«اهریمنهای داوینچی» یک سریال فانتزی تاریخی است که داستانی خیالی از زندگی دوران جوانی لئوناردو داوینچی را تعریف میکند.
سریال «اهریمنهای داوینچی» (Da Vinci's Demons) که تا به حال در بیش از ۱۲۰ کشور به نمایش درآمده، روز دوازدهم آوریل سال ۲۰۱۳ در ایالات متحده و شبکه استارز پخش خود را آغاز کرد و فصل دوم آن هم از روز بیست و دوم مارس ۲۰۱۴ روی آنتن رفت. فصل سوم که قرار است آخرین فصل سریال باشد، از روز بیست و چهارم اکتبر ۲۰۱۵ شروع به پخش کرد و آخرین اپیزود آن روز بیست و هفتم دسامبر و چند روز پیش از کریسمس پخش شد. البته فصل سوم برای تماشای پشت سر هم به صورت آنلاین هم در دسترس هواداران قرار گرفت. فصل اول سریال شامل هشت اپیزود و فصلهای دوم و سوم شامل ۱۰ اپیزود میشوند.
اطلاعات كلی
ژانر: فانتزی تاریخی، درام، ماجراجویی
كشور(های) سازنده: ایالات متحده، بریتانیا
ساخته: دیوید اس. گویر
تهیهكنندگان اجرایی: دیوید اس. گویر، جولی گاردنر، جین ترنتنر، برایان نلسون، لی موریس
تهیهكنندگان: مارکو رامیرز، متیو باوچ
موقعیت فیلمبرداری: ولز
زمان: ۴۷ تا ۵۵ دقیقه
كمپانیهای سازنده: فانتوم فور فیلمز، ادجیسنت پروداکشنز
مجموعه بازیگران سریال:
تام رایلی در نقش لئوناردو داوینچی
لارا هادوک در نقش لوکریشا دوناتی
بلیک ریتسون در نقش کُنت جیرولامو ریاریو
الیوت کاون در نقش لورنزو دی مِدیچی
لارا پولور در نقش کلاریس اورسینی
جیمز فاکنر در نقش پاپ سیکستوس چهارم؛ فرانچسکو و الساندرو دِلا رُوره
گرِگ چیلین در نقش زوروآستر د پرتولا
هرا هیلمار در نقش ونسا موچلا
اروس ولاهوس در نقش نیکولو ماکیاولی
الکساندر سیدیگ در نقش اصلان الرحیم ملقب به «تُرک»
دیوید اسکوفیلد در نقش پیِرو داوینچی سردفتر اسناد رسمی لورنزو و پدر لئوناردو
تام بِیتمن در نقش جیولیانو دی مدیچی برادر لورنزو
پل ریس در نقش ولاد سوم (ولاد به میخکشنده)
خط داستانی
این سریال که با اقتباس از وقایع حقیقی اما با اضافه شدن جزییات و خطوط داستانی خیالی ساخته شده، در دوران جوانی لئوناردو داوینچی در رنسانس ایتالیا به اکتشاف میپردازد. او نابغهای نامتعارف است که برای رویارویی با اهریمنهای درونی و قوه تخیل سرکش خود تقلا میکند و میخواهد مورد تایید پدرش که با اعمال او موافق نیست، قرار بگیرد.
رابطه آنها که بعضی مواقع خصومتآمیز است، باعث میشود لئوناردو شروع به کار برای خاندان مِدیچی (یکی از قدرتمندترین خاندانهای ایتالیایی که در شهر فلورانس حکومت کرده و در بانکداری، سیاست و دین دست داشتند) کند و درگیر یک نقشه سیاسی برای به دست آوردن کنترل شهر فلورانس شود. این سریال بسیاری از اختراعات و آثار داوینچی به عنوان یک مهندس نظامی برای دوک میلان (لودُویکو اسفورزا) و خاندان بورجیا را به تصور میکشد.
اما داستان اصلی سریال فراتر از اینها میرود؛ هدف اصلی داوینچی پیدا کردن «کتاب برگها» است که گفته میشود دانش موجود در آن میتواند جهان را تغییر دهد. در تلاش برای پیدا کردن کتاب، عارفی مرموز به نام الرحیم او را هدایت میکند تا بتواند بخشهای مخفی ذهنش را باز کند و به این ترتیب او با فرقهای به نام «پسران میتراس» آشنا میشود. آنها به لئوناردو اطلاع میدهند که او نه تنها قدرت دیدن آینده را دارد، بلکه میتواند آن را شکل دهد.
واکنش مردم و منتقدان
فصل اول سریال نقدهای مثبتی از منتقدان دریافت کرد. وبسایت نقد راتنتومیتوز بر پایه ۳۰ نقد مختلف، به آن رای موافق ۶۳ درصد و امتیاز متوسط ۶.۲ از ۱۰ را داد. نظر جامع سایت درباره آن به این شرح است: با وجود داستانسرایی غیرمعقول و کمبود صحت تاریخی، «اهریمنهای داوینچی» یک سریال پرانرژی و لذتبخش است.»
فصل اول این سریال در وبسایت متاکریتیک امتیاز ۶۲ از ۱۰۰ را بر پایه ۲۷ نقد به خود اختصاص داده است.
فصل دوم هم بازخوردهای مثبتی دریافت کرد. این فصل در راتنتومیتوز بر پایه ۶ نقد ۱۰۰ درصد تصدیق شده و امتیاز متوسط ۷.۸ از ۱۰ را از آن خود کرده است. علاوه بر این، وبسایت متاکریتیک هم به آن امتیاز ۶۹ از ۱۰۰ را بر پایه ۴ نقد داده است.
نقد رایان مکگی از ایوی کلاب (نیمه فصل اول)
«اهریمنهای داوینچی» پاسخ سوالی است که تا به حال هیچکس نپرسیده: اگر تمام صحنههای مجموعه بازیهای «Assassin's Creed» را بگیرید و سعی کنید آنها را به یک سریال تلویزیونی بدل کنید چه اتفاقی میافتد؟ سریال و بازی هر دو وارد دنیای تاریخ مخفی میشوند که در آن نبردهایی برای تعیین کردن سرنوشت بشریت در حال شکلگیری هستند اما در سایهها باقی میمانند. اوایل داستان، یک شخصیت سایهمانند به قهرمان اول داستان اخطار میدهد که اتفاقهایی که قرار است بیفتند هرگز وارد کتابهای تاریخ نخواهند شد. اما به جای در آغوش گرفتن آزادیای که چنین ایدهای میتواند به وجود بیاورد، «اهریمنهای داوینچی» از کمبود خلاقیت و جاهطلبی روایتی رنج میبرد. به نسبت سریالی که میخواهد رازهای تاریخ را بگشاید، چیز زیادی در آن نیست که به نظر برسد ارزش آشکارشدن داشته باشد.
شبکه استارز تا به حال چند بار برای تازه کردن تاریخ (یا حداقل تاریخ داستانی) تلاش کرده که با «اسپارتاکوس» شروع شد و با «کَمِلوت» ادامه پیدا کرد و حالا هم دیوید گویر وارد آن شده، اما «اهریمنهای داوینچی» بیشتر به «کملوت» نزدیک است و باعث میشود بیننده فکر کند دقیقا منظور از تحلیل کردن زندگی و دوران لئوناردو داوینچی چیست. راههای بسیاری برای شکل دادن به سریالی خوب درباره داوینچی هست اما به جای انتخاب کردن یک راه و ساختن دنیایی حول محور یک مفهوم مرکزی، «اهریمنهای داوینچی» همه چیز را وسط می آورد تا ببیند چه چیزی عملی میشود. میخواهید ببینید ذهن داوینچی چطور کار میکند؟ یک سکانس انیمیشنی هست که با جزییات، پروسه فکری او را نشان میدهد. میخواهید نبردی مرموز بین جوامع مذهبی مخفی را ببینید؟ چندتا از آنها را در همان لحظات آغازیناش به شما نشان میدهد. میخواهید ببینید داوینچی چطور به عنوان شرلوک هولمز دوران رنسانس پروندههای جنایی حل میکند؟ این سریالی است که دنبالش هستید!
سریالی خوب در اعماق باتلاقی که «اهریمنهای داوینچی» است وجود دارد. جستجو برای پیدا کردن کتاب برگها ممکن است مشکلهای سریال را حل نکند اما باعث میشود پرچم عجیب بودنش با افتخار افراشته شود. این سریالی است که به خود اجازه داد هر چقدر دلش میخواهد از نظر تاریخی نادرست باشد اما در عین حال به حقایق زندگی و دوران لئوناردو داوینچی چنگ زد. هدایت و آراسته کردن روایت داستان و نشان دادن سفری بین دو مرد خارقالعاده که سرنوشت، هردویشان را متبرک و نفرینشده کرده ممکن است در پایان، سریال خوبی تولید کند.
نقد کریس کارابوت از آیجیان (فصل اول)
«اهریمنهای داوینچی» فانتزی تاریخی است. اگر دنبال چیزی میگردید که دوران و زندگی حقیقی لئوناردو داوینچی را نشان میدهد، بهتر است در جای دیگری به جستجو بپردازید. با این حال اگر دنبال داوینچیای هستید که جالب لباس میپوشد و دعوا به راه میاندازد، «نیزه سرنوشت» را به دست میگیرد، با کُنت دراکولا میجنگد و جرات به چالش کشیدن تمام امپراتوری مقدس روم را دارد، پس آن وقت شانس آوردهاید. اگر بخواهیم ساده بگوییم، فصل اول سریال، هشت اپیزود پر از اکشن، خشونت و کلی سرگرمی است. این از آن نوع سریالهایی است که به سرعت توجه شما را به خود جلب میکند. ما با لئوناردویی جوان و پرانرژی آشنا میشویم که اشتیاقش برای زیبایی طبیعت، فقط با علاقهاش به دردسر افتادن برابری میکند. او هیجانانگیز است و انرژیاش واگیردار، نه تنها برای یارانش بلکه برای شهروندان فلورانس. همهشان از عجیب و غریب بودن او لذت نمیبرند، اما مسلما یک سلبریتی محلی است.
ایفای نقش تام رایلی با جلو رفتن سریال، پیشرفت میکند. ما در نقد اولیهمان بازی او را به دیوید تننت در «دکتر هو» شباهت دادیم. همینطور که سریال جلو میرود، رایلی شخصیتش را گستردهتر میکند و هنرمندی رنجدیده را آشکار میکند که نیروهای مختلف میخواهند فریبش دهند تا از قابلیتهای خاصش برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند. بعد از یک فصل، گالری آدمبدهای داوینچی فوقالعاده است. رقیب اصلی او کنت ریاریو خواهرزاده پاپ سیکستوس چهارم است که نسبت به آن زمانه، عینکهای خیلی شیکی به چشم میزند که به نظر میرسد رِی-بَنهای آن دوره بوده باشند. خود پاپ سیکستوس هم نیروی بیرحمی است که ایستادن مقابل او آسان نیست. جیمز فاکنر در نقش پاپ به طور خارقالعادهای بدطینت است. خانواده پازی و ولاد به سیخکشنده یا همان دراکولا هم لیست آدم بدهای داستان را کاملا میکنند، آن هم تنها در هشت اپیزود.
اما حتی تنها با هشت اپیزود، تفکر زیادی درباره شکلدهی به مرزبندیهای این دنیا انجام شده و مخلوط خوبی از اتفاقهای تاریخی و خیالی به وجود آمده است. مرز بین علم و جادو بعضی مواقع تار میشود اما در نهایت، سریال مرزهای خود را برای هر چیز که ممکن است تعیین میکند. بعضی مواقع، مخصوصا در دو یا سه اپیزود اول، سریال میتواند خیلی فرمولمانند باشد. مشکلی به وجود میآید و داوینچی همه چیز را با نبوغ محض حل میکند. تماشا کردن نبوغ داوینچی میتواند سرگرمکننده باشد اما ابتدا این ترس وجود داشت که این فرمول باقی بماند. با این حال در اپیزودهای بعدی و مخصوصا وقتی داوینچی به جاده میزند، رخدادها و پازلهایی که باید حل شوند پیچیدهتر میشوند. این موقعی است که سریال و داوینچی، حقیقتا برتری پیدا میکنند. «اهریمنهای داوینچی» از آن نوع سریالهایی است که من به هرکسی که عاشق آن داستانهای ماجراجویانه قدیمی است پیشنهاد میکنم. این سریال قوه تخیل دارد، خلاق است و پر از پتانسیل.
نقد بیلی نیلز از زپ۲ایت (فصل دوم)
سریال درام شبکه استارز کار خود در فصل جدید را هیجانانگیز شروع کرده و به نگاه دیوانهوار خود به «تاریخ» ادامه میدهد.
اگر این مساله در پایان فصل اول «اهریمنهای داوینچی» واضح نبود، فصل دوم این سریال محبوب شبکه استارز هیچ شکی باقی نمیگذارد که علاقهای به صحت و دقت تاریخی ندارد. به جای آن، دیوید گویر خالق سریال به نظر میرسد میخواهد داستانی دیوانهوار را تعریف کند که لئوناردو داوینچی را به مکانهایی میبرد که تاریخدانان حتی تصورشان را هم نمیکردند. در حقیقت این سریال این کار را عملا انجام میدهد چون در آغاز فصل دوم، هنرمند و مخترع محبوب ما (که تام رایلی نقشش را با ذوق خاصی بازی کرده) به بَر جدید (آمریکا) سفر میکند؛ منطقهای که او مسلما در زندگی واقعی از آن بازدید نکرد.
اما سرگرمی سریال هم در همین نهفته است. این سریالی است که قسمت اول فصل جدید آن به این وسیله شکل میگیرد که داوینچی تزریق خون را اختراع میکند؛ چیزی که از نظر تاریخی، تا ۱۰۰ سال بعد از مرگ او اختراع نشده بود. این دیوانگی کامل است، اما اگر حاضرید با آن همراه شوید، لذت فراوانی خواهید برد.
نقد برایان لوری از ورایتی (فصل سوم)
سفری نسبتا کوتاه اما به طور غیر قابل انکاری عجیب بالاخره با فصل سوم «اهریمنهای داوینچی» به پایان میرسد؛ فصلی که در ۱۰ اپیزود هفتگی پخش میشود اما برای تماشای پشت سر هم، به صورت آنلاین هم در دسترس خواهد بود. از نظر بنده حقیر که مسیر دوم را انتخاب کردم، این سریال که به طور مداوم هیجانانگیز اما کمی در هم و برهم است در پایان، از مجموع اجزای تشکیلدهندهاش پایینتر بود: با مجموعه بازیگران فوقالعاده و ترکیبی از علم و عرفان، سرگرمکننده و قابل تماشا شده بود اما نتوانست وارد جمع سریالهای درام درجه یک شود. مسلما، تهیهکنندگان از پر کردن این فضای خالی در زندگی قهرمان داستانشان لذت بردند. بقیهاش هم که تاریخ است.
اگر بخواهیم عادلانه بگوییم این سریال - که توسط دیوید اس. گویر استاد این ژانر ساخته شده و مسئولیت هدایت این فصلش را جان شیبان سازنده «پروندههای اکس» بر عهده داشت خودش را در بند واقعیت گیر نمیاندازد و پروازی میکند بر پایه فانتزی و خیالهایی که از طراحیها، سلاحها و «علوم تیره» داوینچی الهام گرفتهاند. روایت داستان که خاص، اتمسفریک و اغلب عجیب و غریب است توسط تام رایلی در نقش داوینچی چشمخمار و بلیک ریتسون در نقش جیرولامو ریاریوی مرموز که به نظر میرسید وفاداری و انگیزههایش بارها تغییر کنند اما صدای زمزمه گرفتهاش همیشه هیپتونیزمکننده بود، هدایت میشود.
از یک نظر، سریال از آن سریالهایی است که هرچه کمتر بعد از تمامشدنش به آن فکر کنید بهتر است، چون «اهریمنهای داوینچی» در گردابی گیجکننده از خطوط داستانی به کارش ادامه میدهد. البته اگر کسانی هستند که میتوانند اهمیت تک تک پیچ و خمهای داستانی مربوط به معجونهایی خیالی مانند کتاب برگها و پسران میتراس را به یاد بیاورند، خوش به حالشان. جا هست که اشارهای هم به میزان تغییر شکل دادن داوینچی به یک قهرمان اکشن در این فصل بکنیم که در کنار هوش شگرفش، شمشیر هم به دست میگیرد.
با توجه به تمام اینها، «اهریمنهای داوینچی» نمایانگر پلهای مهم برای شبکه استارز بود، آن هم در حالیکه این شبکه از پروسه آزمون و خطا برای پیدا کردن برنامههای اوریجینالش استفاده میکند؛ سریالی با سبک خاص که البته نه از روی اتفاق، یکی از بهترین آهنگسازیهای بر مککریری را هم در خود دارد و اگر این سریال نتوانست حتی در ساعتهای پایانی آشفتهاشاش به نبوغ حقیقی دست پیدا کند اشکالی ندارد چون در همین هم هنر هست.
جزییات بیشتر
- هر اپیزود از فصل اول سریال، نام یک کارت تاروت را روی خود دارد.
- آهنگ تیتراژ سریال مثل یک پالیندروم موزیکال میماند؛ وقتی آن را برعکس هم اجرا کنید، دقیقا عین حالت معمول خواهد بود. به گفته دیوید گویر، آهنگ تیتراژ قرار بود ۳۰ ثانیه باشد و بر مککریری هم آن را همینطور ساخت اما بعد از اینکه گویر موسیقی را شنید از مککریری خواست نسخهای طولانیتر از آن را تولید کند (این باعث شد بعضی اپیزودهای ضبطشده دوباره تدوین شوند تا با بازه زمانی سریال جور در بیایند). مککریری آهنگ سریال را به شکل یک پالیندروم ساخت تا بازتابی از آینهنویسی لئوناردو باشد.
شخصیت آمریگو وسپوچی همان نقشهکشی است که قاره آمریکا را به خاطرش نامگذاری کردند.
تام رایلی (لئوناردو داوینچی) و الیوت کاون (لورنزو دی مدیچی) قبلا در مینیسریال تلویزیونی «گمشده در آستن» کنار هم بازی کرده بودند.
- فیلمبرداری سریال در منطقههای سوآنسی، نیت، پورت تالبوت و مارگام کسل در ولز انجام شد. یک استودیوی ۲۶۵ هزار فوت مربعی در پارک سوآنسی هم مورد استفاده قرار گرفت و چند ست مختلف ساخته شدند تا یادآور فلورانس قرن پانزدهم باشند.
- در شصت و پنجمین جوایز امی هنرهای خلاقانه، «اهریمنهای داوینچی» نامزد دریافت جوایز بهترین طراحی تیتراژ، بهترین موسیقی تیتراژ و بهترین جلوههای ویژه تصویری شد که توانست جوایز بهترین طراحی تیتراژ و بهترین موسیقی تیتراژ را از آن خود کند اما جایزه سوم را به سریال «بَنشی» واگذار کرد. تام رایلی هم در جوایز ۲۰۱۴ بفتا کیمرو (که نسخه ولزی بفتاست) برنده جایزه بهترین بازیگر و خود سریال هم در بخشهای بهترین طراحی صحنه و بهترین طراحی لباس نامزد دریافت جایزه شد.