سعید پورصمیمی معتقد است: سال 1365 دوران طرد شدن از تئاتر بود که سر و کله ناصر تقوایی پیدا شد و ما را رها کرد میان یک مشت تبعیدی و خلافکار فیلم «ناخدا خورشید» و این فیلم شد شروع کار سینماییام.
این بازیگر گزیده کار سینما که 9 اسفند ماه 71 ساله شد، دی سال 75 در عکس نوشتههایی برای «گزارش فیلم» به دوران کودکی و آثارش پرداخت.
از آخرین فعالیتهای سینمایی سعید پورصمیمی میتوان به «یه حبه قند» و «بوسیدن روی ماه» اشاره کرد.
1330- هشت سالگی. بچهای نجیب و سربه راه
1341-خیلی جوان بودم که پوست صورتم با چسب گریم آشنا شد، در یک تئاتر تلویزیونی
1343- سالهای خوب تئاتر. با استاد حمید سمندریان و زندهیاد پرویز فنیزاده پشت صحنه نمایش طبیب اجباری
1344-نمایش لئوکادیا به کارگردانی حمید سمندریان. یادم نیست در آن لحظه به کجا نگه میکردم. همین یادم است که دیگر بازیگری را انتخاب کرده بودم. حالا درست آمدم یا نه، نمیدانم
1344- نمایش گاومیش سرخ با شاخهای سبز به کارگردانی پری صابری. اتفاقا گاهی هم نقشهای جوان و تر و تمیز را بازی میکردم
1345- نمایش آندورا به کارگرانی حمید سمندریان. آنکه ایستاده و سایهاش روی دیوار افتاده جمشید مشایخی است. خدا سایهاش را از سر ما کم نکند
1346-نمایش حکومت زمان خان، به کارگردانی رکنالدین خسروی. به پای خودم ننویسید اینها از تأثیرات لباس و گریم است
1354-مجموعه تلویزیونی سلطان صاحبقران. توی آن شلوغ،پلوغی نفهمیدم چطور شد یک مرتبه نقش اعتمادالسلطنه را بازی کردم
1365-تحفهها این نقش منفی بازی کردن هم از آن حرفهاست. منفی در منفی مثبت. مثبت در منفی منفی!!
1367- هیجو. فیلمی از منوچهر عسگری نسب. این هم از نادر نقشهای تر و تمیزم در سینما بود
1369-ولی نقش کج و کوله و چرک حال و احوال دیگری دارد. پرده آخر با دست پخت مسعود خان ولدبیگی. فیلمی که واروژ کریم مسیحی کارگردان خوب سینما آن را ساخت.
1370-مدرسه پیرمردها. مثل اینکه نقش پیربازی کردن روی پیشانیام نوشته شده است. این یکی تقصیر وحید نیکخواه شد
1371-آبادانیها. راستی پشت صحنه خوب هم خیلی خوب است. ولی حیف...
1373-پاییز بلند. آن آشنایی با چسب و گریم که برایتان گفتم دیگر شده دوستی دیرینه. اما گویا بلندی این پاییز همچنان ادامه دارد. چه جور و تا کجا ادامه پیدا کند، نمیدانم