نام فیلم: San Andreas (سن آندرس)
ژانر: اکشن، درام، هیجانی
کارگردان : Brad Peyton
نویسنده : Carlton Cuse
بازیگران : Dwayne Johnson, Carla Gugino, Alexandra Daddario
هزینه تولید: ۱۱۰ میلیون دلار
محصول کشور: ایالات متحده آمریکا | استرالیا
کمپانی توزیع کننده: Warner Brothers Pictures
مدت زمان: ۱۱۴ دقیقه
خلاصه داستان : بعد از زلزله عظیمی در کالیفرنیا، خلبان یک هلیکوپتر نجات برای نجات دخترش دست به یک پرواز خطرناک بر فراز این ایالت میزند.
منتقد: جیمز براردینلی - امتیاز ۵ از ۱۰ (۲ از ۴)
«سن آندرس»(San Andreas) دقیقاً همان چیزی است که از آن انتظار میرود- نه بیشتر، نه کمتر. به نظر میرسد که کارگردان، بِرَد پِیتون (کارگردان فیلم، «سفر شگفت انگیز به جزیره اسرار آمیز»( Journey 2: The Mysterious Island)) و فیلمنامه نویس، کارلتون کیوس، این فیلم را بعد از شرکت در یک دوره نحوه برخورد با بلایای طبیعی سرهم کردهاند.
اگرچه به لحاظ فنی، فیلم را نمیتوان بازسازی فیلم «زلزله»(Earthquake) (۱۹۷۴) دانست، اما در «سن آندرس» بسیاری از پی رنگهای آن فیلم دیده میشوند: دانشمندی که زلزلهای را پیش بینی میکند، یک زلزله بالای ۹ ریشتر لسآنجلس را زیر و رو میکند، ریزش سد و چندین کاراکتر که از این اتفاق برای حل اختلافات خود استفاده میکنند. جابهجا شدن زمین، حریق و سیل همگی بخشی از این ترکیب هستند، اما پیشرفتهای فناوری جلوههای ویژه به «سن آندرس» اجازه میدهند تا یکی از زندهترین ترسیمهای ممکن از کشتار جمعی تا به امروز را به تصویر بکشد. این فیلم ضیافتی برای دلدادگان صحنههای مربوط به اتفاقات ناگوار است.
گرچه فیلم با ویژگیهای عمومی ژانر بلایای طبیعی سازگار است، اما بد نیست ببینیم که آیا اتفاقات دنیای واقعی بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۲۰۱۵ توانستهاند بر توانایی ما از لذت بردن از فیلمی که در آن افراد سعی میکنند زندگی خود را نجات دهند، تأثیر بگذارند یا خیر. آیا کسی هست که با دیدن فروافتادن ساختمانهایی در لسآنجلس و سن فرانسیسکو به یاد، حداقل برای لحظهای، حوادث یازده سپتامبر نیفتد؟
آیا میتوان سونامی خلیج سن فرانسیسکو (و نابود شدن پل گولدن گیت) را دید و به یاد اتفاق اقیانوس هند در سال ۲۰۰۴ نیفتاد؟ و در حالی که هنوز اثرات زلزله نپال ملموس هستند، آیا تصاویر کشتار جمعی نمای دیگری را به ذهن متبادر میکنند؟ در شرایطی که اخبار شبانگاهی به کاتالوگی از تصاویر ناراحت کننده تبدیل شدهاند، آیا جایی برای تولید مبتذل اثری مانند این باقی میماند؟ آیا «سن آندرس» راه فراری از واقعیت است یا تنها ما را به یاد رویدادهای تاریخ گذشته نه چندان دور میاندازند؟
«سن آندرس» دو خط داستانی مجزا را دنبال میکند که هرگز به هم نزدیک نمیشوند. پل جیاماتی دانشمندی به نام لورنس هیز است که تحقیقاتش درباره پیش بینی زلزله به او اجازه میدهد تا زلزله بزرگی را درست قبل از وقوع پیش بینی کند. بعد از مرگ یکی از همکارانش در جریان از بین رفتن سد هوور، هیز میتواند روشهای خود را اثبات کند و جدیدترین دادهها به او میگویند که یک بلای دو بخشی به زودی در جنوب و شمال کالیفرنیا رخ خواهد داد.
هیز بعد از صدور اظهار نظر رسمی خود، بقیه دقایق فیلم را زیر میزی کنار یک گزارشگر تلویزیونی جذاب (آرچی پنجابی) که برای مصاحبه با او به دانشگاه آمده است میگذراند.
در عین حال، ری (دواین جانسون)، یک خلبان هلیکوپتر نجات لسآنجلسی است که با نخستین لرزشها سرش حسابی شلوغ میشود. نخستین کارش نجات همسر در شرف طلاقش، اما (کارلا گوگینو) از یک آسمانخراش در حال فرو ریختن است.
بعد با نشاندن اما در صندلی کمک خلبان عازم سن فرانسیسکو میشود تا دختر نوجوانش بلیک (الکساندرا داداریو) را نجات دهد. بلیک به همراه مادر دوست پسر ترسویش، دانیل (یوان گرافود)، گیر میافتد و باید از خود مراقبت کنند. این دو با کمک یک زوج توریست، بن (هوگو جانستون-برت) و اولی (آرت پارکینسون)، سعی میکند به والدین بلیک ملحق شوند غافل از این که زلزله شماره 2 در راه است.
پل جیاماتی انتخاب خیلی خوبی برای یک دانشمند درب و داغان شده است و صحنه های مربوط به وی با فاصله از دیگران جالبترین صحنهها هستند. این باعث میشود که فرد پیش خود فکر کند که اگر کل فیلم درباره شخصیت او بود، آیا فیلم بهتری نمیشد؟ فیلم ضعیف اما سرگرم کننده تر «گردباد»(Twister) با استفاده از رویکرد مشابهی قهرمانانش را به افرادی تبدیل میکند که به دنبال راه های جدیدی برای پیش بینی تندبادها هستند. دواین جانسون انتخاب خوبی برای نقش یک آتش نشان نیست.
این فیلم نه تنها نتوانسته از استعدادهای منحصر به فرد وی استفاده کند (فقط یک بار مشت میزند)، بلکه از او انتظار دارد تا عواطفی را بروز دهد که به فردی در سایز وی نمیآیند. کارلا گوگینو و الکساندرا داداریو فقط برای نمایش خود در فیلم حضور دارند به خصوص این که اولین صحنه ای که از داداریو میبینیم او در وان حمام است. شاید بتوان از گوگینو به خاطر بازیاش تقدیر کرد چون اغلب در حال نشان دادن شوک و ترس است که بعد از تولید به فیلم اضافه شدهاند.
لیست مشکلات «سن آندرس» بسیار طولانی است (شامل بد جلوه دادن فیزیک و جغرافیا که باعث ناراحتی جامعه علمی خواهد شد) اما حداقل فاجعه را نشان میدهد. تمام سکانسهای تماشایی در این تریلر دیده میشود، گرچه تماشای این چیزها در سراسر مدت زمان ۱۱۴ دقیقه فیلم غیرضروری است، اما حداقل بودجه فیلم را میتوان دید که کجا هزینه شده است.
اشکال اصلی «سن آندرس» همان اشکال ساختاری اکثر فیلمهای بلا محور است: یعنی داستان و شخصیت سازی قربانی اتفاقات ناگهانی میشوند. آنچه در یک اسپات تلویزیونی سی ثانیه ای یا تریلر دو دقیقه ای جذاب است میتواند با پرداختن بیش از حد به انسانها خسته کننده شود. و همان طور که هر کارشناس پ*ورن میتواند شهادت دهد، فیلم سازی درباره «مانی شات[1]» است و نه رد و بدل دیالوگ بین افراد.