ندا نیک روش سه شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۳ - ۲۱:۳۰

به محض تولد، حتی قبل از آنکه در آغوش مادر قرار گیرند. تکنولوژی آغوش اش را برای آنها گشوده بود. این ویژگی نسلی است که به آن نسل Y می گویند: نسلی که از حدود سال های دهه 80 میلادی به بعد متولد شده است. این نسل کمی بعد از تولد، دیده بر صفحه نمایش می گشاید و تقدیر تکنولوژیکش با اتصال به اینترنت رقم می خورد. با این اتصال است که زندگی نسل Y، دو مجهول هویتی پیدا می کند: هویت واقعی و هویت آن لاین

شاید یادتان نیاید: بی نام و نشانی در اینترنت

لابد شما هم یادتان هست؛ فرآیندی که از صدای قِژقِژ دایال آپ و باز شدن خودکار یاهومسنجر و چند سایت فارسی سرگرم کننده و خبری شروع می شد و به صدای اعتراض اهل خانه درخصوص اشغال شدن تلفن که «آخه چقدر چت می کنی؟!» می رسید.علی رغم تلاش های مذبوحانه برای اثبات اینکه «چت نمی کنم و در حال انجام پروژه های عظیم تحقیقاتی هستم»، واقعیت این بود که برای خیلی ها اینترنت چیزی بیش از چت نداشت. نام کاربری ها آن زمان معمولا از Drogon2000 تا 1364 mysterious girl متغیر بود. وجه بارز هویت در یاهو مسنجر، ناشناسی کاربران بود که حتی از دادن نام واقعی شان هم امتناع می کردند. آن موقع عده ای معتقد بودند این ناشناس بودن باعث می شود آدم ها خود واقعی شان را فراموش کنند و هویت آن لاینی که می سازند، نسبت کمی با واقعیت داشته باشد.

ظهور شبکه های اجتماعی: امنیت می دهم، هویت می گیرم

تن دادن به اشتراک گذاشتن شخصی ترین مسائل زندگی (مخصوصا در جوامع سنتی تر) به این راحتی ها هم نبود، ولی تکنولوژی کاربران را با خود به جایی برد که آدم ها را به اظهار وجود فرا می خواند. وسوسه های این فضا باعث شد نام کاربری های بی نام و نشان، جای خود را به نمایه های [= پروفایل] پرنام و نشان بدهند. هزینه ای که کاربران برای به دست آوردنه هویت آنلاین واقعی تر متقبل شدند، به اشتراک گذاشتن وضعیت شخصی شان بود. شاید در ابتدا با تردید این کار را می کردند اما زمان زیادی نگذشت که این تردید جای خود را به تمایل بیش از پیش برای به اشتراک گذاشتن جزئیات روزمره داد.

 

 علاقه به سِلفی مُد شده!


بروز تورم در خوداظهاری

عکس های نمایه ها از عکس کودکان چشم آبی، سیندرلا و بتمن، به عکس هایی که پیش از این در آلبوم های خانوادگی پنهان بودند تغییر کردند اما این تنها تغییر حوزه عمومی مجازی نبود. کسانی که تا پیش از این شعرها و خاطراتشان را در دفترچه های قفل دار در کشوهای قفل دار نگهداری می کردند، کم کم جرأت انتشار این نگفته های تاریخی را یافتند و بدین ترتیب حوزه عمومی مجازی نه تنها در تولید شاعر و نویسنده خودکفا شد، بلکه با مازاد تولید مواجه گشت. نوشته هایی که عموما در نمایه های خود ماندند و به طور روزافزون لایک، کامنت و البته پیام های خصوصی رشک برانگیز گرفتند. ساعران زبردست، نویسندگان بی بدیل، عکاسان ماهر و هنرمندان مجازی همه جا را احاطه کردند.

ظهور سلفی ها با لب های پفی

پیش از آنکه فرهنگ لغت آکسفورد، کلمه «سِلفی» (Selfie) را به عنوان «واژه سال 2013» اعلام کند، این واژه در عمل جای خود را میان فرهنگ کاربران یافته و تبدیل به معمول ترین شکل خوداظهاری در رسانه های اجتماعی شده بود.ما تلاش می کنیم خود را آنطور که می خواهیم، در نظر دیگران بسازیم و سلفی، تلاشی تکنولوژیک است برای ساختن هویتمان. ما سعی داریم نگاه دیگران به خودمان را کنترل کنیم اما باید توجه کنیم در این تلاش مثل تمام تلاش ها برای ساخت هویت، هیچ تضمینی برای رسیدن به هدف وجود ندارد. همه چیز به مخاطب بستگی دارد و به محض اینکه تصویر یا نوشته یا صدایمان را به اشتراک می گذاریم، از کنترل ما خارج می شود.در واقع بخشی از کلمه سلفی، بسیار واقعی است: sell [به معنای فروش]. گویی سلفی تلاشی است برای فروختن هویت خود به دیگران. ما در سلفی هم تصور می کنیم دیگران چگونه ما را می بینند، هم داوری ایشان درباره خود را پیش بینی و تصور می کنیم، و هم در پایان در نتیجه قضاوت دیگران، در درون خود حسی شبیه غرور، لذت یا شرم پیدا می کنیم.

خودشیفتگی یا تمنای دیده شدن

در نگاه اول شاید کسانی که شکل اردکی به خود می گیرند، عکس خود را در یک حالت غم روشنفکرانه منتشر می کنند یا لپ هایشان را به صورت غنچه ای درمی آورند، خودشیفته به نظر برسند. برای همین است که جماعتی از نگرانان همیشگی بشر، از پدیده سلفی به عنوان «ویروس خودشیفتگی» نام می برند. در مقابل جماعتی از آسوده خیال های همیشگی بشر، این پدیده را پدیده ای زودگذر می دانند و معتقدند روزی بشریت به این نتیجه خواهد رسید که به جای غنچه کردن لب هایش، کارهای معنادارتری بکند. این گروه دوم، این پدیده را وابسته به تکنولوژی می دانند و ناشی ا زنیاز طبیعی انسان برای تمنای دیده شدن.


تکه تکه مصرف می کنیم، حتی جسممان را

انسان امروز در کنار دغدغه هایی مثل «چی بپوشیم»، حالا با دغدغه های جدیدی مواجه شده است که همانا «چی بپوشیم که تو عکس قبلی مان نپوشیده باشیم» است. برای کسانی که به دنبال بهترین و خاص ترین تصویرند، زندگی سخت تر می شود. منتقدان مصرف گرایی، این شرایط دشوار بشر را ناشی از مصرف گرایی بیش از حد در فرهنگ معاصر می دانند و معتقدند بشر آنقدر همه چیز را مصرف کرده که دیگر به بدن خودش هم رحم نمی کند. بخش هایی از آن را گزینش می کند، ویراش می کند و به اشتراک می گذارد تا در فضای مجازی مصرف شود. شاید بیراه هم نمی گویند. بشر حتی بدنش را قطعه قطعه هم می کند. نمونه بارز آن به اشتراک گذاشتن ناخن و پاها در سلفی هاست. انگار حتی به خودش هم رحمی ندارد!



شارژ سریع موبایل