داریوش کاردان، مجری و بازیگر مطرح تلویزیون ، امسال بعد از پنج سال دوری مجددا با برنامه «شهر باران» به تلویزیون برگشته چون معتقد است الان و در دولت جدید فضای بهتری در صدا و سیما حاکم است و می تواند خیلی راحت تر از قبل حرف هایش را بزند.
درباره دلایل رفت و بازگشتش به تلویزیون، وضعیت برنامه های قبل از افطار، قالب کلیشه ای آنها، ساختار برنامه «شهر باران» و ... با او گفتگو می کنیم.
بعد از پنج سال دوری از تلویزیون، امسال با «شهر باران» به این رسانه برگشتید. می توانید بگویید چرا رفتید و حالا چه شد که برگشتید؟
من هم کار کردن در چنین فضاهایی را دوست ندارم. دلم نمی خواست من با یک منظور دیگر حرفی بزنم منتها گروه های مختلف سیاسی و افراد مختلف بیایند به نفع خودشان آن را تفسیر کنند یا بیایند آدم را به گروه خاصی بچسبانند در حالی که من مال هیچ گروهی نیستم. با هیچ گروهی هیچ گونه ارتباطی ندارم. من یک فرزند داریوش کاردان کوچک هستم. با استخوان وزنم 72 کیلو است. بیشتر از آن هم نیستم اما واقعا فکر کردم نمی شود حرف زد.
خب الان با این پیش فرض که شرایط خیلی متفاوت شده، به تلویزیون برگشتید؟
- بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر، مدتی است که احساس می کنم می شود حرف زد. هم در صدا و سیما و هم در مطبوعات. فضای کلی جامعه یک مقدار بازتر شده.
اما رییس صدا و سیما که هنوز تغییر نکرده و سازوکارهای این سازمان هم همچنان مثل قبل است؛ با اینحال فکر می کنید فضای صدا و سیما برای حرف زدن بهتر شده؟
- خیلی بهتر شده. اگر از دیدگاه رسانه ای نگاه کنید متوجه می شوید. الان حرف هایی زده می شود که قبلا امکان گفتنش وجود نداشت. من به این امید آمدم و در برنامه «شهر باران» هم خیلی چیزها گفتم. البته هنوز دارم چک می کنم و محک می زنم.
گذشته از اینکه در چند سال گذشته، فضای خوبی در جامعه وجود نداشت، یکسری مسائل هم به خود داریوش کاردان برمی گردد. خود داریوش کاردان هم یکسری استانداردهای خودش را دارد. مثلا در «صندلی داغ» می آید با شیوه و روش خودش یک برند می سازد؛ بعد هم خودش را کنار می کشد چون معتقد است برنامه از یک جایی به بعد دیگر مطابق استانداردهایی او نیست. آنجا چه وضعیتی وجود داشت که این انقطاع اتفاق افتاد. آنجا که برنامه با خود شما برند شده بود چطور یکمرتبه بریدید؟
- آنجا قضیه سیاسی یا مشکلاتی که باعث شود نتوانم حرف بزنم وجود نداشت. در صندلی داغ علت کناره گیری ام این نبود که کسی بهم بگوید این را بگو یا آن را نگو. صندلی داغ میهمان هایش دیگر داغ نبودند. شده بود «صندلی خنک»! گفتگو با آدم هایی که در کشور نقشی ندارند یا شاخص نیستند چیزی برای مردم ندارد یا اگر داشته باشد دیگر داغ نیست.
حالا «شهر باران» هم اتفاقا برنامه میهمان محوری است. در این برنامه هم برای انتخاب میهمان ها چنین مشکلاتی داشتید؟ یعنی این شرط را گذاشته بودید که میهمان ها باید طوری انتخاب شوند که برآیند صحبت های شما با آنها به درد مردم بخورد؟
- اینجا تصمیم گرفتم میهمان ها هر کسی باشند من حرف خودم را بزنم. یعنی میهمان می آوریم با این پیش فرض که مثلا درباره رمضان با او صحبت کنیم اما ما یکمرتبه مثلا راجع به جانبازان با او صحبت می کنیم. بالاخره به عنوان یک مسئول، هنرمند، نماینده مجلس یا ... باید یک پاسخی برای جانبازان داشته باشد. حداقل اگر او هم پاسخ ندهد باز هم مردم می بینند که ما چنین مسئله ای را مطرح کردیم. خودشان می بینند و می شنوند و قضاوت می کنند؛ اگر نه ما شرط خاصی نداشتیم درباره میهمان ها.
تنها شرطی که با حامد عقیلی، تهیه کننده برنامه گذاشتم این بود که ماه رمضان، ماه گریه نیست. من برای گریه کردن و اشک ریختن نمی آیم. شب های قدر و ایام شهادت حضرت علی (ع) برایم خیلی گرانقیمت است اما درباره سایر روزهای ماه رمضان، معتقدم ماه میهمانی خداست و جشن است. باید بگوییم و بخندیم و حتی جوک هم بگوییم. تنها شرطم همین بود. کم کم محک می زنیم می رویم جلو تا ببینیم صدا و سیما چقدر اجازه می دهد به برخی بحث ها روود کنیم.
برنامه «شهر باران» در ساعتی روی آنتن می رود که بخش قابل توجهی از مخاطبان، درگیر تماشای «ماه عسل» هستند؛ پس قطعا از ابتدا با علم به این مسئله باید سراغ جلب مخاطبانی با سلایقی متفاوت تر می رفتید و طبیعتا باید در مرحله انتخاب میهمان ها و بحث هایی که قرار است دربگیرد، مسیر دیگری پیش می گرفتید.
- بخشی که در حوزه کار من قرار می گیرد، فقط اجراست. انتخاب میهمان ها و سوالاتی که از آنها می شود یا موضوع روز برنامه، تصمیم گیرنده بنده نیستم. درست است که خیلی وقت ها نظر می دهم اما تصمیم گیرنده شخص دیگری است اما درباره نحوه اجرای برنامه می توانم بگویم که مخاطب خاص و عام ندارد. من سال ها برنامه های مختلفی اجرا کردم که از رییس جمهور وقت تا کارگر کفاشی باب همایون برنامه را گوش می کردند. در سه ساعت برنامه هم برای این گروه خوراک داشتیم هم آن گروه. جدا کردن مخاطبان به نظرم اصلا کار درستی نیست.
در همین چند سالی که از تلویزیون دور بودید اصلا برنامه های قبل از افطار را تماشا می کردید؟ هیچ وقت فکر می کردید مثلا این برنامه ها یکسری کم و کاست دارد یا اصلا مناسب لحظات قبل از افطار نیست؟
- نگاه می کردم ولی دغدغه ام این نبود که بنشینم آنالیز کنم ببینم چه چیزی کم داریم. حکایت رادیو و تلویزیون ما مثل صاحبخانه ای می ماند که بلافاصله بعد از ورود میهمان به او می گوید ما فقط عدس پخته و نخود پخته داریم. حالا چی میل دارید؟ از این شبکه تا آن شبکه مگر فرقش چقدر است؟ در این شبکه یک جمله گفته می شود در شبکه دیگر نه! مثلا اینجا یک نماینده مجلس میهمان برنامه می شود در آن شبکه مثلا چندتا یتیم. اینها به لحاظ سخت افزاری که با هم فرقی ندارند. ما کلا به لحاظ برنامه سازی ضعیف هستیم.
یکی از ضعف های ما این است که امکاناتی که بقیه کشورهای دنیا دارند را نداریم و ضعف دوم اینکه از امکاناتی که داریم هم حق نداریم استفاده کنیم. ضعف سوم هم اینکه حق را هم بهمان بدهند، بلد نیستیم استفاده کنیم. یاد گرفتیم یک نفر را بیاوریم یک میهمان هم بنشانیم مقابلش و بپرسیم حال شما؟ قربان شما؟ وله ای می بینیم، سری می زنیم به اتاق فرمان و ... تا برنامه تمام شود.
خب شما که آنقدر به این نحوه برنامه سازی انتقاد دارید و معتقدید یکنواخت است، چرا دوباره با برنامه ای مثل «شهر باران» به تلویزیون برمی گردید که دقیقا همین تعریف را دارد. چرا شما این تغییرات را به وجود نمی آورید و دوباره میهمان دعوت می کنید، وله و اتاق فرمان و ...
- قالب برنامه همین است. کاریش نمی شود کرد. این برنامه یک برنامه گفتگومحور است با یکسری وله و پلی بک و موسیقی و ...
یعنی منظورتان این است که برنامه های قبل از افطار، صرفا باید چنین قالبی داشته باشند؟
- بله، قالب ما همین است و نمی توانیم آن را بشکنیم اما در داخل این قالب می توانیم کارهای کوچکی انجام دهیم. دقیقا سعی ما هم همین است که آن کارهای کوچک را انجام دهیم. ما قصدمان این است که یک مقدار بگوییم، بخندیم و کنار آنها یک چیزهایی هم بگوییم که توجه هایی جلب شود. اگر دقت داشته باشید ما یک جاهایی تلنگری هم به بعضی ها زدیم تا بلکه تکانی بخورند و به خودشان بیایند.
یک بحث دیگری هم باز کردید که از میهمان برنامه می خواهید به سوالات شخصی راجع به خودش جواب بدهد. فکر می کنید این شیوه برای همه میهمان ها جواب می دهد؟ مثلا برای مردم جذاب است که وقت بگذارند تا ببینند یک دریادار آرزویش چیست یا مثلا دلش می خواهد چه کسی را ببخشد؟
- اینجا اتاق استنطاق نیست. ما از اول توضیح می دهیم که می توانی به سوالات جواب ندهی. بحث ما این است که مردم احساس کنند یک دریادار هم زن و بچه دارد. یک دریادار هم ممکن است یک جایی دلش شکسته باشد. یکی که فرماندار نیروی دریایی است هم شاید یک جایی دل کسی را رنجانده. می خواهیم از طریق این سوالاات نفوذ کنیم داخل زندگی خانوادگی شان و مردم ببینند او اول انسان است بعد یک دریادار.