ممكن است در دنیا آدمهایی باشند كه از سر ناچاری در لكوموتیوهای كهنه یا واگنهای باری قدیمی و آفتابخورده ته ایستگاه راهآهن خانه میكنند اما آدمهایی كه به عمد واگن را برای زندگی انتخاب میكنند و از این بابت هم كلی احساس خوشبختی میكنند، فقط دو نفر هستند. برای همین هم جالب میشوند. روزنامهنگارها ضربالمثلی دارند كه میگوید: «اگر سگی یك آدم را گاز بگیرد، خبری اتفاق نیفتاده اما اگر یك آدم، سگی را گاز بگیرد، خبر اتفاق افتاده است.»
«مارک استفنسون» و «سارا همشیر» زن و شوهری هستند كه از نظر روزنامهنگارها «سگ گاز گرفتهاند»، برای همین همیشه از نظر اهالی رسانه مورد توجه بودهاند. اینبار هم قرار است سراغ قطارخانه این زوج انگلیسی برویم. جریان از این قرار بود كه این زوج جوان میخواستند از شلوغی شهر فرار كنند. برای همین از یك قطار كوچك در جایی به نام «كنت» در جنوبشرقی انگلستان سردرآوردند. در اوایل دهه 20 میلادی، كارمندان راهآهن شرقی میتوانستند ترن بخرند و آن را به كنار دریا ببرند و از اوقات فراغت تابستانیشان استفاده كنند.
این زوج البته با حداقل امكانات زندگی میكنند؛ مثلا اینكه در خانهشان تلویزیون ندارند که اتفاقا از این بابت هم اصلا احساس ناراحتی نمیكنند. سارا میگوید: «تنها چیزی كه با خودمان آوردیم، آیپد من بود كه رویش چند فیلم ریخته بودیم با یك دستگاه كوچك پخش فیلم و كلكسیونی از ویدئوهای خوب ولی اینجا از آنتن و تلویزیون هیچ خبری نیست.» گرچه آنها از شلوغی لندن گریختهاند اما هنوز هم سری به آنجا میزنند: «اینجا مینشینیم و فكر میكنیم.
بعد در حالی كه ذهنمان پر از ایدههای بامزه شده، سری به لندن میزنیم.» در اتاق نشیمنشان از مبل خبری نیست. مهمان كه بیاید باید روی مبلمان خود قطار بنشینید. مارک میگوید: «اول كه نگاه میكنی به نظر میرسد فضای اتاق به دو بخش تقسیم شده است. آن اوایل نمیشد با خیال راحت دریاچه را نگاه كرد اما الان خیلی راحت میتوان دریاچه را دید؛ مگر آدم از زندگی چه میخواهد غیر از زل زدن به دریاچه آبی پر از آب.» شبها یكی از فانوسهای دریایی همین حوالی اینجا را روشن میكند. اجاق كوچك چوبی هم برای گرم كردن اتاق بس است.
آنها چطور فضای به این کوچکی را دیزاین کردند؟
چه کارکردند که همه وسایل توی یک واگن جاشد؟
دقیقا دو نگاه متضاد درباره این فضای عجیب زندگی وجود دارد، حد وسط هم ندارد. مارک میگوید: «آدمها یا عاشق اینجا هستند یا از اینجا خوششان نمیآید كه از آن متنفر میشوند.» این دو نفر خواهی نخواهی، جزو همان دستهای هستند كه عاشقانه محل كارشان را دوست دارند. برای همین وقتی در سال ٢٠١١ فهمیدند چنین چیزی در حال فروش است، سریع از آن استقبال کردند. آنها بعدتر یعنی دقیقا در ماه مارس ٢٠١٢ كلید خانه را رسما تحویل گرفتند ولی اینجا یك واگن ساده و خالی بود كه اصلا به درد زندگی نمیخورد. برای همین شش ماه اول فقط برای بازسازی خانه قطاری صرف شد.
كفپوش موكت زیر واگن را جمع كردند و همهجا را با كفپوش چوبی پوشاندند و روی دیوارها هم جعبههای دربستهای گذاشتند كه مثل طاقچه یا كمددیواری عمل میكرد. نقاشی، تعمیر فضای داخلی واگن و خلاصه هركاری كه برای بهتر كردن این فضا لازم بود در طول همان شش ماه انجام شد. طراحیها هم بهطور مشترك توسط هر دو نفر انجام شد. مارک میگوید: «رنگ زدن خانه كار مشكلی بود به خاطر اینكه چوب دیوارهها مدام طبله میكرد و میریخت. در ضمن ما چون شاغل بودیم، فقط آخر هفتهها را برای رسیدگی به خانه جدیدمان وقت میگذاشتیم و از طرفی، رنگ هر قسمت باید خشك میشد و به زمان نیاز داشت برای همین كار كند پیش میرفت.»
«تنها فرقش با خانههای دیگر در این است كه كوچك است ولی هرچه هست ما عاشقش هستیم و دوستش داریم. به خاطر همین كوچكی باید نظم و ترتیب را رعایت كرد؛ مثلا اگر چیزی را از جایش برداری و مرتب در جای خودش نگذاری، حسابی هرج و مرج میشود. با وجود اینکه خانه كوچكی داریم ولی چیزی را از دست نداده و هرچیزی لازم بوده را به اینجا آوردهایم. خانه قطاریمان، تقریبا نصف خانهای است كه قبلا در لندن داشتیم اما تمام وسایل مورد نیاز زندگی را یكجا دارد .»
همهچیز را تا جایی كه میشد، كوچك و به رنگ روشن انتخاب كردند. درست است كه خانه قطاری، كوچك و جمعوجور است، ولی این دلیلی نمیشود که نسبت به بقیه خانهها امكانات كمتری داشته باشد. اینجا مثل بقیه خانهها یك حمام و دستشویی دارد و البته اتاق خواب. در وسط اتاق ناهارخوریاش هم فضا برای قرار دادن یك میز ناهارخوری هشت نفره هست، ولی هشت نفری كه برای ناهار خوردن باید دوستانه كنار هم بنشینند!
زوج جوان برای بزرگ كردن فضا، با رنگها بازی كردند. مارک میگوید: «سفید كردن خانه باعث میشد همهچیز دلبازتر به نظر برسد. اتاقها و فضاهای مختلف خانه را رنگهای مختلفی زدیم كه البته كوچكتر نشانشان میداد ولی دستكم به این معنا بود كه ما میتوانیم از رنگها و كاغذدیواریهای مورد علاقهمان استفاده كنیم.
آنها ناچار بودند خیلی از وسایل خانه را هم دوباره نو تهیه كنند؛ مثل مبلمان قدیمی كه هنوز زیبا بود اما در این فضای تنگ جایی نداشت. خیلی چیزهای دیگری هم بود كه باید مینیاتوری میشد. سارا میگوید: «از سبك طراحی استفاده كردیم كه زمانی استفاده میشد و تمركز اصلی آن روی استفاده از وسایل كوچك و ریز است. از طرفی ما دنبال مبلمانهایی با پایههای كوتاه میگشتیم كه سرمان به سقف نخورد! وقتی هم فضای خالی بین مبلمان و سقف یا دیوارها وجود داشته باشد، فضا بزرگتر بهنظر می رسد.»
این زوج مبتكر بیشتر فضای خانهشان را با دكورهای كوچك و مدرن تزیین كردند؛ از شیوه رنگ كردن فضای خانه بگیر تا انتخاب كاغذدیواریها، تشكچهها و وسایل آشپزخانه.
آنها حتی در نورپردازی هم از ماجراجویی نترسیدند. زوج جوان سیمهایی كه خانه با آن سیمكشی شده بود را با روكش نایلونی نارنجیرنگ انتخاب كردند تا با فضای زندگیشان همخوانی بیشتری داشته باشد.
سارا میگوید: «این گوشه از اتاق ناهارخوری را بیشتر از بقیه جاهایش دوست دارم.