امین شجاعی پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۰

آزاده صمدی در این دو سه ساله اخیر حضور پیوسته‌ای در تئاتر داشته است. «پی دو» و «این زندگی مال کیه» آخرین اجراهای صحنه‌ای آزاده صمدی محسوب می‌شوند.

آزاده صمدی در نمایش زبان اصلی در نقش یک دختر شهرستانی که درباره همسرش به چالش رسیده است تلاش می‌کند وجوهات انسانی این شخصیت را قابل باور برای مخاطب بازی کند. با صمدی درباره ویژگی نمایش و شخصیت پریسا گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

 

آزاده صمدی و چالش با همسر در «زبان اصلی»

 

چقدر به‌روز بودن مضمون نمایش زبان اصلی باعث شد در این نمایش بازی کنید؟

تاثیر زیادی داشت. در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که آدم‌ها درگیر مشکل عدم ایجاد رابطه درست با یکدیگر شده‌اند و دیدم اگر این نمایش بتواند به عنوان یک طرح سوال یا مشکل مورد توجه مخاطب قرار بگیرد. می‌تواند تبعات مثبتی داشته باشد. روند رو به رشد جدایی و طلاق در جامعه نگران‌کننده شده است.

با انجام این کارهای فرهنگی شاید باعث شود آدم‌ها کمی جدی‌تر به این مقوله فکر کنند و این پرسش را نزد خودشان مطرح کنند که چرا نمی‌توانند با طرف مقابل‌شان حرف بزنند. شاید با این رویه مشکلات‌شان مطرح شود. مشاوره رفتن هم چیز بدی نیست. چرا باید بگذاریم شکاف میان رابطه مشترک روز به روز افزایش پیدا کند. چرا بلد نیستیم مشکلاتمان را حل کنیم. همه این عوامل باعث شد که درگیر حضور در این نمایش بشوم.

 

یکی از ویژگی نمایش این است که هیچ‌کدام از طرف مخاصمه را مقصر صرف نمی‌داند؟

در به وجودن آمدن چالش در هر رابطه‌ای یک نفر مقصر نیست.

 

آزاده صمدی و چالش با همسر در «زبان اصلی»

 

یعنی هیچ‌وقت در گسست رابطه‌ای یک نفر به طور کامل مقصر نبوده است ؟

 نه، قطعیتی وجود ندارد. در کلیت دو طرف قضیه به شکلی مقصر هستند. در ازدواج و یا رابطه دو نفره آدم‌ها می‌بایست باید خیلی بلد باشند زبان هم را بفهمند و در این راه تلاش هم انجام بدهند رابطه مشترک داشتن مسئولیت‌آور است.

موقعی که شخصی این مسئولیت را می‌پذیرد باید پای آن بایستند. بارها دیده شده در این نوع اختلافات فرد سومی پیشنهاد پیش دکتر روانکاو را مطرح می‌کند. دو طرف فوری موضع می‌گیرند و می‌گویند مگر من مشکلی دارم و یا مگر من دیوانه‌ام. در حالی که در جوامع مدرن این‌که مردم به تراپیست مراجعه کنند و یا این‌که بلد باشند خودت را بشناسند یک امر عادی محسوب می‌شود. در زبان اصلی هم تلاش کردیم یک خورده این جوری با قضیه برخورد کنیم.

 

رفتن نزد دکتر روانکاو چیزی نیست که در طبقه زیر متوسط ما عادی به نظر برسد؟

ربطی به مرفه و متوسط بودن طبقه اجتماعی شخص ندارد. در جامعه ما بابت این قضیه و خیلی دیگر از مسائل فرهنگ‌سازی صورت نگرفته است. به طور مثال سال‌ها طول کشید که در بین خانواده‌ها این عادت شکل بگیرد که فرزندانشان را به مهد کودک ببرند و تحققات نشان داد مهد کودک و پیش دبستانی رفتن برای کودک یک آماده‌سازی موثر و کارا برای ورود به دوران تحصیل است تا بتواند به وظایف اجتماعی‌اش آگاه بشود. در مورد تراپی رفتن هم باید دیر یا زود چنین اتفاقی رخ بدهد البته نسبت به گذشته در این زمینه‌ها پیشرفت‌هایی داشته‌ایم.

 

در دهه پنجاه و شصت سینماگر روشنفکری مثل داریوش مهرجویی جریان تراپ درمانی و روان پزشکی را با زبانی طنز به چالش کشاند؟

من درباره موقعیتی که ناگهان بین طبقه روشنفکر رواج پیدا می‌کند حرف نمی‌زنم. من ریشه‌ای این قضیه را نگاه می‌کنم. اگر آدم‌ها قصد بچه‌دار شدن دارند قبلش باید بدانند که چه کاری می‌خواهند انجام بدهند. قبلش برنامه‌ریزی داشته باشند و با چند تا مشاور تربیتی کودک هم مشاوره کنند. قرار نیست ما همه چیز را بدانیم.

خوشبختانه با یک کلیک ساده در اینترنت می‌توانیم خیلی از این ندانسته‌ها را بدانیم. به نظرم سوای این مسائل اگر مشکلات میان دو نفر حاد شد خیلی دوستانه می‌توانند از یکدیگر جدا شوند. هیچ مشکلی هم نیست و این جدایی را شکست نمی‌دانم.

 

این عدم ارتباط بین دو نفر چقدر ریشه در خودخواهی آدم‌ها دارد؟

بحثش گسترده است. باید این مساله توسط کارشناسان مورد واکاوی قرار بگیرد.

 

جایی در نمایش مهدی خطاب به قاضی می‌گوید پدر و مادرهای ما در زندگی مشترک گذشت داشتند. چیزی که در نسل جوان وجود ندارد‌؟

شرایط زمانه تغییر کرده است. در جامعه امروز ما تعاریف از مسائل مختلف دستخوش تغییرات جدی شده است. الان زنان پا به پای مردان در بیرون خانه کار می‌کنند و موقعیت اجتماعی پیدا کرده‌اند و در خانه هم به اوضاع رسیدگی می‌کنند.

باید از مسائل تعاریف خودمان را پیدا کنیم. نمی‌توانیم شرایط امروز جامعه امروز را با جامعه سنتی چند دهه قبل مقایسه کنیم. زمانی بود که وظیفه مادر فقط رسیدگی به فرزندان بود اما امروز این قضیه مشارکتی شده است. به‌واسطه مباحث اقتصادی زندگی‌ها خیلی سخت شده است. باید در خانواده امروز تقسیم کار انجام بشود.

 

آزاده صمدی و چالش با همسر در «زبان اصلی»

 

پریسای نمایش زبان اصلی چه نوع دختر شهرستانی است؟

 دختر شهرستانی که تجارب زیادی دارد. متاسفانه تعابیر غلطی از واژه شهرستانی بودن وجود دارد. پریسا در یک شهرستان بزرگ (‌مشهد‌) زندگی کرده است و بعد از ازدواج همپای همسرش کار می‌کند و تلاش می‌کند از زندگی عقب نماند.

از یک جایی به بعد در بحران زندگی مشترک‌اش کم آورده است و نتوانسته مشکلاتش را حل کند و خودش و شوهرش تعابیر و تفاسیر خاص خودشان را بدون هیچ اشتراکی از مسائل دارند که این تنش‌زا است. انگاری دو آدم در کنار هم هستند که به دو زبان مختلف حرف می‌زنند.

 

شما در به بن بست رسیدن رابطه میان پریسا و شوهرش، پریسا را مقصر می‌دانید؟

حتما هم پریسا مقصر است.

 

به نظر می‌رسد برای پریسا چیزهای دیگر مثل ماشین شاسی بلند صاحب‌کارش و کار در مغازه‌ای شیک مهم شده است؟

بله، آیفون سیکس‌اش و این‌که خانه‌اش را از چهارراه پیروزی به ونک منتقل کند و غیره. به نظرم آدم‌ها باید یاد بگیرند که طراوت زندگی‌شان را حفظ کنند.



شارژ سریع موبایل