سی سال است که جلوی چشممان نقشهای سخت را جان بخشیده است. چه زمانی که برای دخترک جنگزده «گل پامچال» مادری میکرد، چه آنجا که در نقش مادری شمالی، پسر جانباز مفلوجش را روی زمین میکشید تا به خانه ببرد.
سی سال است که در خاطره تصویری مردم ایران ثبت شده است. با «نارنجی» شهر موشها و ماجراهای کلاه قرمزی. با «روسری آبی» و «نوبر» بودنش در سینمای ایران، تا «زیر تیغ» و دلهرههایش. با این حال فاطمه معتمدآریا نه فقط به خاطر این نقشها که به خاطر پایداری بر سر اصول انسانی و حرفهایاش چهرهای متمایز در میان زنان سینماگر ایرانی به شمار میرود.
اما بر سر اصول بودن هزینه دارد. هزینهای که فاطمه معتمدآریا بهایش را داد، آنجا که سالها در دولت احمدینژاد ممنوع الکار و ممنوع التصویر شد تا امروز که هنوز اسمش را در تیتراژ سریالهای قدیمیاش از تلویزیون حذف میکنند و تیزر فیلمهایش را پخش نمیکنند.
با عروسکگردانی شروع کرد و در مجموعه مدرسه موشها، «نارنجی» قصه بود. این گرایش بعدها هم در کارش ادامه پیدا کرد چه آنجا که گل باقالی خانم «خونه مادربزرگه» شد چه در «کلاه قرمزی». کودکان همیشه و همواره دغدغه او بودهاند. در سینمای بزرگسال هم بخشی از نقشهایش در رابطه با کودکان شکل میگیرد.
از «مهر مادری» گرفته تا همین «یحیی سکوت نکرد» و آنقدر در این فیلمها چه جلوی دوربین و چه پشت آن «مادر» بود که حسین سلیمانی بازیگر کودک «مهر مادری» هنوز هم از مادرانگیاش حرف میزند و وقتی او را در مراسم افتتاحیه فیلم میبیند با بوسیدن گوشه شالش تمام مهرش را نثار او میکند. حالا هم ماهان نصیری بازیگر «یحیی سکوت نکرد» هم از حس خوب مادرانه او میگوید.
او ستاره سینمای دهه ۷۰ ایران بود. ستارهای که خودش را به چارچوبهای معمول ستاره بودن محدود نکرد. سختگیر بود و جدی. سه سال پشت سر هم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول جشنواره را گرفت و ۵ بار کاندیدای این عنوان شد، با این حال فاصلهاش با مردم و مخاطبش هرگز کم نشد. «مردمی بودن» اصلی است که او همیشه به آن معتقد بوده است و پای آن مانده است.
روزگاری مثلث معتمد آریا – جبلی - طهماسب با ورود به دنیای عروسکی و کمدی برخی از آثار اینچنینی را رقم زدند و مدتی بعد فیلم هایی مثل همسر ،مرد عوضی ،عشق + 2 و عینک دودی نشان داد این بازیگر اسیر دنیای روشنفکری مرسوم و ستایش شده بین برخی اهالی سینما نشده و تنها به حضور در سینمای روشنفکرانه و فیلم های این بخش قناعت نمی کند.
مسافران،هنرپیشه و همسر سه گانه متوالی افتخارات او در جشنواره فجر را رقم زدند؛اتفاقی که می شد برای گیلانه ،روسری آبی،ریحانه، زندگی و اینجا بدون من هم تکرار شود اما نشد.
تازه این جوایز و نامزد شدن ها برای بخش قابل رویت هنرمندی او در سینما بود وگرنه معتمد آریا فیلم اکران نشده و در حال توقیف کم ندارد؛ آبادان،کارگران مشغول کارند، صد سال به این سال ها و قصه ها که همین اواخر به صورت محدود بعد از مدتی توقیف اکران شد تا باز هم تمام وجوه بازیگری اش را روی پرده نبینیم.
همان طور که سال قبل یحیی سکوت نکرد در اکران محدود هنر و تجربه روی پرده رفت و بهمن فیلم تحسین شده آخرش هنوز راهی به سینماهای خودمان پیدا نکرده است.
معتمد آریا که در بهمن مثل کارگران مشغول کارند با همسرش همبازی شد هیچ گاه خودش را محدود به یک مسیر مشخص و تک بعدی نکرد و شاید به خاطر همین است که سال ها بعد از به وجود آمدن نئورالیسم در سینمای ایتالیا و موج نوی سینمای فرانسه از پیگیری محصولات و اتفاقات سینمای چین ،روسیه و کره هم لذت می برد.
وقتی ممنوعالکار شد، بدون جنجال و حاشیه سکوت کرد. خودش میگوید فرصتی بوده که یک دل سیر در کنار پدر و مادرش باشد اما برای سیمین دوری از سینما نباید به همین راحتیها تمام شده باشد. در همین وضعیت بود که پذیرفت در فیلم «نبات» محصول کشور آذربایجان کار کند.
برای بازیگری که سیمرغهای زیادی در خانهاش محبوس شدهاند ۸ سال دوری از جشنواره و دعوت نکردن از او برای حضور در این فستیوال داخلی تلخترین اتفاق ممکن است اما سیمین این را هم گذاشت کنار تمام آن رنجیدنهای قبلی که زمانهاش به سر آمده است.
در این سال ها در تئاتر هم فعال بوده. چیزی که خودش آن را بسیار دوست دارد و احساس میکند با از دست دادن تماشای تئاتر چیز بزرگی را در زندگیاش گم کرده است. به همین خاطر جدا از خواندن فیلمنامهها در طول هفته، مطالعه کتاب و برپایی نمایشگاه نقاشی بیشتر تئاترهای روی صحنه را تماشا میکند. این علاقه اما از سابقهاش میآید.
خودش یک تئاتری اصیل است و البته به تئاتریهای حاضر در سینما هم تعصب خاصی دارد، آنقدر که فکر میکند تئاتری به سینما و تلویزیون جان بخشیدهاند و آنها بودهاند که وزن بازیگری در این دو مدیوم پرزرق و برق را بالا بردهاند.
برای بازیگری که با «گل پامچال» و «آرایشگاه زیبا» در دهه 70 و «زیر تیغ» و «آشپز باشی» در دهه بعد از آن حضوری پرررنگ در خانه های مردم داشت دوری از تلویزیون آزار دهنده است تا جایی که خودش هم نمی تواند از این آزردگی چیزی نگوید و ناراحتی اش از وضع موجود را حتی شده سخت بروز می دهد.
شاید هم تنها باید یکی مثل محمدرضا هنرمند پیدا شود تا این بازیگر را در نقشی که مناسب اوست به تلویزیون برگرداند اما هم گمراه شدن سریال ها از سالهای پرافتخارشان و هم لجبازی عجیب مدیران تلویزیون بنا به دلیلی نامعلوم باعث شده دوران جدایی از سیما به شکلی آزار دهنده طولانی شود.
جدا از وجوه هنری معتمد آریا اما او در تمام سال های شهرتش سعی کرده با پررنگ کردن شخصیت اجتماعی خود روی جامعه پیرامونش تاثیر بگذارد تا جایی که در تمام فعالیت های ضد جنگ و اجتماعی سالهای اخیر حضوری چشمگیر داشته است.
خودش می گوید پدرش که آتش نشان بوده طوری تربیتش کرده تا دیگران را فراموش نکند و در یک اجتماع بزرگ تنها به فکر خودش نباشد.
نیازی به آوردن دلیل و بحران نیست، کارنامه فاطمه معتمدآریا و چگونه بودنش در سینمای ایران، بهترین دلیل برای صحت این نقل قول است. آن هم از سوی کسی که پشت هر کارش جهانی از دلایل انسانی نشسته است.