگفته نماند که به اتفاق استاد و همسرشان چند جای مورد دعوت رفتیم یک بار هم به منزل زنده یاد فریدون مشیری رفتیم همچنین به منزل زنده یاد استاد خرم و نیز دو مرتبه به منزل زنده یاد استاد بنان رفتیم .ناگفته نماند اولین سالگرددرگذشت استاد بنان هم به آنجا رفتیم که بیشتر هنر مندان هم حضور داشتند. البته غالب اساتید موسیقی از جمله آقایان گلپایگانی، شجریان، شهرام ناظری، انوشیروان روحانی، پری زنگنه و زنده‌یادان استاد همایون خرم، جلیل شهناز، پرویز یاحقی و خلاصه خیلی از هنرمندانی که اغلب آنها در قید حیات نیستند به خانه استاد رفت‌و‌آمد داشتند.

 

در لابه لای صحبتمان اشاره ای به صدای استاد کردین که در فیلم از آن استفاده شده آیا از صدای استاد قوامی در فیلم سینمائی تا به حال استفاده شده است؟

بله درست از خانم استاد چند باری شنیده بودم که در دهه 1330 از برنامه های از پیش اجرا شده در استودیو خصوصی به نام بدیع در دو فیلم یکی بنام “خوابهای طلائی” و با لب خوانی زنده یاد آقای مجید محسنی و دیگری فیلم “ولگرد” که از برنامه ای با صدای استاد قوامی در طول فیلم استفاده شده است.

 

یادوارهای هم برای استاد قوامی برگزارشده آیا به خاطر دارید در چه تاریخ‌های بوده است؟

بطوری که آقای ابتهاج (سایه) ادیب و شاعر توانای عصر حاضر نقل میکنند برای استاد قوامی از سال 1366 چند بار به شرح زیر یادوارهای به افتخار ایشان بر گذار کردند اولین یادواره در تاجیکستان بود در سال1366 و به خوانندگی”احمد شاهد اشرفی” در سال 1367 سه یاد واره اولی در تیرماه در شیراز به خوانندگی عبدل سعید کاشانی بود، دومی در ماه مهر در مسکو به خوانندگی منصور پورخالدی و سومین در ماه آذر در پاریس به خوانندگی دکتر اکبر اصغری بود.

در شهریور 1368 در سالن شانگل هاشن در توکیو به خوانندگی عباس فرهنگ و حضور خبرنگار ژاپنی مجله کاتیوجی یوشینباو ویلن نواز ژاپنی دکتر مازا کوشی وانشا دکتر رحیم فازل آهنگ ساز و خواننده مصری برنارد بتهون، فرزند بتهون بزرگ و خانم نهال شهروز خواننده لبنانی و دکتر آلبرت ریمز و دکتر سونیا جانت، دوتن از شاگردان یهودی منوهین بزرگ هم حضور داشتند که در این چند یادواره استاد قوامی در قید حیاط بودنند و به این مراسم ها هم دعوت شدند ولی متاسفانه به خاطر بیماری استاد ایشان نتوانستند در این یادوارها حضور داشته باشند.

آخرین یاد واره هم در اردیبهشت ماه 1369 به خوانندگی حسین سیفی زاده در کشور آلمان برگزارشد که استاد قوامی فوت کرده بودند و در این مراسم میهمانان عالیقدر ایرانی همچون پرفسور سمیعی (جراح مغز در آلمان)، استاد محمد رضا شجریانحضور داشتند این مراسم بسیار عالی برگذار شد وباصحبتهای محمدرضاشجریان خانم فیروزه امیرمعز و ژانت سابلون دختر رمان نویس فرانسوی این مراسم به پایان رسید.

 

استاد قوامی در محضر کدامیک از استادان زمان خود تعلیم دیده بودند؟

استاد قوامی آواز را با ردیف دانان گمنام قدیم آغاز کرد و راه خویش را هنگام کار در رادیو یافت،او که زاده خیابان اکباتان در تهران قدیم بود، افتخار همسایگی با استاد بی نظیر کمانچه،حسین خان اسماعیل زاده را داشتند و ارسلان خان ناصر همایون را که موزیک چی دربار مظفری بود و پیانو می نواخت.

استادان مرتضی و رضا محجوبی نیز ساکنان باغ ناصر همایون و همسایه استاد قوامی بودند.استاد قوامی جوان نزد استاد عبداله حجازی از هنرمندان بنام قدیم تعلیم گرفتند که بقول خود استاد قوامی واقعا استاد بود و به تمامی ردیف ها مسلط بودند، اما گوشه گیر بود و حاضر نبود صفحه پر کند و پیوسته از خودنمائی پرهیز میکرد. استاد قوامی علاوه بر بالابردن سطح دانش موسیقی اصیل ایرانی از با گوش کردن به صفحات استادان متقدم از جمله استاد طاهرزاده نیز از مشغولیات استاد بود، اما فراگیری مرتب از محضر اساتید کسب فیض می کردند.ایشان در همان سنین جوانی نیز از خوانندگان متشخص محافل موسیقی دوست اشراف اصیل آن زمان بود و همراه دوستشان استاد مرتضی محجوبی در آن محافل شرکت میکردند.

 

ماجرای راه یابی استاد قوامی به رادیو چگونه بود؟

در مصاحبه‌ای که در سال 1363 درمجله دنیای سخن با ایشان داشتند،خاطراتی از مجالست هایشان با اقبال آذر،شبیه خوانی ها و دسته گردانی هایشان در باغ مشجر انتظام زیر پنجره قمر الملوک وزیری گفته اند که اگر چه همه اش چاپ نشده است. استاد قوامی در ادامه صحبتهایشان به من گفتند چند سال پس از افتتاح رادیو، توسط دوستی به نام مجید وفادار رهبر ارکستر به رادیو معرفی شدم. از قدیمی های تنها استاد صبا،استاد محجوبی و تهرانی مانده بودند گفتند سماعی مرده بود و رضا روانبخش،شهنازی،نی داود و در گاهی نیز آنجا را با تلخی ترک گفته بودند.

زمانی که استاد قوامی به خواندن دعوت شدند،در خدمت ارتش بودند و در آن زمان ارتش اینگونه تفنن ها را خوش نداشت. ولی با اجازه ارتش با نام “ناشناس” می خواندند و استاد روح الله خالقی بعدها نام فاخته ای را برایشان انتخاب کردند. در رادیو با نوازندگانی چیره دست آشنا شدند و از میان آنها، بااستاد صبا و استاد محجوبی الفتی دیگر یافت “همیشه سنگین و موقر و بدور از سبکسری هایی بودند که حتی گاه دامن اصیل ترین خوانندگان همدوره ای ایشان را می گرفت.

 

لطفا کمی در مورد جوان نوازنده ای که استاد با خودشان به تهران آوردند صحبت کنید؟

در دهه سال 1320، در حین ماموریت اداری در شهرستان کاشان جوانی سنتور نواز تازه کار را با خود به تهران آوردند و به اداره رادیو معرفی کردند. به عقیده استاد قوامی این جوان عجیب استعدادی داشت اگر تعلیم درستی دیده بود حبیب سماعی دوم می شد. هرچه یاد گرفته بود از راه گوش و ذوق خودش بود استاد گفتند طفلک زندگی بی سرو سامانی داشت و زود هم فوت کرد آن جوان «رضا ورزنده» بود اقبال و شهرت خود را مدیون مردی است که در روستاهای دور افتاده کاشان او را کشف کرد و به تهران آورد و خود او نیز همواره حق استاد را مرعی می داشت.

 

آیا این شش سالی که نزد استاد بودین تعلیم صدا هم دیدید؟

مقداری کمی بله چون من بیشتر موزیک پاپ می خواندم و موسیقی اصیل کار نکرده بودم لذا برای جلب رضایت استاد درصدد بودم دانش موسیقی اصیل خود را بالا ببرم تاجای که مورد تائید ایشان قرار بگیرد. به این ترتیب تلاش من بدانجا رسید که گام بالای صدای (سی که صدای نازک گفته می‌شود)و صدای(دو را که صدای) (بم می‌نامند) را توانستم بخوانم که مورد تائید استاد قرار گرفت.

 

 خوب حالا از صحبت‌های که از کارهای استاد شنیدین وخاطره ها یتان برای ما و طرفداران این استاد بزرگ تعریف کنید؟

بله کشف صدای استاد قوامی در سن 11سالگی، برایم واقعه ای بزرگ بود در سال 1356 و با اینکه سنم کم بود وقتی در کنار مادر بزرگم به صدای رویایی استاد گوش می دادم لذت می‌بردم از کار هنری استاد که در آن زمان به من گفتند یک سال از بازنشستگی استاد از ارتش می گذشت، نوارهای موسیقی ایشان هنوز پخش میشد. اکثرا با ارکستر بزرگ گلهای رادیو ایران و گاه با تکنوازان و برای من که دوازده ساله بودم با دلبستگی به نواهای اصیل ایرانی، صدای استاد قوامی و بعد از آن ادیب خوانساری، استاد بنان زیباترین نغمات بود و بعد از ظهرهای سال 1355 در تهران، برنامه گلها، صدای گوینده و دکلمه‌گر خوب کشورمان خانم روشنک و آوای خوش استاد قوامی از همه خاطره‌انگیز‌تر همان آهنگ معروف بود که زنده یاد استاد مهندس همایون خرم برای ایشان ساخته بود، در دستگاه همایون و با ارکستر بزرگ رادیو و کلام (سایه)ابتهاج: “توای پری کجائی” و دیگری هم “جوانی” با آهنگی ساخته زنده‌یاد حسین خان یاحقی که سبک و روال آهنگ های مرتضی خان محجوبی را یاد آور بود. هر دو با وزن موقر و سنگین، تنظیم استاد جواد معروفی و باز هم صدای استاد قوامی که گرم، روشن، کوک و بدون احساسات‌گرایی‌های معمول می‌خواندند. سالها بعد که دنبال موسیقی پاپ کلاسیک و الحان فرنگی رفتم،تا مدتی رابطه با خاطره های سالهای پاک و صدای استاد قوامی و استاد بنان قطع شد.اما همانقدر که نوای پیانوی زنده یاد مرتضی خان مرا گاه بر جا میخکوب می کرد، شنود صدای این دو بزرگوار گه گاه دست می داد، همین اثر را داشت. بعد از طی این دوره دوباره به موسیقی ایرانی توجه کردم. بادید بهتر و گسترده تر و شاید اندیشه ای بیشتر دیگران را می شناختم و دست آخر، از کارهای زنده یاد طاهرزاده را موسیقی سنتی که نوع جدی تر و تامل بر انگیزتری از موسیقی های سخیف بود، مدتها مشغولم کرد اما رابطه ام با نوای استاد مرتضی محجوبی نوازنده بسیار محجوب و عزیزم، و دیگران قطع نشد تاج اصفهانی، ادیب، استاد بنان و باز هم استاد قوامی قطع نشد.

 

لطفا در خصوص مراسم در گذشت استاد بنان اگر بیاد دارید کمی بیان کنید.

در اسفند ماه 1364 مراسم بزرگداشت در گذشت استاد غلام حسین خان بنان باشکوه خاص خود مخصوصا با حضور همه بزرگان موسیقی شعر و ادب در خانقاه صفی علیشاه بر گزار شد. در این موقع استاد قوامی هم به خانقاه وارد شدند که من در کنار آقایان پرویز یاحقی، استاد شجریان، جمشید مشایخی هنرمندان بزرگ مان ایستاده بودم که به اتفاق ایشان برای ادای ادب به استقبال استاد رفتیم که بلافاصله بقیه اساتید که در حیاط ایستاده بودند از جمله استاد شجریان، عماد رام، انوشیروان روحانی، تاج اصفهانی، زنده‌یادان همایون خرم، جلیل شهناز، فریدون حافظی و فریدون مشیری همگی ما در کنار استاد قوامی بودیم و سایر هنرمندان بزرگی که ذکر نام آنها به طول می انجامد حضور داشتند. در این موقع عکاسان و فیلمبرداران از این مراسم مرتبا عکس و فیلم تهیه میکردند و دوربینه ابرای عکس برداری روی استاد قوامی و شجریان زوم شده بود. همه می خواستند با این دو هنرمند کشورمان حرف بزنند عکس بگیرند من هم از لابه لای جمعیت به سرعت پیش عموی مادرم دویدم، با محبت در آغوش‌شان گرفتم گونه هایشان را بوسیدم . استاد قوامی تا لحظه ای که در محوطه خانقاه بودند با حالتی متاثر و متالم از در گذشت دوست صمیمی و هنرمند خود زنده یاد بنان قدم می‌زدند و دوستان هنرمند هم ایشان را یاری میکردند.

 

استاد چه هنرمندانی را به جامعه معرفی کردند؟

استاد قوامی در دهه سال 1320 در حین ماموریت اداری در شهرستان کاشان جوانی سنتور نواز تازه کار را با خود به تهران آوردند و به اداره رادیو معرفی کردند. استاد قوامی گفتند این جوان عجیب استعدادی داشت اگر تعلیم درستی دیده بود مثل حبیب سماعی می شد،هرچه یاد گرفته بود از راه گوش و ذوق خودش بود استاد گفتند طفلک زندگی بی سرو سامانی داشت و زود هم فوت کرد آن جوان، رضا ورزنده بود اقبال و شهرت خود را مدیون مردی است که در روستاهای دور افتاده ء کاشان او را کشف کرد و به تهران آورد. اما نکته مهم دیگر در مورد استاد قوامی که او را تا حد زیادی منحصر به فرد می سازد، پرهیز ذاتی و غریزی او از احساساتی گرایی‌های غیر معمول و سوزناک و افراطی بود از وقتی که استرضای خاطر عوام الناس به جای تعمد و تقید به مبانی اصیل هنری در اولویت واقع شد، مجریان موسیقی برای ایجاد فضای مطلوب و سراسر حال و احساسات برای موسیقی، در اجراهای خود متوسل به مالش‌ها و تحریرات خاصی می شدند که این منظور را بر آورده کنند . بیشترین این تاثیرات را می توان در اجراهای ویلن بعد از استاد صبا و حسین یاحقی شنید تکیه روی کلمات خاصی که بار احساساتی و عاطفی دارند. کش دادن بعضی کلمات و تحریرهای خاص که نمونه هایش در بعضی خوانندگان 30سال اخیر نیز به کرات دیده می شود، در آواز استاد قوامی اصلا دیده نمی‌شد ایشان بیش از آنکه آگاهانه به این موضوع متوجه باشند بطور غریزی و حسی عمل می کردند و ایشان بسیار موفق هم بودند. آواز استاد قوامی بدون کوش اضافی برای تاثیر گذاری،موثر است این از شیوه زندگی خود وی نیز متاثر است که در نهایت سادگی، و بی ریایی، بی پیرایگی و خلوص ممکنه بود اما برجسته ترین ویژگی استاد قوامی،گوش دقیق و بی نظیر وی بود شاید او در بین معاصرین خود تنها خواننده ای باشد که نه نت های قطعات مورد اجرا را با دقت هر چه تمامتر، کاملا دقیق و بدون بالا و پائین اجراع کرده است. صدای وی از هارمونیک های زائد که از لحاظ احساساتی تاثیر نامطلوب در شنونده می گذارند بطور طبیعی عاری بود و درخشندگی و جذابیت خود را داشته. مکرر از گفته های استادان چون جواد معرفی و جلیل شهناز شنیده ام که ما هنگام نوازندگی، ساز خودمان را با صدای زنده یاد استاد قوامی کوک می‌کردیم در حالی که با خوانندگان دیگر، بر عکس این موضوع صادق بود قدرت شنونده موسیقایی عجیب ایشان مورد توجه استاد ابوالحسن صبا بود هر گاه آثار معاصرین استاد قوامی را گوش کنید متوجه می شوید که گاه حتی بهترین خوانندگان همدوره او نیز چند کوما با صدای اصلی آنچه که باید بخوانند فاصله دارند اما استاد قوامی چنین نبودند مثلا هنگام آواز خواندن، معمول چنین بود که خواننده از یک نت خارج شروع می کرد و آنقدر آن را امتداد می داد تا به نوت اصلی برسد اما او همچون یک سنتور آماده و کوک شده،هر صدایی را درست و در جای خود اجرا می کردند در این مورد،استاد قوامی بی نظیر بودند. استاد مهربان و خموش و بخشنده بودند و از اوج استغنای هنری پله ای فرود نیامدند .

 

نکته‌ای که برایم خیلی جالب بود و در مصاحبه شما با شخص استاد قوامی که در سال 1368 انجام داده بودین خواندم و حال می خواهم کمی از آن صحبت کنید از خوانندگان خارجی سوال کرده بودین که چه کسانی را استاد قبول دارند به خوانندگان دهه 1960 اشاره کرده بودین و به آن گروهی که از سال 1982 دارند فعالیت می‌کنند و خود شما آهنگهایشان را می‌خوانید یعنی همان گروه مدرن تاکینگ. بفرمائید استاد چه طور از صدای این گروه خوششان می‌آمد.

به نکته خوبی اشاره کردین البته نمیشه گفت که استاد خوششان می آمد بلکه به عنوان شخصی که استاد هستند خواستم تا بدانم نظرشان در رابطه با این خوانندگان دهه 60 و آن دو خواننده ای را که من آهنگ‌هایشان را می خوانم چیست استاد به دوتن از خوانندگان قدیم به نام‌های فرانک سیناترا و خواننده سیاه پوست ویتنی هوستون اشاره کوچکی کردند. در رابطه با خواننده اصلی گروه مدرن تاکینگ گفتند خواننده این گروه که شما از صدای آنها تقلید میکنید از نظر من راحت و بدون عوض کردن نفس میخواند و گرفتگی در صدای خواننده اصلی شنیده نمی‌شود هر موقعه‌ای که آهنگ‌های این گروه را می گذاشتم استاد زیاد ناراحت نمی‌شدند و شاید برای تائید کردن صدا را گوش می‌کردند جالب است به یک خاطره کوچکی در همین رابطه اشاره کنم که یک روز که در کنار استاد نشسته بودم و نوار گروه مدرن تاکینگ را گذاشته بودم من قرق در خواندن بودم که آقای شهرام ناظری وارد شدند استاد رو به آقای ناظری کردند و گفتند ببینید چقدر شبیه این خواننده می‌خواند آقای ناظری هم نگاهی به استاد کردند و بعد نگاهی به من و گفتند بله دارم مشاهده میکنم که ایشان قرق در خواندن هستند بسیار جالب است..بسیارعالی بود این هم یک خاطره ای بود که گفتین.

 

آیا اطلاع دارید که استاد قوامی غیر از شغل خوانندگی مسئولیت دیگری در زمینه موسیقی داشتند؟

بله، من از زبان خود استاد در حرفهایشان بارها شنیدم که ایشان در تلویزیون شاگردانی را تعلیم دادند. خود استاد می گفتند در سال‌های آغازین کار تلویزیون کلاسی در ساختمان آنجا تاسیس شد و 18 نفر از بین این عده داوطلب برای تمرین آواز انتخاب شدند. در این کلاس همراه با استادان حنانه، زرین پنجه و علی اصغربهاری حدود یک سال به تعلیم شاگرد پرداختیم و هر یک از ما آموزش یکی از رشته های موسیقی را به عهده داشتیم.

 

خاطرات آخرین روز استاد را کمی ورق بزنید؟

17 اسفند 1368 آخرین دیدارم با استاد قوامی بود. اول از همه خوب است اشاره ای به روز قبل یعنی 16اسفند 1368 کنم که آن روز صبح که به منزل استاد رفتم خانم استاد درب منزل را باز کردند که بعد از سلام و احوال پرسی با خانم استاد داخل اتاق شدم و دیدم درکنار استاد زنده یاد دوبلور خوب کشورمان خانم مهین بزرگی و آقای شاهرخ نادری که برگزارکننده مراسم هنرمندان است آنجا نشسته اند. اما آن روز بخصوص هم به منزلشان رفتم و در خدمت استاد بودم ایشان در حال استراحت بودند با آن عینک ذره بینی بسیارقطورشان،چشم‌های روشن‌شان و قامت تکیده شان روی تخت در حال استراحت بودند و با آن دستگاه اکسیژنی که برای تنفس به ایشان وصل بود و آن عصایشان که در کنار تخت‌شان بود تا مرا دیدند خوشحال شدند نگاهی به من کردند گفتند در کنارم بنشین احساس می‌کردم حرفی را می‌خواهند به من بزند کلی با یکدیگر حرف زدیم همش در حرفهای‌شان می‌گفتند فکر کنم امروز روز آخری باشد که من شماها را می‌بینم فکر کنم به ایشان الهام شده بود و از لحظات آخرشان خبر داشتند من می‌گفتم خدا نکند عموجان انشاالله که 120سال عمر طولانی داشته باشین همش می‌گفتند قسمت نشد در روزهای آخر بچه‌ایم را ببینم به ایشان می‌گفتم باید کارهایتان درست شود تا پیش فرزندانتان بروید خیلی بی حوصله بودند در حرفهای‌شان می‌گفتند بعد از من همسر مرا تنها نگذاری همش می‌گفتم تو را به خدا این حرف‌ها را نزنید من دلم می‌گرد. چند روز قبل از آن هم می‌گفتند اگر ماه اسفند را رد کنم و حالم خوب باشد می‌توانم کارهایم را درست کنم و پیش بچه‌هایم به آمریکا سفر کنم من هم گفتم انشاالله حال شما رو به بهبودی می‌رود و سفر خواهید کرد. اتفاقا آن روز من بر عکس همیشه که ساعت هفت یا هفت نیم که به منزل برمی گشتم آن روز ساعت9:30شب به منزل رفتم.

 

آیا آن روز بخصوص وضع غیر عادی در حال استاد مشاهده کردین؟

بله از صبح 17 اسفند حال استاد زیاد خوب نبود خیلی سر گیجه داشتند و همانطور که در بالا هم گفتم استاد قوامی خیلی بی حوصله بودند و غذا هم کم میل کردند من همش دلشوره داشتم و خانم استاد هم مثل من نگران بودند من وقتی ساعت9:30 شب به منزل رفتم تا ساعت 11:30 شب با خانم استاد و پسرشان فرخ در رابطه با حال استاد چندین بار تماس تلفنی داشتم که هر دوی آنها می‌گفتند همان جوری که اینجا بودی و دیدی است تغییر درحال استاد پیدانشده به گفته خانم استاد ساعت 11:50 دقیقه شب حالشان بد میشود که او را به بیمارستان ایرانمهر انتقال می‌دهند ولی ایشان ساعت 1:20 بامداد تمام میکنند که صبح ساعت هفت به من اطلاع میدهند که استاد فوت کردند. این خبر مثل یک انفجار برایم بود خیلی برایم سخت بود شنیدن این خبر ماننده کسی که بر رویش آب داغ ریخته باشند من هم همان حالت شدم فقط گریه می‌کردم و به طرف منزل استاد می دویدم که همه مرا در خیابان نگاه میکردند چندین نفر که مرا می‌شناختند سوال می‌کردند چه شده چرا اینطور گریه می‌کنید من نمی‌توانستم در اون حال جواب هیچ کسی را بدهم تا به منزل استاد رسیدم فرخ فرزند کوچک استاد و خانم استاد آمدند هر دوی آنها مرا در آغوش‌شان گرفتند و آن خانم کارگری که به مدت پنجاه سال در منزل استاد بود جلوی در بودند. در گذشت استاد خیلی در روحیه من تاثیر گذاشت و من تا یک ماه افسردگی گرفته بودم.


شما گفتید درگذشت خانم استاد قوامی را هم که شنیدین مانند شنیدن فوت استاد ناراحت شدید؟

بله، درست است. همین مسئله سر فوت خانم استاد قوامی هم برایم پیش آمد و وقتی تلفن کردم تا جویای حال خانم استاد بشم پسرشان گفتند تمام شد مادر را از دستگاه جدایشان کردند که باز همان حال بد به من دست داد و تا چندین روز فقط گریه میکردم و نمیتوانستم غذا بخورم وخیلی برایم سخت بود شنیدن این خبر چون ایشان از من دور بودند و چندسال بود خانم استاد را ندیده بودم زیرا خانم استاد بعد از فوت استاد قوامی از کشور خارج شده بودند و همین دوری و ندیدن ایشان باعث افسردگی مجدد در من شد. حال امروز هر دوی این عزیزان در گوشه ای از این دنیا به خاک سپرده شدند خانم استاد در آمریکا و استاد در امامزاده طاهر. یادم هست آن روز نم نم باران می‌بارید و خاطره دست‌های گرم و صدای مهربانشان، دل یاران وفادارشان را می آزرد استادقوامی یک انسان واقعی بود.خوب و پاک و دوست داشتنی جایشان همیشه خالی سبز و هیچ گاه از یادم نخواهد رفت همیشه به یاد سالهای که نزد ایشان بودم و تمامی تک تک خاطره های که بااین عزیزانم داشتم همیشه عکس استاد و هسرمهربانشان را روبرویم است.



شارژ سریع موبایل