شاید این بهترین اسمی باشد كه به محض ورود به اینجا به ذهنت میآید. خانه سفید. . . چقدر هم با داستان ساكنانش همخوانی دارد. مریم و احمد چند ماه پیش، همان موقعی كه داشتند سوروسات عروسیشان را به پا میكردند، این خانه را پیدا كردند؛ یك آپارتمان 86 متری نوساز در طبقه دوم یك ساختمان چهار طبقه حوالی خیابان پیروزی. آنها سعی كردند همانقدر كه با وسواس برنامههای عروسیشان را میچیدند، برای خانه آیندهشان هم نقشه بكشند.
همین هم شد كه چند ماهی را صرف آماده كردن خانه كردند. اصلا كار به جایی رسید كه خریدن بخش عمدهای از جهیزیه عروسخانم را هم به بعد از آماده شدن «سقف رویایی»شان موكول كردند. هردویشان روزنامهنگارند. مرد خانه البته قبلا كار تبلیغات هم انجام داده و برای همین دستی بر آتش فتوشاپ و طراحی گرافیكی دارد. خانم خانه هم متخصص جستوجو در اینستاگرام و مجلهها و پیجهای دكوراسیون است و اینطوری كه خودش میگوید خیلی از ایدههای طراحی آپارتمان را از توی همین صفحهها پیدا كرده و بعد با كمك آقای همسر آنها را متناسب با محیط زندگیشان تغییر داده و اجرا كردهاند.
مریم رستمی و سیداحمد واحدی حالا چند ماهی است كه زندگی دونفرهشان را زیر این سقف شروع كردهاند؛ با وسایل و دكوراسیونی كه برای تكتكشان برنامهریزی كرده بودند. آنها حالا امیدوارند زندگیشان هم به اندازه فضای این خانه همیشه سفید و امن بماند. برای شنیدن داستان طراحی خانه كوچك این عروس و داماد با گالری این مطلب همراه شوید.
میدانستیم كه سینمای خانگی به درد ما نمیخورد. در عوض به یك كشوی سیدی احتیاج داشتیم كه حجم بینهایت سیدیهایمان تویش جا شود. نقشه میز را خودمان با سایز و اندازهای كه میخواستیم كشیدیم و دادیم برایمان ساختند. با متریال های گلاس كل هزینهاش 450 هزار تومان شد.
نرفتیم همهچیز را آماده از بیرون بخریم. تقریبا 90 درصد وسایل این خانه را اول خودمان طراحی كردیم و بعد دادیم برایمان ساختند. مدلها را از اینترنت یا پیجهای اینستاگرام پیدا كردیم اما روی هركدامشان تغییراتی كه خودمان دوست داشتیم را دادیم؛ مثلا این میز جلوی مبل، یك فرم كلاسیك دارد كه وسطش شیشه میخورد و دورش یك قاب چوبی است اما ما موقع سفارش اصرار كردیم كه همه سطح میز چوبی باشد. این شیشه را هم از سر ناچاری الان رویش گذاشتهایم چون رد فنجان چای روی چوب میماند.
رنگ غالب خانه برایمان خیلی مهم بود. مریم سفید دوست داشت اما من مخالف بودم. به نظرم این رنگ خیلی سوسولی است. كلی سر انتخاب رنگ با هم حرف زدیم. طبیعتا آخرش خانم خانه برنده شد؛ منتها با هم قرار گذاشتیم برای هر تكه از خانه از یك رنگ مكمل هم استفاده كنیم. الان هر گوشهای را كه ببینید یك تم رنگی متفاوت در كنار سفید هست.
مبل استیل دوست نداشتیم بنابراین رفتیم سراغ مبلهای اسپرت. مریم خیلی كاناپه دوست داشت اما چون هال خانه دراز است، نمیشد دو تا كاناپه روبهروی هم گذاشت. برای همین مبل ال تهیه کردیم. همهجا را برای پیدا كردن مبلی كه دوست داشتیم، گشتیم؛ از یافتآباد و دلاوران تا چهاردانگه و جاجرود. آخرش این را از یك كارگاه در چهاردانگه خریدیم. میخواستیم رویه مبل را هم سفید انتخاب كنیم اما از چرك شدنش ترسیدیم. روكش را خاكستری روشن گرفتیم و به جایش فروشنده را مجبور كردیم پایهها را سفید بزند.
خانوادههایمان تا این فرورفتگی را در هال خانه دیدند، گفتند اینجا جان میدهد برای گذاشتن ویترین و بوفه. اما بوفه اصلا به سبك زندگی ما نمیخورد. از یكی از دوستانمان كه در كار ساختن كتابخانه است خواهش كردیم بیاید و برایمان فضا را اندازه بزند. الان اگر لپتاپمان را نگاه كنید یك آرشیو كامل از عكس كتابخانههایی كه سرچ كردهایم داریم. همیشه مشكلمان این بود كه با این همه كتاب چهكار كنیم اما این نقشه كاملا مشكل را حل كرد. كتابخانه را با روكش لترون ساختیم؛ یعنی بیخود پول امدیاف ندادیم. تمام قفسههای این كتابخانه با پیچ سر هم شده و اگر روزی بخواهیم از اینجا برویم میشود خیلی راحت بازش كرد و برد.
خیلی از عروس و دامادها ترجیح میدهند آینه و شمعدان را جمع كنند و بگذارند توی كمد. اول فكر كردیم یك طاقچه سفید بخریم اما هر طبقه طاقچه 200 هزارتومان بود. این كنسول را توی یك كارگاه در جاجرود پیدا كردیم. کنسول را 170 هزار تومان خریدیم و كشوهایش هم شده جای دارو و جاكلیدی!
این كمدها خیلی كار راهاندازند؛ توی یكی از آنها كتابهای قطع كوچك را گذاشتهایم، یكی دیگر جای چادرنماز و جانماز است و كشوی آخر مخصوص ابزارهای دمدستی. یك قفسه هم آن گوشه داریم كه باز تویش سیدی چیدهایم.
بیست بار رفتم و آمدم تا بالاخره میز ناهارخوری آن جوری كه سفارش داده بودیم ساخته شد. هر روز عكسهایی كه سرچ كرده بودیم را برای صاحب كارگاه وایبر میكردم. به جای دو تا از صندلی ها برای آن سمتی كه رو به آشپرخانه است یك نیمكت درست كردیم. اینجوری وقتی توی هال مینشینی نمای آشپزخانه خراب نمیشود. وقتی هم با میز كاری نداریم، میشود كاملا آن را به اپن چسباند و فضای هال را بیشتر كرد.
سر فرش دعوا داشتیم! اگر میخواستیم زیاد خرج كنیم یك فرش دستباف خوب میخریدیم اما نمیخواستیم اینقدر پول بدهیم. مریم دلش فرش اسپرت میخواست ولی آخر سر فكر كردیم به جای گلیم و گبه یك فرش خوشگل ماشینی بیندازیم.
همیشه دنبال یك چیز هیجانانگیز میگشتیم كه بشود حوله و وسایل حمام را تویش گذاشت. این را در فتوشاپ طراحی كردم و دادم ساختند. بالایش هم یك آینه قدی گذاشتیم. در حمام كه جا نداشتیم اما الان این میز و آینه كاملا كارمان را راه میاندازد.
ایده میز را از فیلمهای ژاپنی گرفتیم. خیلی برای ما كه هردویمان نویسندهایم كاركرد دارد. میتوانی لپتاپت را بگذاری رویش و راحت كلی چیز بنویسی؛ حتی میشود روی آن صبحانه خورد. رویش هم چند تا دكوری نوستالژیك گذاشتیم؛ یك ظرف بادكنک، یك ظرف تیله و یك انار فیروزهای. خانه كوچك ما ویوی بیرونی خیلی خوبی ندارد بنابراین سعی كردیم برای خودمان یك ویو ایجاد كنیم. اینجا ویوی خانه ماست! دوست داریم اسمش را بگذاریم فیروزهخانه. به سبك خانههای قدیمی یزد كه هر بخشش یك اسمی دارد.
این سبك گل ریز انگلیسی الان خیلی مد شده. ما هم سعی كردیم توی انتخاب خردهریزها ازش استفاده كنیم. تركیبش با رنگ آشپزخانه چیز خوبی از آب درآمد.
عكس توی تابلوها را قبلا سرچ كرده بودم. از یكی از دوستانم خواستم عكس را برایمان ادیت كند. بعد هم پرینت گرفتم و خودم پاسپارتو كردم و قاب گرفتم؛ بدون هیچ هزینه اضافی.