کمدی ایستاده یا کمدی استندآپ یا استندآپ کمدیStand-up comedy نوعی از کمدی است که در آن اجرا کننده بدون وجود دیوار چهارم به صورت مستقیم با شنوندگان صحبت میکند.
این کمدی معمولاً توسط یک نفر اجرا میشود، در این نمایش کمدین با اجرای سریعی از داستان گویی، لطیفه و شوخیهای کوتاه و گذرا و بداههسازیهایی که جمع تماشاگران پذیرای آنها باشند، به انتقال مضامین میپردازد.
اجراکننده معمولاً سرنوشت مسائل و معضلاتی را که بسیار مهم و جدی اجتماع کلی را درگیر خود ساخته به چالش میکشد، به این امید که باعث شگفتی و خنده تماشاگران شود و مشکلات اجتماع را با لبخند تبدیل به آرامش کند.
این ژانر برای اولین بار به شکل کارناوالهای کوچک موزیکال بین سدههای ۱۸ و ۱۹ در انگلستان به وجود آمد و پس از آن به روسیه و آمریکا رفت. از جمله هنرمندانی که اجرای استندآپ کمدی داشتهاند میتوان به جیم کری، مستر بین و رابین ویلیامز اشاره کرد.
در ایران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ نورمن ویزدوم کمدین مشهور چند بار در کاباره شکوفه اجرای استندآپ کمدی داشته و اما توسط هنرمندان ایرانی در قالب جوک و تقلید صدا تجربه شد و به شکل فنی و حرفهای و مطابق با تعریف بینالمللی منوچهر نوذری و علی تابش از اولین کسانی بودند که اجرای استندآپ کمدی داشتند.
پس از انقلاب اسلامی هم حمید ماهی صفت و حسن ریوندی در قالب لطیفه و تقلید صدا و در سال ۱۳۹۰ به بعد به شکل فنی و مطابق با تعریف آن توسط امیر کربلاییزاده اجرا شد.
در حال حاضر استندآپ کمدی در ایران به صورت سراسری و موفق با برنامه «خندوانه» رامبد جوان وارد جامعه شد و مورد توجه مردم قرار گرفت.
استندآپ کمدی یک پدیده جدید در عرصه هنر است
استندآپ کمدی در شکلی که امروز میشناسیم، یک پدیده جدید به حساب میآید. ایالات متحده آمریکا جایی است که به عنوان مکان زایش این هنر به شکل امروزی آن شناخته میشود و ریشه آن در این کشور به سخنرانان طنزی همچون مارک تواین بازمیگردد که در قرن نوزدهم در سراسر آمریکا سفر کرده و کار خود را ارائه میکردند.
این شیوه سخنرانی طنز در دهههای آغاز قرن بیستم تبدیل به سرگرمی توده مردم در برنامههای وودویل«Vaudeville» (سرگرم کننده) شد که گونهای کهن از تئاتر بود که در آن انواع برنامههای سرگرمکننده اجرا میشود.
برنامههای کمدی از اجزای اصلی برنامههای وودویل به شمار میرفتند، اما در آن دوران برنامه کمدی توسط یک گروه ارائه میشد که به جای صحبت با تماشاگران با یکدیگر سخن میگفتند.
در این میان تعداد انگشتشماری از بازیگران همانند فرانک فی برای استعدادشان در بداههگویی در وودویل مشهور بودند. این سبک اجرای تک نفره پس از آن در دهههای 30 و 40 میلادی رشد کرد و به مرور زمان کاملتر شد.
در این میان کسی که شاید بیشترین سهم را در تبدیل استندآپ کمدی به یکی از اجزای اصلی سرگرمیهای عامهپسند آمریکا برعهده داشت، باب هوپ بازیگر وودویل بریتانیایی بود.
باب هوپ که خودش از تمجیدکنندگان فرانک فی به شمار میرفت، سبک خاص خود در اجرای برنامه ابداع کرد و از سال 1938 کار مجریگری یک برنامه رادیویی را آغاز کرد.
او برای جذاب نگهداشتن برنامه هفتگی خود و حفظ تازگی برنامههایی که به صورت مکرر برای نظامیان اجرا میکرد، یک گروه از نویسندگان استخدام کرد تا با پیگیری اخبار روز و شایعات رایج در شهرها و پایگاههای نظامی که او در آنها به اجرای برنامه میپرداخت، مواد لازم را برای اجراهای او مهیا کنند.
شیوه کلاسیک استندآپ کمدی هوپ به مرور راه خود را به عصر تلویزیون باز کرد و تبدیل به یکی از اجزای اصلی برنامههای متنوع مانند شوی تلویزیونی «اد سالیوان» شد. در دهه 50 میلادی موج جدیدی از کمدینهای استندآپ نمایان شدند که دیگر شیوه مکانیکی لطیفهگویان پیشین را به کار نمیبردند.
حمید ماهی صفت
پیشگام این نسل از کمدینها مورت سال بود که از سوی بسیاری به عنوان اولین استندآپ کمدین مدرن در نظر گرفته میشود.
مورتون لیون سال بازیگر و کمدین کاناداییالاصل آمریکایی، نخستین کسی بود که با ظاهری معمولی در برنامههای خود ظاهر میشد و در کمدی خود به صورت هوشمندانهای از موضوعات مبتنی بر حقیقت و سیاست استفاده میکرد.
او کسی بود که به دیگر کمدینها نشان داد استندآپ کمدی میتواند هوشمند، شخصی و درگیر مسائل جامعه باشد.
پس از آن هنرمندان بسیاری همچون باب نیوهارت، شلی برمن و تیم کمدی مایک نیکلاس و الن می هر یک به نوبه خود چیز تازهای در کار استندآپ کمدی ارائه کردند. حتی هنرمندان آمریکایی آفریقاییتبار از استندآپ کمدی به عنوان پایگاهی برای اظهار نظرهای گزنده درباره تبعیض نژادی در دوران جنبش حقوق مدنی آمریکا استفاده میکردند.
لنی بروس با نام واقعی لئونارد آلفرد اشنایدر یکی از تاثیرگذارترین چهرههای استندآپ کمدی در میان این نامها است. او بیشتر دوران کاری خود را در کلوبهای کوچک به اجرای برنامه پرداخت.
این کمدین در برنامههای خود به حساسترین و مورد احترامترین موضوعهای آمریکا حمله میکرد. او چهره عریان خود را بیش از هر کمدین پیش از خود برای تماشاگران به نمایش میگذاشت.
این کمدین به خاطر کارهای خود بارها دستگیر شد و مدتهای زیادی درگیر مسائل قانونی بود، چیزی که به قیمت از بین رفتن کارش تمام شد. او در سال 1966 و در اثر استفاده بیش از حد از موادمخدر درگذشت.
پس از خلاقیتها و ابداعات لنی بروس در کار استندآپ کمدی در دهه 60 میلادی، شکل جدیدی از کار استندآپ کمدی در دهه 70 میلادی از راه رسید. استندآپ کمدینهای جدید سریعتر و نرمتر بودند و مسائل شخصی را با موضوعات سیاسی اجتماعی تلفیق میکردند.
کمدینهای این نسل تنها ستاره نبودند، بلکه تبدیل به نمادهای دهه 70 شدند. از چهرههای شاخص این دوره میتوان جرج کارلین و ریچارد پریور را نام برد. یکی از نکات جالب در این میان این که بیان چیزهایی که روزگاری باعث زندانیشدن لنی بروس شد، سبب ساز شهرت کارلین در دهه 70 میلادی بود.
اگر دهه 70 میلادی را به عنوان زمان مقبولیت و شهرت استندآپ کمدی میان مردم در نظر بگیریم، دهه 80 میلادی زمان انفجار استندآپکمدی بود.
در آن دوران کلوبهای کمدی زیادی در سراسر آمریکا مشغول به کار بودند، به گونهای که در هر گوشه آمریکا استندآپکمدی حضور داشت. این حضور فراگیر سببساز شهرت کمدینها در دهه 80 بود.
در حالی که کسانی همانند جرج کارلین و رابین ویلیامز از دهه 70 همچنان به موفقیتهای خود ادامه میدادند، نامهای جدیدی مانند ووپی گلدبرگ، دنیس لیری، استیون رایت، رزی اودانل و دیگران تماشاگران زیادی را مجذوب خود کردند.
حسن ریوندی
در پایان دهه 80 میلادی استندآپکمدی به اوج محبوبیت خود رسیده بود. کلوبهای کمدی در هر گوشه آمریکا به چشم میخوردند و استندآپکمدینها در برنامههای تلویزیونی حضور چشمگیری داشتند. این گستردگی و افزایش بیش ازحد کلوبها در بازار اثر مخربی داشت.
نیاز کلوبها برای نمایشهای هر شب به این معنا بود که به مرور از کیفیت کار کمدینها کاسته خواهد شد. نمایش بیش از اندازه کمدی در این دوران سبب شده بود که تمیز دادن کار خوب از بد دشوار شود.
این واقعیت که کمدینها همهجا حضور داشتند، بدین معنا بود که کمدینهای بد هم زیاد شده بودند. در نتیجه بسیاری از کلوبها بسته شدند و بسیاری از برنامههای کمدی تعطیل شد. در این میان برنامههای طنز تلویزیونی برخی از درخشانترین استعدادهای استندآپکمدی را بلعیدند.
برای نمونه بیل کازبی که تبدیل به پایه برنامه تلویزیونی محبوب شبکه NBC به نام «شوی کازبی» شد و یا جری ساینفیلد که برنامه «ساینفیلد» را تبدیل به یکی از موفقترین طنزهای تلویزیونی دهه 1990 کرد.
هرچند که استندآپ کمدی در آغاز دهه 90 میلادی با افول روبهرو شد، اما با پایان دهه 90 و ورود به قرن 21 استندآپکمدی دوباره از خاک برخاست. در این دورا ن برنامههایی مانند «پادشاهان اصیل کمدی» دوباره رونق را به سالنهای نمایش بازگرداندند.
کریس راک یکی از چهرههایی است که در این دوران به اوج رسید و تبدیل به یکی از بزرگترین چهرههای عرصه استندآپ کمدی شد.
اکنون به نظر میرسد که استندآپ کمدی دوباره به روزهای طلایی خود بازگشته است، و از کلوبها تا تلویزیون و اینترنت بیش از پیش فرصت دیده شدن و پیدا کردن تماشاگران جدید مقابل استندآپکمدینها قرار دارد.
استندآپکمدی وابسته به تجربیات مشترک، پیشفرضها و حتی تفاوتهای ظریف زبانی است و بنابراین به ندرت به خارج از مرزهای یک ملت سفر میکند.
موازی با ظهور استندآپکمدی در آمریکا، سنت استندآپ در سایر کشورها به خصوص انگلستان جدای آنچه که در آمریکا اتفاق میافتاد، در حال توسعه بود. برای نمونه استندآپکمدی بریتانیا بسیار قدیمی است و ریشه در هنرمندان موزیکهال قرنهای 19 و 20 میلادی دارد.
استند آپ کمدی چیست؟
استند آپ کمدی سبکی از کمدی ست که در آن کمدین در برابر بینندگانش میایستد و مستقیم با آنها صحبت میکند. استند آپ کمدی مثل یک تئاتر با اجرای یک نفره است با این تفاوت که آن یک نفر معمولا نقشی بازی نمیکند و هدف از سخنان در درجه اول خنده بینندگان است.
روش های استندآپ کمدینها با یکدیگر بسیار متفاوت است. از روش بمباران جوکهای کوتاه پشت سر هم مثل کارهای جیمی کار تا داستانهای طولانی لنی بروس یا سبک روایت گفتوگویی ادی ایزارد. برخی از کمدینها از موسیقی، ابزار تئاتر یا حتی شعبده هم استفاده میکنند.
استند آپ معمولا در کلوبهای کمدی، بارها، کلوپ های شبانه، کالجها و تئاترها اجرا میشود و از طریق اینترنت یا تلویزیون یا دی وی دی پخش میشود.
این ژانر هنری به دلیل ارتباط مستقیم با تماشاگر معمولا کمتر تحت تاثیر سانسور رسانهای قرار میگیرد و به این ترتیب آرام آرام تبدیل به یک ژانر منتقد و حتی اعتراضی شد و سبکهای مثل استندآپ کمدی سیاه هم که با خنده و طنز سعی در نشاندادن مشکلات جامعه داشت ظهور کرد و اتفاقا بسیار هم موفق بود .
از آنجا که به شکل خندهداری خندیدن به فلاکتها و نقطه ضعفها و بدبختی بسیار راحتتر است و کمدینهای سیاه کارهایشان معمولا طنز بیشتری دارد.
بسیاری از مسائل ناگفته یا ممنوع در اجراهای استند آپ به راحتی بیان میشود. البته هزینههایی هم برای کمدینها داشته است. زندانرفتن لنی بروس به خاطر استفاده از زبان شنیع و دستگیر شدن جرج کارلین به خاطر جوک معروف «هفت کلمه که نمیتوانیم در تلویزیون بگوییم» از نمونههای مشهور آن است.
امروز هم جنجالهایی به خاطر بعضی استند آپها پیش میآید . نمونه آن جنجالهای پیرامون استند آپ داتیل تاش به خاطر جوک گفتن درباره تجاوز یا مورد جدید لوییز سی کی به خاطر جوک «می دانم . . . اما شاید» است.
با وجود تمام این مسائل، استند آپ کمدی شاید امروز یکی از آزادترین ژانرهای هنری باشد و همین باعث میشود که بسیاری از کمدینها نیمی از جوکها را به سیاست اختصاص دهند، مثل رابین ویلیامز، یا کل کمدی آنها سیاسی باشد، مثل بیل هیکس و لوییز بلک و حتی در مواردی نادر مثل جرج کارلین (فیلسوف استند آپ کمدینها) کاملا وارد مسائل و تابوهای فلسفی شود یا ادی ایزارد با سبک منحصر به فرد فوقالعادهاش تماما در تاریخ و اسطوره جوک میسازد.
البته همچنان کمدینهای تهیمغزی مثل جیم نورتن هم هستند که صرفا از مسائل جنسی جوک میسازند، اما کمدی کمدیست و خندیدن به خودی خود پدیده جالبیست.