اگر بخواهیم بررسی کارنامه لوکاس فیلم را ادامه بدهیم باید بگوییم این کمپانی تنها به خلق شاهکارهایی چون «جنگ ستارگان» و «ایندیانا جونز» نپرداخت بلکه زیر شاخههای کمپانی نیز تاثیری شگرف در صنعت سینما به جا گذاشتهاند.
صدا، دوربین ... فناوری!
یکی از زیر شاخه های اصلی لوکاس فیلم کمپانی «Skywalker Sound» است. این مرکز دارای تخصصی ترین تاسیسات و تجهیزات در عرصه مهندسی صدا و در تمامی بخش های صدابرداری، صداگذاری، میکس و تدوین و ضبط موسیقی است و کار خود را از ۱۹۷۵ و تحت مدیریت لوکاس فیلم آغاز کرده است؛ تاسیساتی که امروزه از یک ضبط تک ساز تا گروه ارکستری ۱۳۰ نفره را در خود جا می دهد و سالانه غیر از کار بر روی پروژه های تلویزیونی و تبلیغاتی، مسئولیت صدای بیش از ۳۰ فیلم هالیوودی را نیز بر عهده دارد.
اولین درخشش آنها در سال ۱۹۷۷ و با اکران جنگ ستارگان به وقوع پیوست و با آنکه در آن سال هنوز بخش بهترین صداگذاری در جوایز اسکار وجود نداشت، یک جایزه با عنوان «اسکار دستاوردهای ویژه» دریافت کردند. از آن سال به بعد و تا به امروز هنرمندان و متخصصان «Skywalker Sound» هر ساله نامزد و ۱۸ بار برنده جایزه اسکار بوده اند.
اما زیر شاخه دیگر لوکاس فیلم یعنی «Industrial Light & Magic» یا به اختصار «ILM» از این هم موفق تر عمل کرده است. پیدایش این کمپانی هم با ساخت «جنگ ستارگان» گره خورده است. زمانی که جرج لوکاس روی فیلم کار می کرد متوجه شد که هیچ یک از کمپانی های موجود، توانایی خلق جلوه های ویژه مورد نظر او را ندارند. بنابراین وی گروهی از خلاق ترین دانشجویان، هنرمندان و مهندسان را گرد هم جمع کرد تا بصورت اختصاصی روی جنگ ستارگان کار کنند. سکانس های نفسگیری که آنها خلق کردند جایزه اسکار بهترین جلوه های ویژه سال ۱۹۷۷ را برایشان به همراه داشت.
سال ۱۹۷۹ لوکاس فیلم، دکتر «اد کاتمال» را برای سرپرستی بخش گرافیک کامپیوتری «ILM» به خدمت گرفت که به نوآوری های نفس گیری در این حوزه انجامید. این بخش در سال ۱۹۸۶ و در ازای ۵ میلیون دلار به استیو جابز مدیر عامل اخراجی اپل در آن زمان فروخته شد و به یکی از موفق ترین کمپانی های تاریخ سینما و انیمیشن یعنی پیکسار تبدیل شد.
هم اکنون لوکاس فیلم این ILM را «بزرگترین و پیشرفته ترین مرکز افکت های دیجیتالی در صنعت سرگرمی» معرفی می کند. آنها نه تنها روش های قدیمی همچون فیلمبرداری صفحه آبی، مدلسازی سازه ها و Matte Painting را به کمال رساندند بلکه پیشگامان استفاده از دوربین های کنترل حرکتی و کامپوزیت های نوری و خالق تکنیک هایی چون مورفینگ بودند که اوج استفاده از آن در T-۱۰۰۰ یا همان مرد جیوه ای در فیلم «ترمیناتور» بود. در این سال ها «ILM» به غیر از محصولات کمپانی مادر خود – لوکاس فیلم - روی صدها فیلم سینمایی دیگر نیز کار کرده است؛ پروژه های عظیمی چون سری فیلم های «هری پاتر»، «دزدان دریایی کارائیب»، «مردان سیاه پوش»، «تبدیل شوندگان» و «ماموریت غیر ممکن»
آنها همچنین مسئولیت جلوه های ویژه بسیاری از فیلم های استون اسپیلبرگ همچون E.T موجود فرازمینی (۱۹۸۲)، سری فیلم های «ترمیناتور» و «پارک ژوراسیک» را بر عهده داشتند. «ILM» نه تنها در پروژه های پیچیده و خلق جلوه های ویژه پر زرق و برق تبحر دارد بلکه برای افزودن جلوه های تصویری ظریف و جزئیات ریز و درشت در فیلم هایی چون فهرست شیندلر(۱۹۹۳)، فارست گامپ (۱۹۹۴) و بسیاری از فیلم های وودی آلن حضور داشته اند.
مجموعه فعالیتی که طی این سال ها بیش از ۱۵ جایزه اسکار در بخش بهترین جلوه های ویژه و بیش از ۲۴ جایزه اسکار علمی و فنی برای کمپانی به همراه داشته است و آنها را به یکی از پیشروترین مراکز در حوزه گرافیک کامپیوتری، جلوه های ویژه و پروسه های پس تولید تبدیل کرده است.
ما هم شکست می خوریم
تولیدات لوکاس فیلم همیشه هم با موفقیت همراه نبوده است. دیوارنویسی آمریکایی۲ (۱۹۷۹) به امید تکرار موفقیت خیره کننده قسمت اول خود تقریبا از همان گروه بازیگران قبلی استفاده کرد و با وجود آنکه «ران هاوارد» و «هریسون فورد» اسم و رسم بیشتری نسبت به سال ۱۹۷۳ داشتند اما نتیجه کار با تنها ۱۵ میلیون دلار فروش و در مقایسه با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون دلاری نسخه قبلی، یک شکست کامل بود.
کمدی-داستانی اردکی به نام هاوارد (۱۹۸۶) که قرار بود اقتباسی سینمای از کتابی کمیک مصور به همین نام باشد تقریبا در تمام بخش ها زرشک طلایی را از آن خود کرد و یکی از بدترین فیلم های ساخته شده لقب گرفت و فیلم موزیکال-عروسکی لابیرنت (۱۹۸۶) با وجود آن که به یک فیلم کالت تبدیل شد و سال ها بعد مریدان خود را داشت اما حتی نصف هزینه تولید ۲۵ میلیون دلاری خود را هم جبران نکرد و کارگردان آن «جیم هنسون» مرد افسانه ای دنیای عروسکی و کارتونیست ها تا آخر عمر خود دیگر فیلم بلندی را کارگردانی نکرد.
دوباره جنگی دیگر، جنگ ستارگان
اما بعد از گذشت سال ها دوباره نوبت ستاره محبوب لوکاس فیلم بود. سال ۱۹۹۷ و در بیست سالگی «جنگ ستارگان» لوکاس فیلم به عنوان پیش درآمد، نسخه ای بهبود یافته با تکنولوژی های جدید را به همراه اندکی تغییرات به پرده های سینما فرستاد. با وجود آن که طرفداران متعصب جنگ ستارگان آن را توهینی به نسخه اولیه فیلم می دانستند، اما فروش ۲۵۰ میلیون دلاری درستی این تصمیم را تایید کرد.
اما لوکاس فیلم در نظر داشت سه گانه دیگری از این فیلم را تولید کند. فیلم هایی که از لحاظ زمانی مقدم بر فیلم های قبلی بودند و داستان شخصیت ها را از سال ها قبل روایت می کند.
اولین فیلم سری جدید، جنگ ستارگان اپیزود اول: تهدید شبح (۱۹۹۹) نام گرفت. ۱۶ سال بعد از اکران آخرین اپیزود جنگ ستارگان و زمانی که جرج لوکاس متقاعد شد که تکنولوژی مورد نیاز او برای ساخت جلوه های ویژه فیلم در دسترس است، کار تولید تهدید شبح آغاز شد. فیلم در انگلستان و صحرای تونس فیلمبرداری شد و از پیچیده ترین و سنگین ترین جلوه های دیجیتالی بهره برد تا جایی بعضی شخصیت های آن در دنیای واقعی وجود ندارند و کاملا کامپیوتری هستند.
منتقدان، سکانس های اکشن و جلوه های ویژه فیلم را ستودند ولی انتقادات تندی را علیه فیلمنامه و شخصیت سازی و بازی ها مطرح کردند. مخالفت هایی که در هیاهوی پوشش خبری بی سابقه ای که فیلم با توجه به جایگاهش در حافظه و فرهنگ عامه صنعت سینمای آمریکا داشت گم شد. «تهدید شبح» با احتساب فروش نسخه سه بعدی آن بیش از یک میلیارد دلار فروش کرد و پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما تا آن زمان بعد از «تایتانیک» شد؛ فروشی که در هیچ یک از قسمت های قبلی و بعدی تکرار نشد.
نسخه بعدی، جنگ ستارگان اپیزود دوم: حمله کلونها (۲۰۰۲) بود و با وجود آن که با ۱۴۲ دقیقه طولانی ترین اپیزود کل این مجموعه بود اما تنها ۶۵۰ میلیون دلار فروش داشت و در نهایت با اکران جنگ ستارگان اپیزود سوم: انتقام سیت (۲۰۰۵) پرونده سه گانه دوم و مجموعه جنگ ستارگان به پایان رسید.
مجموعهای که در طی دهه ها میلیون ها نفر را به سالنهای سینما کشاند و تاثیرات عمیقی در فرهنگ، ادبیات، هنر، اقتصاد، تکنولوژی و حتی سیاست دنیا به جا گذاشت.
با پایان مجموعه «جنگ ستارگان» در سال ۲۰۰۵ بنیاد فیلم آمریکا به پاس قدردانی از خالق آن جایزه یک عمر دستاورد هنری خود را به جرج لوکاس تقدیم کرد و شبکه دیسکاوری او را در لیست صد آمریکایی برتر تاریخ قرار داد.
سال ۲۰۱۲ جرج لوکاس در مصاحبه با مجله امپایر بازنشستگی خود از ساخت فیلم های پر هزینه و بزرگ را اعلام کرد و گفت که تنها به ساخت فیلم های شخصی به عنوان سرگرمی ادامه خواهد داد.
در نهایت در سال ۲۰۱۲ دیزنی، با پرداخت ۴ میلیارد دلار مالکیت لوکاس فیلم را به دست آورد و به فصلی طولانی و پر افتخار از این کمپانی پایان داد.
دیزنی هم اکنون برنامه های بلند پروازانه ای برای دارایی جدید خود دارد و تصمیم برای ساخت یک سه گانه دیگر از جنگ ستارگان را اعلام کرده است. سه گانه ای که حضور جرج لوکاس به عنوان مغز متفکر و خالق این کهکشان جذاب در آن در هاله ای از ابهام است و تردیدهای جدی را در ذهن طرفداران متعصب و بی شمار آن ایجاد کرده است.
با این حال و با وجود هر پیشامدی می توان اطمینان داشت که نام لوکاس فیلم برای همیشه در صنعت فیلمسازی و دنیای فناوری حک شده است. تنها استودیوی فیلمسازی که مدال ملی تکنولوژی آمریکا را برای فعالیت های خود به دست آورد و بیش از هر کمپانی دیگری تخیل را بر پرده های سینما مجسم کرد.
این تاریخچه موفق و این مسیر پر افتخار بدون شک بیش از هر چیزی به حضور خالقش - جرج لوکاس - گره خورده است. مردی که عقیده داشت: «راز کار این جاست که نا امید نشوید و این کاری بسیار سخت است. چرا که وقتی کاری ارزشمند انجام می دهید تا سر حد ناامیدی خواهید رفت، ولی این تنها راه عبور به سوی دیگر است.»