یکی از مهمترین دستاوردهای موسیقی در دهه 1960 این بود که نوازندگان (یا به بیان دقیق تر گیتاریست ها) هم توانستند بعضا در حد خواننده ها ستاره شوند. جف بک، اریک کلپتون، جیمی پیج، جیمی هندریکس، دون آلمن و... شهرت شان به دلیل نوازندگی بود هرچند که بعضی از آنها خوانندگی هم می کردند اما مقبولیت آنها برای نوازندگی بود (مثال کلپتون از اوایل دهه 1970 مشخصا به خوانندگی توجه کرد).
این جریان باعث شد بعدها در دهه 1980 هنرمندانی در موسیقی راک مطرح شوند که تنها نوازنده گیتار الکتریک بودند و به آنها گیتاریست های موسیقی راک بدون کلام (instrumental rock guitarist) می گفتند. یک فرق ساده بر جریان متداول موسیقی راک داشت.
در این موسیقی ملودی اصلی به جای وکال برای گیتار الکتریک ساخته می شود. سرآمد آنها که در اواخر دهه 1980 مطرح شد، جو ساتریانی بود اما او تنها هنرمند این سبک از موسیقی نبود. در این مطلب سه تن از بزرگان این مکتب موسیقایی را به شما معرفی می کنیم.
جو ساتریانی
اینگوی مالمستین؛
تکنیک فوق العاده زیر سایه بزرگان کلاسیک
مالمستین تکنیکی ترین گیتاریست موسیقی هاردارک است که در دهه هشتاد میلادی ظهور کرد. مالمستین با سال ها تمرینات سخت و جدی در کنار عشقی که به آهنگسازان موسیقی کلاسیک نظیر باخ، بتهوون و پاگانینی داشت، توانست روش های خیره کننده جدیدی را ترکیب و خلق کند و با سبک باروک، گوتیک متمایزش در آهنگسازی و سولوهای بسیار سریع، کتاب نوازندگی گیتار هوی متال را از نو بازنویسی کند.
اولین آلبوم بی کلام او به نام «Rising Force» سطح انتظارات گیتاریست های پرشور هارد راک را بالا برد و منشا تغییر بزرگی در پدیده جدیدی شد که «sherdding» نام گرفته بود (سبکی برای نوازندگی گیتارلید) که در آن تمرکز اصلی بیش از نوشتن قطعات روی نوازندگی پرسرعت و لیک های (Lick) استادانه است.
مالمستین در دهه هشتاد یک سری آلبوم منتشر کرد که به جز تغییرات نامحسوسی در رویکرد و اجرا به شدت شبیه به آلبوم اول او بودند. درنتیجه منتقدان او را متهم کردند که به لحاظ هنری پیشرفت چندانی نکرده است. همچنین او به تاکید بیش از حد روی تکنیک و تولید موسیقی مکانیکی، کسل کننده و خودخواهانه محکوم شد، موسیقی ای که هیچ ظرافتی نداشت و به احساسات فضایی نمی داد.
مالمستین به اتهامات مذکور اینطور پاسخ داد که چون از ابتدا موسیقی ای که به آن عشق می ورزیده را خلق کرده است نیازی به پروراندن چیزی بیش از آن احساس نمی کند و تاکید داشت که عشق او از دل نوازندگی اش منتقل می شود. او همچنین تاکید داشت که این تقلیدکنندگان او هستند که جایگاه موسیقی نگاری و آهنگسازی را به سطح نوازندگی مکانیکی تقلیل داده اند تا توانایی خود در نوازندگی را به رخ بشکند، نه خود او. هرچه زمان به سمت اواخر دهه هشتاد پیش رفت مالمستین بیشتر از زمره هنرمندان مورد علاقه مخاطبان متال دور می شد و حتی برخی از هواداران موزیسین او از او تو تمرینات مشقت باری که برای تقلیدش لازم بود خسته شدند.
مالمستین بعد از این جریانات و یک سری مشکلات شخصی، اتفاقات ناگوار و حتی صدمات جسمی بالاخره به میدان بازگشت و با کمپانی های معدودی کارش را ادامه داد و همچنان در سبک نئو- کلاسیک خودش، موسیقی ای که بدان عشق می ورزید به خلق آثار دیگری پرداخت و در سال 2002 به تیتر اخبار موسیقی بازگشت.
اینگوی مالمستین در سال 1963، در استکهلم سوئد به دنیا آمد، زمانی که هفت سال داشت برنامه ویژه ای که به مناسبت مرگ جیمی هندریکس از تلویزیون پخش می شد را دید که در بخشی از آن یکی از اجراهای زنده جیمی هندریکس نمایش داده می شد. وقتی جیمی هندریکس را روی صحنه در حالیکه گیتارش را به آتش کشیده بود دید عاشق این ساز شد و سعی کرد نواختن آثار هنرمندان مورد علاقه اش هندریکس و گروه دیپ پریل (Deep Purple) را فرا گیرد.
او بیست آلبوم استودیویی سولو و چندین آلبوم در همکاری با هنرمندان دیگر تولید کرد. از جمله همکاری های مهم او همکاری با گروه «جی 3» (G3) بود که گروهی متشکل از جو ستریانی، استیو وای و جان پتروچی است. او آخرین آلبوم استودیوی خود را در سال 2010 منتشر کرد.
استیو وای:
استاد کوچک ایتالیایی
استیو وای (Steven Siro Vai)، گیتاریست آمریکایی از یک خانواده مهاجر ایتالیایی متولد نیویورک، آهنگساز و تهیه کننده موسیقی و برنده سه جایزه گرمی است. وای در سال 1960 به دنیا آمد ودر سال 1973 یعنی زمانی که سیزده سال داشت نواختن گیتار را آغاز کرد. یک سال بعد شاگرد جو ستریانی شد و پس از مدتی همراه با اودر گروه های محلی بسیاری همکاری کرد. او تحت تاثیر گیتاریست های بزرگ بسیاری همچون جف بک، جیمی پیج، ریچی بلک مور جیمی هندریکس و گیتاریست جز فیوژن، آلن هولدورث و البته مهمتر از همه فرانک زاپا بوده است.
حرفه او با علاقه و عشق شدیدش به موسیقی زاپا آغاز می شود. وای رونوشتی از سولوهای گیتار زاپا را برای او پست کرد. زاپا بعد از اولین ملاقاتش با وای به شدت تحت تاثیر گیتاریست جوان مستعد قرار گرفت به طوری که وای را استخدام کرد تا موسیقی راک سمفونکی اش را که مجموعه ظاهرا بی پایانی از تجربه های گوناگونش بود رونویسی کند.
در این دوره که مرحله اساسی و مهمی در حرفه وای بود استعدادش به خوبی به نمایش گذاشته شد، مخصوصا در دو قطعه «Moggio» و «Stevie’s Spanking» که همکاری با زاپای کبیر بود. زاپا با عنوان «استاد کوچک ایتالیایی» از وای یاد کرده است و در بروشورهای اجرا از او با عنوان «stunt guitarist» (به معنی گیتاریست بدل یا جایگزین) نام برده می شد. او در سال 1982 از زاپا جدا شد و به کالیفرنیا رفت. جایی که اولین آلبومش به نام«Flex-Able» را منتشر نمود و در چند گروه مختلف کار کرد. او در سال 1984 در گروه آلکاتراز (Alcatrazz) جایگزین مالمستین شد.
سال 1985 به گروه جدیدالتاسیس دیوید لی راث (David Lee Roth) پیوست. آلبوم هایی که با این گروه منتشر کرد در کنار تورهایی که برگزار کردند و ویدئوهایی که همراه آلبوم ها بیرون می دادند همگی به شهرت و محبوبیت وای افزود و او را تبدیل به یک گیتاریست سرشناس کرد. او موزیسین بسیار پرکاری بوده و در کنار هشت آلبوم سولوی استودیویی که از سال 1984 تا 2012 منتشر شده اند، با گروه ها و موزیسن های بسیاری همکاری کرده و در تورها و اجراهای بی شماری شرکت داشته است.
به دید منتقدان مهمترین و تاثیرگذارترین آلبوم سولوی او «Passion and Warfare» تولید سال 1990 است که قطعه ای در آن به نام «For the Love of God» به شدت مورد توجه رسانه های موسیقی قرار گرفت. او به داشتن توانایی بالای تکنیکی و دانش عمیق تئوری موسیقی معروف است و یکی از بزرگترین گیتاریست های تاریخ راک محسوب می شود.
اریک جانسون:
نوازنده برجسته دیگری از تگزاس
موزیسین های کمی پیدا می شوند که به سبک شخصی منحصر به فردی می رسند، سبکی که نمی توان آن را با هیچ یک از هنرمندان در مقام مقایسه قرار داد. اما اریک جانسون یکی از آن هنرمندان است که احتمالا می توان گفت بیش از هر موزیسین دیگری در ربع قرن اخیر به این دسته از هنرمندان نزدیک می شود.
جانسون همچون گیتاریست های دیگری از تگزاس نظیر جانی وینتر، بیلی گیبونز و استیو ری ون، سبک راک جیمی هندریکس را با نیروی بلوز البرت کینگ در می آمیزد. با اینحال تاثیرپذیری او از گستره وسیعی از هنرمندان (از بیتلز و جف بک گرفته تا چت اتکینز، موزیسین جَز) باعث شده صدای گیتارش همچون اثر انگشت بی همتا و منحصر به فرد باشد.
اریک جانسون متولد سال 1954 گیتاریست، ترانه سرا و خواننده آمریکایی است. او از شهر آستین در ایالت تگزاس از یک خانواده اهل موسیقی می آید و به خاطر توانایی و مهارت در نواختن گیتار الکتریک زبانزد است. در سن یازده سالگی نواختن گیتار را آغاز کرد و در سن پانزده سالگی برای اولین بار به یک گروه حرفه ای پیوست. آنها در سال 1968 دومیی تهیه کردند که به صورت محدود منتشر شد اما چند سال بعد تبدیل به اثری شد که جایزه های بسیاری دریافت کرد.
در کنار گیتار الکتریک، در نوازندگی گیتار اکوستیک، لپ استیل، باس مهارت دارد همانطور که پیانیست و خواننده ای توانا و قدرتمند نیز محسوب می شود. گستره حرفه ای جانسون علاوه بر دربرگرفتن نوازندگی سازهای مختلف ژانرهای مختلف موسیقی را نیز پوشش می دهد و چه در کارهای استودیویی و چه در اجراهای زنده اش در سبک های مختلفی همچون بلوز الکتریکخ و اکوستیک، جز، فیوژن، موسیقی الهام گرفته از سول، فولک، نیو ایج، کلاسیکال، کانتری و وسترن فعالیت کرده است.
اعتبار او در میان گیتاریست های به نام جهان هم طراز گیتاریست هایی همچون جو ستریانی است. او برنده جایزه گرمی در سال 1991 است و مجله گیتار پلیر از او با عبارت «یکی از معتبرترین گیتاریست های روی کره زمین» یاد کرده است. جانسون صاحب هشت آلبوم استودیویی است که آخرین آن ها در سال 2014 منتشر شده است.