«اگر در بازیگریات عشقی نباشد دوام نمیآوری، حتی اگر با جان فورد كار كنی» این جمله معروفی است كه جان وین ژوئن ١٩٦٨ در مراسمی گفته بود؛ بازیگری كه به ژانر سینمای وسترن امریكا هویت داده بود، وقتی كه بر پشت اسب مینشست و تفنگش را دست میگرفت بازیگر میدانست كه از او هر كاری برمیآید. جان وین با آن چهره آفتاب سوخته و نگاه تیزش آنقدر در نقشاش فرو رفته بود كه مرد آشنای دنیای وسترن شد.
بازیگران در دنیای نقشهایشان زندگی میكنند، یك بار نقش كارگر را بازی میكنند و روزی دیگر پزشك یا هنرمند. نوشته آقای نویسنده را میخوانند و با آن زندگی میكنند تا نقششان را در بیاورند آنها به شخصیتهای بیجان، جان میدهند و آدمها از دلنوشتهها بیرون میآیند و بعد برای ما میشوند هامون، قیصر،مشحسن، آقای هالو، كمالالملك، گیلانه، سارا و پری؛ بازیگرانی كه این نقشها را بازی كردهاند نقش را در خود كشیدهاند و شدهاند دیگری تا به ما بباورانند كه این شخصیتها وجود دارند و واقعی هستند.
چهاردهم اردیبهشت روز بازیگر است؛ روز آنها كه نقشها را جان میدهند و داستانها را برای ما ملموستر میكنند. به این بهانه به سراغ بازیگران رفتیم و از آنها درباره حرفهشان پرسیدیم.
به آتش كشیدن هستی بازیگر روی صحنه
مسعود رایگان حرفش را با جملهای از شكسپیر شروع میكند و میگوید: «شكسپیر جمله خوبی درباره بازیگری دارد و میگوید: این عجیب نیست كه بازیگر فقط نقش خیالی را بازی میكند و هستی خود را به نقش میگذارد. او این سوال را از ما میپرسد و میگوید كه بازیگر چطور این همه هستی خود را روی صحنه به آتش میكشد؟» او این جمله شكسپیر را در واقع در ستایش بازیگر میداند و بر این باور است كه آقای بازیگر یا خانم بازیگر كارش تنها حفظ دیالوگها و روی صحنه رفتن و از حفظ گفتن چیزی نیست بلكه راه یافتن به ویژگیهای درونی شخصیت است.
به تعبیر او بازیگری نوعی رمزگونگی است كه پای ما را به دنیای رمز و راز باز میكند. او میگوید كه بازیگر روی صحنه تئاتر به شخصیت كاراكتر راه پیدا میكند؛ شخصیت درونی بیجانی كه نوشته شده را جان میدهد و در حال كشف جلوههای پنهان او است كه نویسنده در زیر متنش دارد.
رایگان بر این باور است كه بازیگر جلوههای پنهان را از عمق به سطح میآورد.
او در پایان حرفهایش از بازیگران قدیمی كه در میان ما نیستند یاد میكند؛ پرویز فنیزاده، نوشین، خسرو شكیبایی و دیگران و تاكید میكند كه این افراد میتوانستند الگوهای رفتاری ما در عرصه تئاتر باشند.
او تاكید دارد كه زندگی تئاتری خودمان را نمیتوانیم بدون اینها تصور كنیم. سالها باید بگذرد تا یك آدم شاخص بالا بیاید و در دل ما جای بگیرد. برای خیلی از اینها هزینه میشود و خیلی جاها هم هزینه نمیشود اما آنها گمنام بالا میآیند و در دل ما جای میگیرند.
میخواهم روی بازیگر پافشاری كنم
فاطمه معتمد آریا در روز بازیگر درباره مشكلات بازیگران سخن میگوید؛ مشكلی كه او آن را نبود یك سناریوی خوب در سینمای ما میداند و تاكید دارد: «این موضوع تنها مربوط به بازیگران میانسال یا كهنسال نیست.»
به گفته او اكثر سناریوهایی كه این روزها نوشته میشود شخصیتپردازی صحیحی ندارند و به همین خاطر برای دیگران اهمیتی ندارد كه چه كسی و با چه سنی آن را اجرا میكند. فیلمنامهنویسان این روزها سادهترین روش را برای نوشتن فیلمنامههایشان استفاده میكنند و تنها چند شخصیت را خلق میكنند تا به سادهترین شكل ممكن، نقشهایی را ایفا كنند تا اینكه چالشهایی را در شخصیتهایشان ایجاد كند.
او یادآور میشود: «در این میان به خصوص «تئوری مولف» تئوری اشتباهی است كه این روزها جا افتاده است. در میان كارگردانان مولف تنها چند نمونه هستند كه تا پیش از انجام تحقیقات كافی، فیلمنامه نمینویسند در حالی كه تعداد زیادی از كارگردانان سینما هستند كه بیهیچ علم یا تحقیقی، خودشان سناریوی اثرشان را مینویسند. همانطور كه ترجیح میدهند خودشان تهیهكننده كارشان باشند یا حتی طراحی صحنه آن را انجام دهند. این افراد به این مساله توجه ندارند كه هر كدام از عوامل حرفهای كه حذف میشوند یك تفكر حذف میشود.»
به گفته این بازیگر در دنیای امروز هیچكس «دانای كل» نیست و هر كدام از عوامل ساخت یك فیلم، یك فكر هستند و یك پایگاه و ستون برای آن و حذف هر كدام از آنان میتواند خسارات بسیاری را به وجود آورد.
او میگوید كه دلش میخواهد كه یك بازیگر خوب باشد تا اینكه كارگردانی كند و توضیح میدهد: «شاید تعدادی از بازیگران بعد از مدتی تصمیم به كارگردانی و غیره بگیرند؛ اما من دلم میخواهد یك بازیگر خوب باشم تا كارگردانی متوسط؛ میخواهم روی بازیگری پافشاری كنم تا بتوانم به متبلور شدن حرفهام كمك كند؛ اما اگر روزی ببینم كه بازیگری، دیگر مرا ارضا نمیكند بهطور حتم در زمینه كارهای دیگر فعالیت خواهم كرد.»
روزی كه بازیگری مقدس بود
پرویز پورحسینی نیز به مناسبت روز بازیگر از سالگرد تولد استاد حمید سمندریان یاد میكند؛ استادی كه به تعبیر او چند نسل از بازیگران این سرزمین افتخار این را داشتهاند كه خود را شاگرد او بدانند.
او یادآور میشود: «به نظر من شاگردان خلف او كسانی هستند كه منش او را در كارشان ادامه میدهند. یعنی افتادگی و گشادهدستی در انتقال تجربیاتشان به نسلهای بعدی. اینگونه مانند سمندریان در اذهان نسلهای بعدی جاری خواهیم بود.»
رویا تیموریان به این موضوع اشاره دارد كه روزگاری، بازیگری حرفهای مقدس بود. خلق شخصیت دیگری و فرو رفتن در روح و روان دیگری و تحلیل شخصیت دیگری برای نشان دادن دیگری.
او اظهار امیدواری میكند كه این قداست به عنوان احترام به این شغل نه چیز دیگر به این حرفه بازگردد و تاكید دارد: «قداست به این معنا كه من بازیگر به عنوان فردی خلاق بتوانم به وجود دیگری با شكل دادن از خودم هویت ببخشم. احترام به خلاقیتی كه اتفاق میافتد تلاش برای دریافت روحیات شخصی و روانی. تلاش برای فهم آنچه در محیط اطراف اتفاق میافتد از خوب یا بدش تا شخصیت دیگر خلق شود. تمام این تلاشها ارج زیادی دارد اگر در استاندارد خودش روی دهد و دخل و تصرفهای موجود در این خلاقیت مشكلی پیش نیاورد. این بخش فراموششده حرفه بازیگری بخش هنر آن است البته نباید صرفا كاری هنری كرده باشیم بلكه باید به مفاهیم و اصل كار هنرمند رجوع كنیم.»
او هنرمند را كسی میداند كه بهطور شایسته از زندگی تاثیر گرفته باشد و از محیط اطراف و همه جهان آموخته باشد، متاسفانه این بخش فراموششده بازیگری است.
افشین هاشمی هم در روز بازیگر تنها به این جمله اكتفا میكند «بازی بازی چه خوبه...»
در تعادل جمال و كمال
آزیتا حاجیان به مناسبت این روز درباره تعادل جمال و كمال در بازیگری صحبت میكند و میگوید: «به صورت كلی بعد از یك دوره جمالگرایی در سینمای ایران كه در سالهای اخیر به صورت شتابزده و در محور زیباییهای ظاهری بازیگران شكل گرفته بود حالا بازیگریمان در سینما به سمت یك تعادل بین جمال و كمال در حركت است. آن دوره از سینمایمان بازیگری معنایش را به دلیل گیشه در خصوصیتهای زیبایی تعریف میكرد و به دلیل استقبال مخاطبان از این رویكرد فیلمهایمان همه اینگونه شده بود و حالا خوشبختانه این موضوع در حال تلطیف شدن است.»
او بر این باور است كه حالا و با گذشت از این دوره، بازیگرانی كه به دلیل فن و بازیگریشان در سینما حضور دارند و به دلیل جمالگرایی صرف كنار گذاشته شدهاند مجال كار دارند و برای پروژههای سینمایی انتخاب میشوند و میتوانند بیشتر دیده شوند و این موضوع بسیار خوشحالكننده است.
به گفته او، جمالگرایی در سینمای ایران در پی یك دوره كمالگرایی بعد از انقلاب به وجود آمد كه جذابیتهای ظاهری كنار گذاشته شده بود و بر كمالگرایی تاكید میشد. سینمای ایران بعد از گذشتن از این دوره، با فیلم «عروس» وارد دوره تازهای شد. فیلم عروس برخی محدودیتها را كنار گذاشت و شكست و باب تازهای باز كرد؛ این فیلم با تاكید بر زیبایی ظاهری بازیگر فروش خوبی داشت و انگار كشف كردند و یاد سینماگران افتاد كه باید به این موضوع اهمیت بدهند. بعد از این بود كه سینمایمان به یكباره به سمت جمالگرایی حركت كرد. در دل این فضا هم بسیاری از جوانان كمتجربهای كه بازیگری را نمیشناختند تنها به دلیل جذابیتهای ظاهریشان وارد سینما شدند. جوانانی كه نه تحصیلكرده سینما بودند، نه در سینما فعالیتی داشتند و نه این مقوله را میشناختند وارد سینمایمان شدند و متر و ارزش انتخاب بازیگریمان با همین موج تازه تغییر پیدا كرد.
به اعتقاد این بازیگر امروز بعد از گذران آن بخش كمالگرای بعد از انقلاب و گذراندن دوره جمالگرایی شتابزده در سینمایمان، حالا به تعادل معقولی داریم میرسیم كه جای امیدواری دارد. این تعادل به قوت سینمایمان كمك بسزایی خواهد كرد.
امنیت لغزان شغل بازیگری
اصغر همت هم در روز بازیگر به مساله امنیت شغلی بازیگران اشاره كرده و میگوید: «امیدوارم روزی بازیگری را به رسمیت بشناسند. زیرا از نظر حرفهای بازیگری هیچ رسمیتی ندارد. باورش سخت است اما ما بازیگران در نهایت تحت عنوان كارگر روزمزد حق و نه حقوقمان را گرفتیم. من هنوز هم باور نمیكنم كه از نظر قانونی شغلی به نام بازیگری در ایران وجود ندارد. كاش سال دیگر در چنین روزی و به چنین بهانهای حرفهای شادتری برای گفتن داشته باشیم. كاش روزی بازیگران تئاتر امنیت شغلی داشته باشند.»