مثل «کوه» بزرگ است؛ البته نه اینکه واقعا آنقدر بزرگ باشد اما خب برای الماسی که بیشتر از ده گرم وزن دارد، عبارت «مثل کوه بزرگ است» خیلی هم غلو نیست، چه برسد به الماس «کوه نور» که امروز بعد از دو بار تراش خوردن، ۲۱ گرم وزن دارد و تا قبل از آن نزدیک ۱۸۶ قیراط بود که معادلش میشود تقریبا ۳۷ گرم. این شماره میخواهیم از این الماس حرف بزنیم که یک زمانی از تاریخ اسمش بر سر زبانها افتاد و آنقدر ارزشمند و خاص بود و پیشینه داشت که همچنان در محافل، کتابها و فیلمها اسمش هست. البته اسم او و جفتش، الماس «دریای نور».
داستان «کوه نور» پر ماجرا از سال ۱۶۵۶ میلادی شروع شد؛ در منطقهای به نام «آندرا پرادرش» که الان یکی از ایالتهای مشهور حیدرآباد هند است و آن زمان الماس کوه نور را آنجا پیدا کردند. آن موقع «عبدالله قطب شاه»، هفتمین پادشاه سلسله قطب شاهیان که اصالتا ایرانی بودند، بر حیدرآباد و مناطق اطراف آن حکومت میکرد و چون به باستانی بودن منطقه آگاه بود، هزارها کارگر را به منطقه آورده بود که در استخراج و بازسازی سنگهای گرانبها کمک کنند و در دل یکی از این استخراج ها، الماس کوه نور پیدا شد.
وقتی عبدالله قطب شاه، پادشاه حیدرآباد بود، همزمان در ایران آخرین پادشاهان صفوی پادشاهی میکردند و در همسایگی قطب شاهیان در دهلی، گورکانیان که از نوادگان تیمور لنگ بودند به پادشاهی شاه جهان حاکم بودند. گورکانیان با قطب شاهیان مخالف بودند و میخواستند هر جور هست، نسل آنها را از هند پاک کنند. آن زمان وزیر عبدالله قطب شاه، محمد میرجمله که به زیرکی معروف بود، برای اینکه این دشمنیها ادامه پیدا نکند، الماس کوه نور را به عنوان هدیه تقدیم به پادشاه گورکانی کرد ولی دشمنی تمام نشد و در زمان پادشاه هشتم قطب شاهیان، گورکانیان آنها را شکست دادند و منطقه را به دست گرفتند. ۵۰ سال بعد از این اتفاق ها، نادر شاه افشار در ایران به قندهار لشکر کشید و آنجا را فتح کرد ولی عدهای از افغانها به هند پناه بردند و نادر محمد گورکانی، پادشاه وقت هندوستان را تهدید کرد که هر چه سریعتر افسران افغان را به ایران تحویل دهند. بعد از اینکه تهدیدهای نادر جواب نداد و هندیها افغانها را تحویل ندادند، سپاه نادر به هند حمله کرد و جنگ معروف کرنال به راه افتاد. قدرت سپاه نادر به حدی بود که در یک روز بیشتر از ۲۰هزار هندی کشته شد و پادشاه هند که اوضاع را خراب میدید خواست جنگ را تمام کنند. نادر هم پایان جنگ را به این شرط پذیرفت که خزانه سلطنتی و بزرگ هند را در اختیارش بگذارند، محمدشاه قبول کرد و نادر با غنائم زیادی به ایران برگشت. تخت طاووس معروف نادری و دو الماس مهم یعنی «دریای نور» و «کوه نور» جزء همین غنائم بودند. این غنائم آن قدر زیاد بود که هند بعد از حمله دچار ضعف بسیاری شد و انگلستان هم که منتظر همچنین وضعیتی بود مدتی بعد نقشهاش را عملی کرد و هند را زیر سلطه خودش درآورد. نادرشاه نه سال بعد از این ماجرا بر ایران حکومت کرد وعاقبت به دست زیر دستانش کشته شد. نادر را که کشتند، کوه نور به دست احمدشاه درانی رسید. او که یک افغان بود، هنگام فتح قندهار، به سپاهیان نادر پیوسته بود و مدتی فرمانده یکی از لشکرهای نادرشاه بود. بعد از مرگ نادر او الماس را برداشت و در خراسان ادعای حکومت کرد. بعدها اسم منطقه زیر دست او افغانستان نام گرفت. الماس تا زمان مرگ احمدشاه درانی دست او ماند تا سالها بعد به نواده او شاه شجاع درانی رسید. شاه شجاع در دوره حکومتش اشتباه بزرگی کرد و با هندیها درافتاد و از سردار مشهور هندی به نام شیرپنجاب شاه شکست خورد و این بار الماس دوباره به دست یک هندی افتاد و او هم بلافاصله الماس را به هند برگرداند. برگشت الماس کوه نور به هند تقریبا همزمان بود با قدرت کمپانی هند شرقی انگلستان که بعد از مدتی که انگلیسیها سفرهشان را در هند پهن کردند، تشکیل شد. الماس که به هند رسید مستقیم به دست انگلیسیها افتاد، آنها هم موقعیت را غنیمت شمردند و رسما اعلام کردند که این الماس دیگر جزء اموال انگلیس و شخص ملکه ویکتوریاست. حدود سال ۱۸۵۹ این الماس ارزشمند در مراسم خاصی تقدیم به ملکه ویکتوریا شد و وقتی او در ۱۸۷۷ امپراتریس هند شد، روی تاج او قرار گرفت.
بعد از مرگ ملکه ویکتوریا این الماس روی تاج ملکه الکساندرا ، ملکه ماری و در نهایت روی تاج الیزابت مادر نصب شد. اما این آخرین سفر الماس کوه نور نبود. این الماس بعد از مرگ ملکه مادر، در برج لندن نگهداری میشود.