سامان جنگل دوست يكشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۰

بهانه گفت‌وگو با حسین علیزاده، در ابتدا ساخت موسیقی فیلم «دلشدگان» به کارگردانی علی حاتمی به بهانه سالمرگ «سعدی سینمای ایران» بود. حین تنظیم نهایی گفت‌وگو دریافتیم علیزاده درصدد انتشار آلبومی جدید به نام «ملکه» است که اسفندماه روانه بازار می‌شود. این آلبوم موسیقی فیلم‌های «ملکه»، «آسمان زرد کم‌عمق» و «ایلین» را دربر می‌گیرد. فرصت را غنیمت شمردیم و در گفت‌وگوی خود سوالاتی را هم در مورد این آلبوم و همچنین نگاه علیزاده به ساخت موسیقی متن برای فیلم‌ها گنجاندیم.گفت‌وگو البته هر قدر که جلوتر می‌رود بر ساخت موسیقی «دلشدگان» و نقش علی حاتمی در نزدیکی مردم با «ساز» تمرکز می‌یابد.

شکی نیست که 14آذر1375روز سوگواری سینمای ایران بود. در این روز، سینمای ایران خیلی زود علی حاتمی را از دست داد. ساخت فیلم «جهان‌پهلوان تختی» او نیز نیمه‌تمام ماند و «دلشدگان» تبدیل به آخرین اثر استاد شد.حاتمی به راستی سلطان صاحبدلان بود. نگارگر سوته‌دلان و شاعر دلشدگان. او یگانه تاریخ‌ساز و تاریخ‌نگار سینمای ما بود که خودش نیز بسیار زود به تاریخ سینما پیوست و این دریغ همیشگی برای ما ماند که‌ ای‌کاش حاتمی می‌ماند و دست‌کم، «تختی» را تمام می‌کرد.

دلشدگان تا به امروز تنها فیلمی است که راجع به تاریخ موسیقی ایران و در پاسداشت استادان موسیقی ایران به مناسبت هزاره باربد ساخته شده. حاتمی در این فیلم نیز به سیاق دیگر آثارش، جمعی از بهترین‌های سینمای ایران را گردهم‌ آورد و به علاوه دو نفر از مفاخر موسیقی ایران نیز در این فیلم، کنار او بوده‌اند؛ محمدرضا شجریان و حسین علیزاده. همکاری حاتمی، شجریان و علیزاده دلشدگان را تبدیل به فیلمی بی‌بدیل در تاریخ سینمای ایران کرد. پانزدهم‌آذر گذشته و در سالروز درگذشت علی حاتمی، فرصتی دست داد تا به گفت‌وگو با حسین علیزاده بنشینم و راجع به این فیلم صحبت کنیم. علیزاده در این مصاحبه از پشت‌صحنه دلشدگان، چگونگی کار با بازیگران و همکاری با علی حاتمی و شجریان گفته است. این گفت‌وگو که فرصت آن به لطف اسحاق چگینی و رامین کلیایی فراهم شد، را در پی می‌خوانید.

‌‌ آلبوم «ملکه» که قرار است اسفند سال‌جاری روانه بازار شود، شامل موسیقی چه فیلم‌هایی است؟

موسیقی فیلم‌های «ملکه»، «آسمان زرد کم‌عمق» و «ایلین» در این آلبوم منتشر می‌شود. «ایلین» به معنای آشیانه است و دومین اثر ابراهیم سعیدی درباره جنایات صدام در سرکوب کردهای عراق است. سعیدی دو،سه‌سال قبل فیلم دیگری را با نام «همه مادران من» ساخته بود و در آن فیلم، روستاهایی را به تصویر کشیده بود که بازمانده آنها تنها زنان بودند و مردان از سوی سربازان صدام به اسارت برده شده بودند. فیلم «ملکه» هم در مورد جنگ است.

در این فیلم انسان، مهم‌تر از دشمن می‌شود اما نمی‌توان آن را خیلی فیلم جنگی دانست چون حس انسانی سرباز به او می‌گوید که همیشه هم نباید کشت. موضوع کلی فیلم در این‌باره بود و فکر می‌کنم برای همین موفق نشد. باشه آهنگر، کارگردان ملکه در این راه خیلی راسخ است و احتمالا در آثار بعدی‌اش نیز همین راه را ادامه خواهد داد. مرحوم ابوالقاسم حسینی، تهیه‌کننده فیلم نیز از جانبازان جنگ بود و برایم جالب است آنها که در جنگ و جبهه حضور داشتند، الان به هنر روی آورده‌اند.
‌‌
شما نزدیک سه‌دهه است که به موازات نوازندگی، موسیقی متن چند فیلم برتر سینمای ایران را هم نوشته‌اید. چه معیارهایی برای ساخت موسیقی فیلم دارید؟

کاری که بتواند من را به شوق بیاورد، خیلی تاثیرگذار است. مسایل اجتماعی، غیرمتداول و خلاقانه برایم مهم هستند و دوست دارم محتوای فیلم با فرهنگ ایرانی و آنچه در ایران می‌توانیم به آن اهمیت دهیم، سازگار باشد و به اصطلاح بازاری نباشد.
‌‌
وضعیت موسیقی فیلم طی این سال‌هایی که در آن فعال بودید، چگونه بود؟

من سینما را از کودکی دوست داشتم و از اینکه وارد سینما شدم و جزو خانواده سینما محسوب می‌شوم، خوشحالم. در سال‌هایی وارد موسیقی فیلم شدم، موسیقی مشکلات زیادی داشت. نه‌تنها باید موسیقی را حفظ می‌کردیم، بلکه باید جسارت بیشتری هم در موسیقی سنتی به خرج می‌دادیم چون تعصب عجیبی در حوزه موسیقی سنتی وجود داشت اما من هیچ‌وقت سنت را به هدف سنت کار نکردم بلکه سنت را برای ریشه‌دارکردن خودم به کار بردم و جالب است موسیقی‌هایی که در فیلم‌هایم کار کردم از خیلی موسیقی‌های دیگر مدرن‌تر است.در واقع ساخت موسیقی فیلم به نوعی مرا از دست متعصبان موسیقی سنتی نجات داد و حالا اگر کسی موسیقی فیلم من را گوش می‌کند، دنبال ردیف میرزا عبدالله در کار نمی‌گردد. موقعی که این کار را شروع کردم خیلی‌ها فکر می‌کردند موسیقی ایران موسیقی تصویر نیست در حالی که این برداشت، اشتباه است. همیشه فکر می‌کردم چرا کارگردان‌های ما از بسیاری عناصر بومی در آثارشان استفاده می‌کنند ولی به موسیقی که می‌رسند، از موسیقی کلاسیک استفاده می‌کنند.

دلیل آن این است که موسیقی بومی آن منطقه را نمی‌شناسند. خیلی از کارگردان‌ها من را به سمت ساخت موسیقی فیلم سوق دادند چون فکر می‌کردند موسیقی من تصویر دارد. من هم این موضوع را تز کار خودم قرار دادم و اعتقاد دارم موسیقی ایران قطعا موسیقی تصویر هم است.جدی‌ترین کار در این زمینه از موسیقی «دلشدگان» شروع شد که تا به امروز رسید. برخی از کارگردان‌ها اهمیتی به رنگ و تصویر در موسیقی نمی‌دهند اما من روی نظرات خودم پافشاری می‌کنم، مثلا من کارکردن با کارگردانی مانند مجید مجیدی را خیلی دوست دارم چون هنگام ساخت فیلم از مشورت و نظرات همه استفاده می‌کنند ولی برخی از کارگردان‌ها نمونه‌ای را به آهنگساز می‌دهند و می‌خواهند موسیقی برای فیلمشان از روی این نمونه ساخته شود. اینجاست که کپی نقش اساسی دارد.
‌‌
برای ساخت موسیقی فیلمی که هویت ایرانی را نیز نشان دهد، باید به چه نکاتی توجه کرد؟

آهنگسازان ما باید ریشه‌های ایرانی داشته باشند. در حال حاضر در نسل جوان ما، آهنگسازان خوش‌ذوقی داریم که ما را به آینده امیدوار می‌کنند اما هنوز موسیقی ایرانی درون آنها نهادینه نشده است. آثار آنها مانند آهنگساز غیرایرانی است که می‌خواهد موسیقی ایرانی بسازد. مساله مهم، آموزش در این حوزه است و متاسفانه آموزشی در حوزه موسیقی فیلم نداریم. ریشه‌های فکری من ایرانی است و از اندوخته‌های ذهنی‌ام استفاده می‌کنم که در آهنگ‌های ایرانی ریشه دارد. این اتفاق هنگام آموزش رخ ‌داده اما در حال حاضر جز آموزش ردیف موسیقی بقیه واحدهای درسی آموزش موسیقی، برگرفته از موسیقی کلاسیک است. طبیعتا با این اوصاف فرد آموزش‌دیده در حوزه موسیقی فیلم نداریم و نخواهیم داشت.
‌‌
شما برای فیلم‌های کردی نیز موسیقی ساخته‌اید. این تجربه چگونه بود؟

من موسیقی فیلم‌های «زمانی برای مستی اسب‌ها» و «لاک‌پشت‌ها پرواز نمی‌کنند» را ساخته‌ام. وقتی موسیقی این فیلم‌ها به من پیشنهاد شد، برایم عجیب بود چون پیش از آن تجربه‌اش نکرده بودم. من در مورد موسیقی منطقه کردستان تحقیق‌های زیادی انجام دادم. موسیقی این منطقه بسیار گسترده است و تجربه این کار باعث شد در کارهای دیگرم هم مانند فیلم «زشت و زیبا» از آوازهای کردی الهام بگیرم.
‌‌
 ساخت موسیقی فیلم «دلشدگان» نقطه عطفی در پرونده هنری شماست. به گفته خودتان ساخت موسیقی فیلم را به‌صورت جدی از این اثر شروع کردید. سابقه آشنایی شما با زنده‌یاد حاتمی به کی برمی‌گردد؟

من قبل از دلشدگان یکی، دو فیلم کار کرده بودم که البته خودم هم خیلی آنها را جدی نمی‌گرفتم. با علی حاتمی قبل از اینکه برایش موسیقی بسازم آشنایی داشتم. پیش از انقلاب فیلم‌های ایشان را می‌شناختم و دوست داشتم. ایشان هم البته کارهای من را دوست داشت. ضمن اینکه در فیلم «سوته‌دلان» بخشی از موسیقی‌ای را که ما در جشن هنر شیراز اجرا کرده بودیم، ایشان استفاده کرده بود (آهنگ پیر فرزانه). من سربازی بودم که شنیدم ایشان آهنگ من را در فیلم استفاده کرده‌اند.

البته من این مطلب را هرگز از راه گله نمی‌گویم، چون آن زمان متداول نبود که اجازه بگیرند. ضمن اینکه آن کار هم از لحاظ حقوقی متعلق به من نبود و صاحب اصلی کار تلویزیون بود. آقای حاتمی به آرشیو مرکز رفته بود و دنبال موسیقی‌های مختلف گشته بود.از این کار خوشش آمده و برای استفاده در سوته‌دلان انتخاب کرده بود. البته قطعا اگر ایشان به من هم می‌گفت، هیچ مخالفتی نمی‌کردم. در هر صورت فیلم سوته‌دلان و انتخاب آن آهنگ بیشتر زمینه آشنایی ما را با هم فراهم کرد و در اوایل انقلاب هم آشنایی ما بیشتر شد. تا اینکه یک روز ایشان با من تماس گرفت و گفت که می‌خواهد فیلمی برای هزاره باربد و راجع به تاریخ موسیقی ایران بسازد و از من دعوت به همکاری کرد.

‌‌ آیا شما تنها گزینه ساخت موسیقی برای این فیلم بودید؟

نه. آقای حاتمی، استاد دهلوی را هم مدنظر داشت. به نوعی ایشان پیشنهاد ‌داد که موسیقی را دونفری بسازیم. یک جلسه سه‌نفره هم گذاشتیم، هم من و هم آقای دهلوی خیلی موافق این کار نبودیم، اما خب برای من سخت بود که مخالفت کنم. چون آقای دهلوی استاد من بودند و هستند. در جلسه‌ای که داشتیم پیشنهاد دادم آقای دهلوی آهنگ‌ها را بسازند و من هر کاری از دستم بر‌آید حتی از نظر نوازندگی انجام دهم. البته آقای دهلوی خیلی مخالفتی نداشت که با هم کار کنیم. اما از نظر مسایل سازهای ایرانی احساس کرد من باشم بهتر است.ضمن اینکه خود مرحوم حاتمی هم از نظر بخش تخصصی موسیقی و نوازندگی روی من نظر داشت.

در نهایت آقای دهلوی فرمودند که شما خودت کار کن و بالاخره این مسوولیت بر عهده من افتاد. من هم کار را شروع کردم. در مرحله پیش‌تولید فیلم، بیشتر روی سناریو بحث بود. جلسات خیلی زیادی به اتفاق آقای حاتمی در جاهای مختلف که خیلی اوقات هم در منزل آقای حاتمی بود، برگزار شد. امید روحانی هم که از دوستان صمیمی آقای حاتمی بود در این جلسات حضور داشت که من هم از همان دیدارهای اولیه، خیلی به ایشان و شخصیتشان علاقه‌مند شدم.جلسات مشترکی بین ما سه‌نفر برگزار شد و گاهی هم عوامل دیگر مثل فیلمبردار و هنرپیشه‌ها حضور داشتند. در این جلسات من گفتم که اگر هنرپیشه‌ای قرار است ساز دست بگیرد، باید رفتار با ساز را یاد بگیرد و به‌این‌ترتیب اکثر هنرپیشه‌ها دو تا سه‌ماه کلاس ساز رفتند.

تنها کسی که کلاس نرفت اکبر عبدی بود. چون زمینه‌ای در نواختن تنبک داشت و من وقتی نوازندگی‌اش را دیدم گفتم کلاس نیاز نیست و اینکه آنقدر حسش خوب است هرطور دلش می‌خواهد بزند، بعد من درستش می‌کنم. ولی کار را طور دیگری مشکل کرد که یکسری ریتم‌ها را همین‌طوری از خودش زده بود و فیلم را گرفته بودند. بعد من توانستم از روی دست ایشان یکجوری ریتم‌ها را بنویسم و آنها را با حرکات دستش سینک کنیم. اما خب به‌غیر از آقای عبدی بقیه بازیگرها آمدند و رفتار با ساز و دست‌گرفتن ساز و نواختن ظاهری‌اش را تمرین کردند. بعد کم‌کم فیلمبرداری در کاخ گلستان شروع شد.
‌‌
با امین تارخ هم تمرین داشتید؟

با آقای تارخ تمرین مثل ساز نداشتیم که بگوییم ساز را اینطور در دستت بگیر! بالاخره یک مقداری برمی‌گشت به استعداد هنرپیشگی و اینکه چطور این مساله را حل کند. ضمن اینکه درباره آقای تارخ من به‌شدت مخالف لب‌زدن بودم.
‌‌
البته تنها یکی، دو صحنه بیشتر در فیلم نیست...

بله. ابتدا قرار بود بیشتر باشد، اما بعد که جلوتر رفتیم من به‌صراحت گفتم مثل فیلمفارسی‌های قدیم می‌شود. البته اگر بخواهیم در این مورد فردین را مثال بزنیم، باید بگویم او این کار را عالی می‌کرد. من نمی‌دانم آقای تارخ می‌توانست مثل فردین این کار را انجام دهد یا نه؟ یکی از مشکلات دیگر این بود که صدای شجریان آنقدر به گوش مردم آشنا بود که ممکن بود اگر روی تصویر کس دیگری برود، باورش سخت باشد. این چیزی بود که من در موردش خیلی با حاتمی کلنجار رفتم. ولی حاتمی می‌خواست حتما چهره‌های شناخته‌شده باشند.
‌‌
 خواننده دیگری را مدنظر داشتید؟

بله. من قبلا در فکر خواننده‌هایی بودم که به شیوه قدیم می‌خواندند. من حتی با آنها کار کردم و به‌طور آزمایشی برخی آهنگ‌ها را با صدای آنها ضبط هم کردیم. ولی حاتمی خیلی علاقه داشت آقای شجریان باشد. آقای شجریان هم خیلی علاقه نشان داد و خوشبختانه اثر خیلی خوبی هم شد. با ورود شجریان طبیعتا همه کارها جلوه دیگری پیدا کرد.محمدعلی کشاورز هم چند سال پیش در مراسم سالگرد زنده‌یاد حاتمی گفتند که ظاهرا قرار بوده یک خواننده گمنام و جوان به همان سبک خوانندگان دوره قاجار در فیلم بخواند...

البته ما در آن موقع نمی‌توانستیم چهره خیلی خاصی را از نسل جوان بیاوریم و بگوییم می‌تواند در حد یک خواننده حرفه‌ای بخواند. طبیعی بود که اگر نقش آقای تارخ را اصلا یک خواننده بازی می‌کرد، خیلی بهتر بود. البته اگر موضوع را از زاویه دیگری ببینیم اینطور بود که وقتی من موسیقی را ساختم، قطعا اگر آقای شجریان کنار من یا من کنار ایشان باشم کار خیلی بیشتر جلوه می‌کرد تا اینکه یک کدام از ما نباشیم. خب، آقای حاتمی به این مسایل هم فکر می‌کرد. در هر صورت اتفاق خوبی شد؛ حضور دو چهره شاخص سینما و موسیقی، علی حاتمی و استاد شجریان در کنار هم. برای من هم تجربه خیلی زیبا و خوبی بود.
‌‌
از فیلمبرداری و پشت‌صحنه خاطره‌ای دارید؟

اولین‌باری که برای فیلمبرداری به کاخ گلستان رفتم، قبل از اینکه شیفته خود فیلم شوم، شیفته پشت‌صحنه فیلم شدم. واقعا ضیافتی برای خودش بود. خیلی‌خیلی زیبا بود. یک کارگاه بزرگ از دکورسازها و خیاط‌ها و آشپزها و... وجود داشت که همه مشغول بودند. کاخ گلستان زیرزمینی دارد که در آن همه مشغول کار بودند. هر روز که سر فیلمبرداری می‌رفتیم انگار به جشنی بزرگ می‌رفتیم. همه دست‌اندرکاران فیلم بسیار ذوق و شوق داشتند. فیلمبرداری آقای حاتمی سمبل آن چیزهایی بود که در جامعه ما دیده نمی‌شود؛ مهربانی، احترام به بزرگان سینما، هنرپیشه‌ها و تمام عوامل فیلم.

همه افراد با جان و دل کار می‌کردند. هیچ‌کس، هیچ‌چیزی کم نمی‌گذاشت.این اتفاق در دل همه ما مهر ایجاد می‌کرد. من سر برخی از فیلم‌ها رفتم و شاهد اتفاقات پشت‌صحنه بودم. یکی از بهترین پشت‌صحنه‌ها مربوط به دلشدگان بود. من البته نگرانی‌های خودم را هم داشتم چون تجربه اولم بود، فکر می‌کردم باید از عهده این کار بربیایم که خوشبختانه معاشرت با آقای حاتمی خیلی به من کمک کرد. در هر صورت وقتی من شروع کردم برای خودم خیلی ذوق و شوق داشت. هر چیزی که به نظرم می‌رسید به آقای حاتمی پیشنهاد می‌دادم و ایشان هم استقبال می‌کرد. البته گاهی هم اختلاف سلیقه داشتیم اما با برخورد قشنگ آقای حاتمی همه‌چیز حل می‌شد.
‌‌
کلام آهنگ‌ها اکثرا از خود آقای حاتمی بود؟

بله. تمام موسیقی‌ها جوهره‌ و کلامش از خود حاتمی بود که برای دلشدگان ساخته بود. البته بعدا که آقای شجریان اینها را اجرا کرد شعرها را کمی تغییر داد. یعنی ایشان و آقای حاتمی پس از مشورت‌هایی که با هم داشتند، اشعار را به فریدون مشیری دادند و مشیری هم از نظر فن شعری اندکی آنها را تغییر داد. البته کلام حاتمی بسیار زیبا بود. این حسن را هم داشت که محاوره‌ای‌تر بود و به تصانیف دوره قاجار شبیه‌تر بود. یک کار بزرگی هم حاتمی کرده بود و 500 واژه‌ای را که در دوره قاجار در صحبت‌های روزمره به کار می‌رفت، در دیالوگ‌ها و اشعاری که برای تصنیف‌هایش ساخته بود، استفاده کرد. می‌توانم بگویم که تم‌های اصلی فیلم دلشدگان را از شعرهای حاتمی گرفتم. این اشعار خودبه‌خود یک زمینه موسیقایی برای من به وجود می‌آوردند.
‌‌
شما در تمام جلسات فیلمبرداری حضور داشتید؟ برای صحنه‌های خارج از کشور هم رفتید؟

خودم داوطلبانه خارج از کشور نرفتم. ولی طبق فیلمنامه و تجسمی که داشتم، آهنگ‌ها را ساختم و گروه هم مطابق همان آهنگ‌ها، صحنه‌ها را گرفتند. می‌شود گفت در اکثر جلساتی که باید می‌بودم و مربوط به موسیقی بود، حضور داشتم و واقعا همه سعی‌ام را کردم که کار به بهترین شکل ممکن دربیاید. البته ممکن است نقصانی هم باشد که طبیعی است. انسان همیشه وقتی کارها را بعدا می‌بیند، می‌گوید این می‌توانست بهتر باشد.

به‌هرحال دلشدگان تنها فیلمی است که راجع به تاریخ موسیقی ایران و در پاسداشت استادان موسیقی ایران ساخته شده. شما از این فیلم راضی بودید؟

نه!
‌‌
چرا؟

البته ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که حاتمی در آن زمان و در آن شرایط کار بزرگی کرد که ساز را از طریق سینما به مردم نشان داد. چون هنوز هم که من دارم با شما صحبت می‌کنم نواختن ساز از نظر عده‌ای از دوستان کراهت دارد و تلویزیون هم هنوز تصویر ساز را نشان نمی‌دهد. آن زمان یکی از اهداف حاتمی این بود که ساز را در سینما به مردم نشان دهد. در شرایط کشور ما این خدمت بزرگی بود که حاتمی از طریق سینما انجام داد. اما فیلم در کل، زیبا و ماندگار است. اما به علت تعلل‌هایی که در ساخت آن به‌وجود آمد یا فاصله‌ای که افتاد، آن چیزی که در فیلمنامه بود، به طور کامل در فیلم اتفاق نیفتاد. تقریبا تا نیمه فیلمبرداری یا حتی دوسوم از آن، کار خوب پیش می‌رفت اما به یک‌سوم پایانی که رسید نقصانی در کار پیش آمد و این به دلیل مشکلات مالی بود.
‌‌
شاید دلیل این اتفاق به این خاطر بود که حاتمی خودش تهیه‌کننده این فیلم هم بود...

بله. احتمالا همین‌طور است. مهم‌ترین مشکلی که من و خیلی از دوستان با فیلم داشتیم، انتهای آن بود. پایان فیلم اینگونه است که گروه موسیقی که برای ضبط صحنه به خارج از کشور رفته‌اند با کشتی در حال بازگشت هستند، اما کشتی آنها در جریان جنگ عثمانی روی آب منفجر می‌شود و صفحه‌ها از طریق موج به ساحل می‌رسد یعنی موسیقی در هر صورت خواهد ماند و این پیام اصلی و اساسی فیلم بود. خب طبق این فیلمنامه قرار بود که آخر فیلم ماکت کشتی روی آب منفجر شود اما آخرش چون حاتمی بودجه نداشت این را با تابلو نقاشی نشان داد که به نظر من و اکثر دوستانی که در فیلم کار می‌کردند، گویا نیست.

حالا شما اسم آقای کشاورز را هم آوردید. من یادم هست وقتی که برای اولین‌بار فیلم را می‌خواستیم ببینیم، من و آقای کشاورز در سالن، کنار هم نشسته بودیم. البته خیلی هم برای من دیدن فیلم در کنار ایشان لذت‌بخش بود، چون در همه صحنه‌هایی که ایشان بودند من هم بودم.آقای کشاورز خیلی خوش‌صحبت، علاقه‌مند و آگاه به موسیقی بود. در کل کار هم از تجربیاتشان استفاده کردم. آن روز وقتی فیلم تمام شد، هم من و هم آقای کشاورز تقریبا از آن پایان شوکه شدیم. ایشان هم می‌گفت آن چیزی که باید می‌شد، نشده است چون ما خیلی خبر نداشتیم که چه اتفاقی قرار است بیفتد. هرکسی نقش خودش را ایفا کرده و کارش را انجام داده و رفته بود. البته من چندبار از آقای حاتمی پرسیدم. ایشان گفت خیلی عالی شده، با نقاشی درستش کردیم و حل شد. چون شاید حدود یک‌سال ایشان فقط سر همین مساله پایان فیلم مانده بود که چه کند. البته علی حاتمی بسیار توانا بود و قطعا از آن چیزی که ما فکر می‌کردیم، می‌توانست بهتر هم کار کند و فیلم را بسازد. اما متاسفانه مشکلات اقتصادی برای او این مانع را به وجود آورد و یک‌جورهایی حاتمی خسته و پایان فیلم آنگونه شد.

‌‌گویا ماجرای فیلم واقعی است. در دوره قاجار خواننده‌ای به نام مرحوم ظلی به تفلیس می‌رود و آنجا بر اثر سل فوت می‌کند...

خیلی از این اتفاقات می‌تواند واقعی باشد یا نباشد. مثل خود فیلم که تاریخ موسیقی ایران نیست. بلکه اقتباسی است از آنچه در تاریخ موسیقی ایران اتفاق افتاده است چون در آن دوره امکانات ضبط در ایران وجود نداشته خیلی از نوازنده‌ها هما‌ن‌طور که صفحاتش الان وجود دارد، در آن دوره تفلیس می‌رفتند و کارشان را آنجا ضبط می‌کردند ولی در تمام اینها تخیلات و ذوق هنری آقای حاتمی نقش اصلی را داشت. در هر صورت هیچ‌کجای فیلم دور از حقیقت نیست اما عین حقیقت هم نیست. ضمن اینکه این فیلم هم مثل دیگر آثار آقای حاتمی سرشار از دیالوگ‌های زیباست. شما در تمام فیلم‌های ایشان وقتی نگاه کنید انگار هنرپیشه‌ها نشسته‌اند و با هم مشاعره می‌کنند به جای دیالوگ و این یکی از ویژگی‌های خاص کار علی حاتمی است.
‌‌
گویا ابتدا قرار بوده آقای مشایخی نقش استاد دلنواز را بازی کنند. اما به خاطر بازی در سریالی انصراف می‌دهند و بعد فرامرز صدیقی برای این نقش انتخاب می‌شود. شما در جریان این موضوع بودید؟

من راجع‌به این مسایل خیلی اطلاع نداشتم. البته حاتمی علاقه خیلی زیادی به آقای مشایخی داشت ولی این یکی را نمی‌دانستم. راستش در آن موقع که قرار شد موسیقی دلشدگان را بسازم، جماعت سینما را خیلی نمی‌شناختم. اما بعد از دلشدگان کم‌کم افتخار آشنایی با هنرمندان سینما را پیدا کردم و الان دیگر تقریبا خودم هم جزو خانواده سینما هستم.
‌‌
شما برخی تصنیف‌ها را در قالب تصنیف‌سازی‌های دوره قاجار ساختید و از این بابت خیلی تحسین شدید. این هم پیشنهاد آقای حاتمی بود؟

بله. فضای فیلم می‌طلبید که تصنیف‌ها با سبک و حال و هوای همان دوران ساخته شوند اما حاتمی، خودش کاملا این فضاها را داده بود، یعنی جوهره اصلی تمام تصنیف‌ها باز کلام خود حاتمی بود؛ همان شروع شعرها یا موضوع شعرها، موسیقی را به من می‌داد و تمام تِم موسیقی فیلم از همین کلام حاتمی بود. مثلا یکی از چیزهای مهمش همین «گلچهره» است که واقعا زیبا است... می‌گوید: «گلچهره بریز تو خون من بلبل نعره‌زن را...» که فوق‌العاده ‌است. البته همان‌طور که قبلا گفتم به پیشنهاد آقای شجریان برخی شعرها را آقای مشیری کمی تغییر داد.
‌‌
گویا استاد شجریان پیشنهاد داده بود که چون فیلم راجع‌به تاریخ موسیقی ایران است، از اشعار کلاسیک مثل سعدی و حافظ هم استفاده شود...

خب، آنها را خودشان ضبط کرده بود. یعنی در آوازهایی که ایشان خوانده بودند، از شعر حافظ استفاده کرد که البته استفاده بسیار خوبی بود. چون این شعرهای کلاسیک خیلی با فضای فیلم تطبیق داشت و نتیجه آن آوازهای فوق‌العاده‌ای آقای شجریان شد. وقتی که قرار شد آقای شجریان این کار را انجام دهد، واقعا روی این قضیه تمرکز کرد. ایشان آوازها را در کوه خواند و ضبط کرد و آورد. ایشان صدای ضبط‌شده را به من داد، بعد من رویش کار کردم. یعنی بردم به استودیو و در واقع من با صدای شجریان که خودش نبود، ساز زدم. ولی روی همه اینها فکر کردم. می‌دانید، در این فیلم یک پیوندی بین همه ما بود. وقتی که هدف یکی باشد، اشخاصی که می‌خواهند با هم کار کنند، یک حس مشترک پیدا می‌کنند و به طور زنجیره‌ای به همدیگر کمک می‌کنند. وجود هر کدام از این دوستان و هنرشان آن یکی را کامل می‌کرد و در نهایت این اتفاق به فیلم کمک کرد.
‌‌
تعدادی از شاگردان شما مثل آقای صارمی هم ظاهرا در فیلم بوده‌اند.

بله. صحنه‌ای هست که تار می‌زند. در عکسی که انداختیم من هم هستم البته فقط برای عکس پشت‌صحنه من بودم. ولی بقیه کسانی که به‌طور حرفه‌ای ساز می‌زنند، در فیلم همه شاگردان من هستند.



شارژ سریع موبایل