یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟
«زیر پوست ریاض» رمانی نوشته رجا عبدالله صانع نویسنده عربستانی مقیم امریکاست که چندی پیش با ترجمه سمیه صادقی به فارسی برگردانده شد و به تازگی توسط انتشارات لوح فکر به بازار آمده است.
در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند شادی، غم، دانش، عشق و باقی احساسات. روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است.
آنچنان خجالتی کشیدم که دیگر هیچ حرکتی نداشتم. صاف ایستاده بودم و هردو دستم را از پشت سربه هم قلاب زده بودم.
هر وقت این خانم سر کلاس حاضربود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت: استاد همه حاضرند!
روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
خانواده بسیار فقیری بودند که در یک مزرعه و یک کلبه کوچک کنار مزرعه کار و زندگی می کردند، کلبه آنها نه اتاقی داشت و نه اسباب و اثاثیه ای. اعضای خانواده از برداشت محصولات مزرعه آنقدری گیرشان می آمد که فقط شکمشان را به سختی سیر کنند.