آثار نوری بیلگه جیلان به معنای واقعی کلمه اثری هنری قلمداد می شوند و آن خاصیت اصلی یک اثر هنری و درگیر کنندگی را دارند با مشاهده ی (خواب زمستانی) مخاطب با دنیای فیلم آمیخته می شودو در مرحله ای رادیکال تر دچار پرسش می شود ،جیلان با دست گذاشتن روی مضامینی ظریف و با پرداخت عمیق روابط انسانی که عمدتا وام گرفته از دنیای ادبیات است در (خواب زمستانی) نگاهی چخوف وار ودر( روزی روزگاری در آناتولی )نگاهی داستایوفسکی وار به مسائلی به ظاهر ساده مانند : قضاوت، روابط انسانی وخشونت دارد.
یک آدم عاقل باید به سهم خودش از گناه رسیدگی کنه،آدما بعد از یه سن مشخصی زیاد نمی تونن تغییر کنن بلکه بدی هاشون واضح تر میشه "خواب زمستانی" فیلمی پر دیالوگ است به وضوح می توان جنس دیالوگ نویسی های چخوف را درفیلمنامه ی این اثر دید ، فیلم را می توان به سه بخش یک ساعته تقسیم کرد؛ در یک ساعت ابتدایی ما با موقعیت آیدین در اجتماع و فضای روستا و آدمهای اطراف آیدین آشنا می شویم و شمای کلی از موقعیت مکانی و آدمهای داستان به دست می آوریم در این بخش البته ما با کلید هایی از سمت کارگردان مواجه می شویم، نظیر نمای دوری که از نگاه آیدین به محیط می بینیم، استعاره ای از نگاه حاکم مآبانه ی آیدین ،نمونه ی دیگر شکستن شیشه ی ماشین آیدین خان و هدایت است که آمادگی نسبی را برای شکستن فضای به ظاهر آرام داستان می دهد ؛ در یک سوم ابتدایی ما متوجه می شویم آیدین هنرپیشه ی تئاتری است که حالا در دوران بازنشستگی از طریق وکلا به مایملک پدر رسیدگی می کند و به همراه خواهر و همسرش زندگی به ظاهر آرامی دارد او می نویسد و در حال نگارش یک کتاب در مورد تاریخ تئاتر ترکیه است، در فصل نامه خوانی آیدین برای سووای و نیهال کارگردان از طریق میمیک صورت نیهال کلید دیگری در اختیار ما می گذارد؛ ارتباط نیهال و آیدین به دلایلی که فعلا نمی دانیم گرم نیست و در سکانس برخورد آیدین با ملا حمدی همچنین در می یابیم آیدین در عین هوش و ذکاوتی که دارد انسان کاملا سپیدی نیست او با مهارت و حتی استفاده از مغلطه از موضع خودش عقب نشینی نمی کند و حتی در پاره ای اوقات حسود و خودخواه به نظر می رسد ،پرسوناژ اصلی داستان در یک ساعت ابتدایی کاملا پرداخت می شود.
خیر خواهی این نیست که جلوی یه سگ گرسنه استخون بندازی، اینه که وقتی اندازه یه سگ گرسنه شدی، سهمت رو با اون تقسیم کنی فیلم با ورود به مسائل درگیر کننده ی دنیای مدرن نظیر کمپین ها خیرخواهانه و ایجاد نگاهی انتقادی به این پدیده ها سطحی عمیق تر به دنیای داستانش می دهد ،در یک ساعت دوم جیلان با نزدیک شدن به نجلا (خواهر آیدین) قصه اش را عمیق تر می کند ، پیش تر در سکانسی که نجلا برای آیدین چای می آورد، گمان می کنیم دنیای این خواهر و برادر صمیمی است، اما در پلان سکانس طولانی که مابین نجلا و آیدین بحث در میگیرد فیلمساز ترک با استفاده جالب از نورپردازی خفیف در اتاق آیدین و با سایه روشن کردن صورت نجلا دریافتی عمیق تر از او پیش رویمان می گذارد ،درگیری بیننده که از سکانس (مقاومت یا تسلیم در مقابل شرارت شروع شده ) در این برداشت طولانی به اوج می رسد.
حجم بالای دیالوگ ها پس از ورود به نیمه ی یک ساعت دوم فیلم می تواند مخاطب نا آشنا با سینمای جیلان را دلزده کند، اما با کمی دقت می توان از رنجی که فیلم به ما تحمیل می کند لذت برد ،در جایی دوربین با نزدیک شدن به پشت سر آیدین و محو شدن تصویر در سیاهی سر او ما را به دنیای او هل می دهد همین اتفاق در سکانسی دیگر در مورد نیهال حادث می شود و پس از آن ما به دنیای نیهال وارد می شویم ،مورد قابل ذکر دیگر لانگ شات های کارت پستال گونه ی جیلان از دشت ها و کوه های ترکیه است براستی اوشاعر دشت های ترک است لانگ شات های او در فاصله ی برداشت های پر دیالوگ به بیننده فرصتی برای استراحت می دهد و از طرفی لذت بصری خاصی را پیش رو می گذارد.
وجدان ،اخلاق ،ایده آل درستکار بودن ...راستش همیشه این حرفا رو استفاده می کنی ،وقتی می خوای به یکی آسیب بزنی خرابش کنی و تحقیرش کنی،همیشه همین حرفا رو می زنی ،اما به نظر من وقتی یه آدم از این کلمات استفاده میکنه در اصل باید به خود اون شک کرد.
پس از مجادله ی آیدین و نجلا ،آیدین به قبرستان می رود و پس از مدت ها به مقبره ی پدر رو مادرش سر می زند این سکانس به نشانه ی تحول آیدین گنجانده شده ،مشابه همین اتفاق در سکانس پس از مجادله ی نیهال و آیدین اتفاق می افتد ،آیدین این بار اسب در اصطبل را رها می کند ،اقدام اول استعاره ای از بازگشت آیدین به خانواده و اقدام دوم استعاره ای از رهایی آیدین از منیت ها و آزادی دادن به نیهال است از دیگر سکانس های تفکر بر انگیز سکانس پایانی است که برای اولین بار ابهت آیدین شکسته می شود و ما از چشمان نیهال نگاهی از بالا به آیدین داریم ،جیلان در( روزی روزگاری در آناتولی) نگاهی ظریف تر داشت در خواب زمستانی البته که با فیلمی مسحور کننده طرفیم، اما آناتولی خیره کننده تر بود ، خاص بودن دنیای فیلمهای جیلان در فیلمنامه های متفاوت او و پرداخت ظریفش از مضامین انسانی است، اما شکل نورپردازی در فیلمهای او که در عین حال هم بدویت را القا می کند و هم در خدمت محتوای داستان قرار می گیرد نمونه است، استفاده از نور زرد، بازی با سایه ها و میزانسن های مناسب در خانه هایی روستایی و بدوی و شناخت کامل جیلان از فضاهای اینچنینی رئالیسم کار را تقویت می کند،موسیقی هم در سکانس های گفت و گو غایب است و دروقت چشم نوازی لانگ شات ها حضوری پر رنگ دارد ،در مجموع جیلان صدای تازه ای است در سینمای ترکیه و فراتر از آن در سینمای جهان،پس از تماشای آثار او تا مدت ها فیلم در ذهن شما ادامه خواهد داشت و این خاصیت درگیر کنندگی همان کیمیایی است که بسیاری از آثار هنری از وجود آن خالی هستند.