ریشه واژه «باروك» بهدرستی معلوم نیست اما تاریخنگاران میگویند برای اولینبار از این واژه برای توصیف آثار بینظم یا غیرعادی استفاده شد. برخی واژه باروك را از واژه پرتغالی باركو به معنی مروارید ناصاف میدانند. واژه باروك حدودا در اواخر سده هجدهم میلادی به مثابه توصیفی برای سبك نوظهور در هنر رایج شد و بعدها در اواخر سده نوزدهم میلادی در نقد و تفسیر هنری هم به كار رفت.
این واژه دارای دو معنای متمایز است؛ یك معنای آن در حوزه زیباشناسی است و به واكنشی در برابر سبك كلاسیسم اطلاق میشود و در معنای دیگر اصطلاحی تاریخنگارانه است و به دوره خاصی از تاریخ اشاره دارد كه تمامی سده هفدهم و نیمه نخست سده هجدهم را در برمیگیرد.
وجه مشخصه هنر باروك كه آن را كاملا از هنر كلاسیسم متمایز میسازد، تاكید آن بر حركت و پویایی است كه در تضاد با فرمهای ایستا و سنگین هنر كلاسیك قرار میگیرد. این جنبش هنری با مایه گرفتن از نگرش انسانگرایانه دوران رنسانس، رویكردی نوین به مواهب زندگی انسانی دارد و با به كارگیری شیوههایی، آمیزش نور، رنگ و حركت احساسات بیننده را تحت تاثیر قرار میدهد.
سبك باروك در اواخر سده شانزدهم میلادی و در تقابل با اولین سبك (رنسانس متاخر) یا به اصطلاح سبك «منریسم» در ایتالیا ظهور یافت و آنگاه بخش اعظم اروپا را درنوردید. یكی از ویژگیهای برجسته این سبك حفظ تعادل و ایجاد وحدت در عناصر متراكم و متنوع است. در سبك باروك تلاش جهت ایجاد هماهنگی و همگنی بین عناصر و مفاهیم متنوع و بههمآمیخته مطرح میشود تا بدین ترتیب فضایی شكوهمند و پرابهت خلق شود.
این سبك در معماری به صورت خلق یك فضای كلی در مركز و الحاق فضاهای فرعی و نمای پیشین بنا به آن نمود مییابد. در آثار نقاشان و مجسمهسازان سبك باروك، چهرهها حالت هیجانزده دارند و پیكرهها به حالت متحرك و پویا نمایش داده میشوند. چینوشكن لباسها و نقوش مواج تزئینی در آثار این هنرمندان به شكل اغراق شدهای به چشم میخورد. از دیدگاه اجتماعی، پدید آمدن سبك باروك كه همزمان با قدرتیابی مجدد كلیسا به وجود آمد در ادامه تیپ اشرافمنشانه سده هفدهم میلادی ارزیابی میشود و برخی آن را نوعی بیان فرهنگ فئودالی و دهقانی در واكنش به ظهور ساختار نوپای فرهنگ بورژوازی میدانند. از جمله نقاشان برجسته این سبك میتوان به كاراتچی، تیهپولو، روبنس و فرانچسكو سازیلو اشاره كرد و در معماری و پیكرتراشی هم گائولی، پرانتاوئر، نویمان، برنینی، كورتونا و فرانچسكو برومینی چهرههای مشهوری هستند.
معماری به سبك باروك
عكس را نگاه كنید؛ تكمیل كلیسای «سنپیترو» را شاید بتوان بزرگترین طرح باروك در رم دانست. نقشه متراكم در مركز كه قبلا توسط «برامانته» و «میكل آنژ» تهیه شده بود، مورد اقبال روحانیون سده هفدهم قرار نگرفت. به همین دلیل «كارلو مادرنو» مامور تكمیل آن به سبك نوین شد. او موظف بود كه سه بلوك از یك صحن را به هسته مركزی سابق كلیسا اضافه كند و نمای تازهای برای ساختمان كلیسا بسازد. اگرچه طرحش برای نمای كلیسا هرگز به اجرا درنیامد اما نمای آن شباهتهای بسیاری با طبقه اول نمای كلیسای «سانتا سوزانا» دارد. بد نیست بدانید تكمیل نهایی نما توسط «جووانی لورنتو برنینی» انجام شد كه از او به عنوان برجستهترین هنرمند سبك باروك نام میبرند.
بزرگترین و الهام بخشترین اقدام انفرادی برنینی، تهیه طرح یك میدان عظیم در مقابل كلیسای سنپیترو بود. طرح «پلكان راهنما» (همان پلكان عظیمی كه به آپارتمانهای پاپ در واتیكان متصل میشد) و «خیمه مقدس» (سایبان بزرگ و مفرغی برای پوشش مذبح اصلی زیر گنبد كلیسا به ارتفاع ۳۰ متر) از شاخصترین آثار اوست. «سریر قدیس پطرس» كه بخش عظیمی از زندگی برنینی را به خود اختصاص داد، تجسمی از تلفیق پیكرتراشی با معماری است. این سریر، چكیدهای از جوهر تركیببندی باروك است. آفرینش و گروهبندی فرمهای این تركیببندی تابع خطوط مشخص ساختمان نیست بلكه تابع نیروهایی است كه از نقطه مركزی فوران نوری سرچشمه میگیرد و منظرهای رویایی پدید میآورد. این منظره مدعی القای معنای پیروزی مسیحیت و ادعای تسلط و برتری عقیدتی پاپهاست.
ویژگی نمایشی بودن و فراگیری هنر باروك و اجتناب آن از محدود شدن به فضاهای بسته را میتوان در پیكرههای مرمرین به نام «جذبه روحی قدسیه ترز» در نمازخانه كورنارو از كلیسای «سانتا ماریا دلاویتوریا» مشاهده كرد كه همگی در ابعاد و اندازههای طبیعی كار شده است. در اینجا نیز برنینی برای گسترش و تداوم فضا از تمام امكانات معماری و پیكرتراشی و نقاشی بهره برده تا معنای باروك مشخص شود.
از معماران مشهور دیگر این سبك در ایتالیا میتوان فرانچسكو بورومینی و گوارینو گوارینی را نام برد. بورومینی فضای داخلی نمازخانه كلیسای «سان ایوو» را ساخت و گوارینی كاخ «كارینیانو» را با نماهای مواج و متاثر از سبك بورومینی خلق کرد. تاثیر سبك معماری بورومینی و گوارینی از ایتالیا فراتر رفت و الهامبخش معماران اتریش و جنوب آلمان در اواخر سده هفدهم و اوایل سده هجدهم شد.
باروك در معماری داخلی
با توجه به این خصوصیاتی كه از سبك باروك خواندید، وقتی این سبك به معماری داخلی وارد شود، خصوصیات مهمی دارد:
* استفاده از رنگهای غنی، مبلمان با طرحهای پیچیده روی پایه و همچنین استفاده از طرحهای طلاكوب.
* متریال استفاده شده در كف شامل چوب و سرامیك با كیفیت بالا.
* اتاق با ابعاد بزرگ با قالیچه دستبافت و نفیس.
* استفاده از رنگ طلایی در قابها، مجسمهها و سفالینهها.
* آینههای بزرگ، لوسترهای كریستال و دستگیرههای چوبی.
رنگهای به كار رفته در این سبك معماری رنگهایی بسیار قوی هستند؛ تركیب رنگهای قرمز تیره و سبز با رنگ طلایی كه عموما در كنار آینهها، تابلوها و اكسسوری به كار میروند. در سبك باروك به جزئیات اهمیت زیادی داده شده مثل چوبهای گرهدار با طرحهایی لوكس كه برای مبلمان، دیوار و كاور پنجره به كار میروند و مبلمانی با پارچههایطرحدار دارند.